آسیبهای پیدا و پنهان لابیگران رژیم اسلامی در کانادا
در بخش نخست این نوشته، با ارایه ی دلایل و شواهد گوناگون به روند دگردیسی کنگره ایرانیان کانادایی اشاره شد که از نمایندگان همدارگان (کامیونیتی) ایرانیان به گروهی کوچک، لابیگر و “دستهسینه زنی تورنتو” تغییر کرد. در بخش دوم این نوشته به آسیبهایی که تاکنون لابیگران برآمده از این دگردیسی به همدارگان ایرانیان کانادا وارد آوردهاند، پرداخته و در بخش پایانی، پیشنهادها و راهکارهایی در پیوند با مساله بسیار بااهمیت نهادسازی در دیاسپورا (مجموعهای از افراد، خارج از سرزمین مادری) و روشهای نگهبانی از آن -با عنایت به تجارب گذشته- ارائه خواهد شد.
ماهیت دیاسپورا و ویژگی های آن
برای دریافت بهتر از گستره و ژرفای آسیب و زیانهایی که برنامهها و اقدامات لابیگران طی سه سال گذشته در کانادا به بدنه نوپای همدارگان ایرانی وارد کرد ابتدا ضروری است به ماهیت دیاسپورا و ویژگیهای آن اشاره شود.
دیاسپورای ایرانی که کمی بیش از پنج درصد کل جمعیت سرزمین مادری را در برمیگیرد، برآیند کوچ اجباری بسیاری از ایرانیان در چهل سال گذشته است که بیتردید در طول تاریخ چندین هزار ساله کشور ایران بواسطه ابعاد کمی و کیفی و تبعات ناشی از آن پدیده ای منحصر بفرد است. چرا که تاریخ ایران هیچگاه مهاجرت ناخواسته و تحمیلی بیش از چهار میلیون نفر از مردم سرزمینش را به یاد ندارد.
سالهاست که سیل خروج و گریز ایرانیان تحصیلکرده، فرزانه، نخبه، کارآمد، کارآفرین، هنرمند و سرمایهدارِ به تنگ آمده از فشارها و محدودیتهای روزافزون و طاقتفرسای رژیم اسلامی، قصه پر غصه مردم سرزمین مادری است!
بنابراین، بیگمان یگانه دلیل وجودی دیاسپورا پیدایش رژیم جمهوری اسلامی و استمرار آن است. با عنایت به این واقعیت، ویژگی بارز دیاسپورا میبایست مخالفت ماهوی با رژیم ج.ا. و همسو نبودن با برنامهها و اهداف سیستمی باشد که ایرانی را از کاشانه مادری اش رانده است.
دیگر ویژگی شاخص دیاسپورا، نوپایی آن است. از آنجا که بیشترین شمار مهاجرت به خارج در دو دهه گذشته رخ داده، دیاسپورای ایرانی هم اکنون مراحل آغازین شکلگیری خود را در خارج از کشور تجربه میکند و اعضای آن هنوز پیوندهای پیچیده اجتنابناپذیری را با ایران حفظ کردهاند. چه تعداد هموطنانی را می شناسید که نتوانستهاند تمامی دارایی خود را به محل اقامت جدید انتقال دهند؟ با چند هموطن آشنایی دارید که بیشتر بستگان درجه اول و عزیزانشان در ایران زندگی میکنند؟ در اطراف خود چند نفر را میشناسید که مجبورند برای دریافت حقوق بازنشستگی هر چند ماه یکبار به ایران سفر کنند؟ چه تعداد ایرانی به واسطه نداشتن کار و درآمد مکفی در محل اقامت جدید به درآمدهای حاصله از بهرههای بالای بانکهای ایرانی تکیه دارند؟در این میان، رفت و آمد اجباری بسیاری از مهاجران تازهوارد هم یکی دیگر از ویژگی های دیاسپورای نوپاست.
بنابراین نوپایی دیاسپورا و هر یک از ویژگیهای برشمرده فوق سبب میشود که ایرانیان مهاجر به دلیل اجبار در رفتوآمد به ایران، جانب احتیاط را حتا در جوامع آزاد رعایت کرده و بهانهای به دست رژیم و عوامل آن ندهند. بیرحمی و تنگنظری و انتقامجویی رژیم و مسئولان آن بارها در برخورد با مهاجران و دو تابعیتیها دیده و شنیده شده است. رژیم برای “زهرچشم گرفتن” از تمامی ایرانیان مهاجر و هراسافکنی در میان آنان هر چند صباحی تعدادی را با دلایل واهی و ساختگی به نهادهای امنیتی احضار، زندانی و حتا سر به نیست میکند. مواردی چون زندهیاد زهرا کاظمی، کاووس سیدامامی، مصطفا عزیزی، هما هودفر، سعید ملکپور و … که این آخری هنوز در دست رژیم اسیر است، از نمونههای بارز این گونه برخوردهای بیرحمانه در رابطه با ایرانیان کاناداست.
با این حال، طی سالیان گذشته رژیم ج.ا. هم بیکار ننشسته و برای نیل به اهدافی مشخص به اعزام نیرو به خارج از کشور اقدام کردهاست. برخی از این نیروها فرزندان و خویشاوندان کارگزاران و مسئولان رژیم هستند که تحت پوشش “بورسیه دولتی” و با معافیت از تمام ضوابط دستوپاگیر همگانی، با پرداخت هزینه از جیب مردم ایران به کشورهای خاصی از جمله کانادا اعزام میشوند. رژیم با اعزام این جوانان به خارج از مرزهای ایران در پوشش تحصیل، به آنان ماموریتهای گوناگونی نیز محول میکند. نفوذ نیروهای جوان و تازه کار رژیم -که به دلیل نداشتن نگرانی مالی، اوقات فراغت زیادی هم دارند- به درون تشکلهای ایرانیان خارج از کشور و نهادهای تازه تاسیس برای خبرچینی و ایجاد تفرقه و تشتت در بین آنان نه تنها در عمل به هدف برنامه ی آموزش و کادرسازی نیروهای جوان رژیم یاری رسانده، بلکه مخاطراتی را هم که اتحاد و یکپارچگی دیاسپورا و جوامع ایرانی متوجه رژیم و برنامههای آن در خارج و داخل مرزهای ایران میکند، بی اثر میسازد.
مجموعه ی نیروهای جوان رژیم، همراه با تعداد قلیلی از عواملی که در عمل “صندوقدار و حساب نگاهدار” داراییهای به غارترفته در خارج از ایران هستند، به اضافه ماموران “اصلاح طلبی” که نقش اپوزیسیون دستساز رژیم را بازی میکنند، درصد بسیار اندکی از کل دیاسپورا را تشکیل میدهند. اما این عده علیرغم شمار کم و ناچیز، دارای قدرت تاثیرگذاری فراوانی هستند. نخستین دلیل موثر بودنشان آسانی و بیخطر بودن کنشهای آنان است که چون در خدمت رژیم است نه تنها از آن هراسی ندارند، بلکه برای آن پاداش هم میگیرند. درست در مقابل اکثریت دیاسپورا که همواره در حال خطر کردن است و نگران کارها و اعمال خود تا مبادا بهانه به دست خبرچینان و امنیتیهای رژیم بدهد!
از طرف دیگر، طرفداران و عوامل رژیم مانند دیگر اعضای دیاسپورا دغدغههای مالی نداشته و با فراغت خاطر و زمان فراوان به فعالیت به سود سیستم ولیفقیه مشغولند. نگاهی به زندگی برخی از این افراد و زمانی که برای “فعالیتهای رایگان اجتماعی” صرف میکنند گویای بسیاری از حقایق است. در حالی که بخش اعظم وقت اکثریت ایرانیان مهاجر با کار و کوشش مضاعف برای تأمین زندگی و نیازمندیهای روزانه مصرف میشود و دیگر توان آن چنانی باقی نمیماند تا در راه فعالیتهای اجتماعی، آن هم به صورت رایگان اختصاص یابد.
بدینترتیب، میتوان به خوبی دلایل عدم مشارکت و حضور گسترده و فعال ایرانیان مهاجر را در گردهماییها، نشستها، و همچنین عضویت در نهادها و گروههای اجتماعی در جوامع میزبان دریافت.
ارایه تصویری نادرست و واژگون از دیاسپورا
پیشتر اشاره شد که ویژگی اصلی و در حقیقت شناسه ی دیاسپورا مخالفت و همسو نبودن آن با رژیم ج.ا. است. این شاخصه از این نظر اهمیت دارد که به مردم و مسئولان جوامع میزبان این امکان را میدهد تا بتوانند بین مردم ایران و ایرانیان مهاجر و دولت جمهوری اسلامی و کارگزارانش تفاوت بگذارند و سیاستها و اعمال رژیم را به پای مهاجران ننویسند. البته این مهم با همت و کوششهای خستگیناپذیر، همراه با روشنگریهای انسانهای شریف و از جانگذشته در طول چند دهه ی گذشته در خارج از کشور حاصل شده است. اگر چنین نبود هنوز ایرانیان را مانند رژیم اسلامی گروگانگیر و تروریست شناخته و در هیچ کشوری به عنوان مهاجر نمیپذیرفتند.
نگاهی دقیق به برنامهها و اقدامات سه سال گذشته لابیگرانی که کنگره ایرانیان را اشغال کردهاند، نشان دهنده ی این حقیقت تلخ است که تمام سعی و کوشش آنان در جهت مخدوش کردن جداسازی انجامیافته بین حکومت ایران و مسئولان آن از یک سو، و مردم ایران و بهویژه ایرانیان مهاجر به کانادا از سوی دیگر بوده است. به بیانی دیگر، رفتار و اعمال لابیگران در کانادا در پشتیبانی علنی و موذیانه از رژیم ج.ا. با پوشش “دفاع از حقوق ایرانیان کانادا” تلاشی است برای ارائه ی تصویری واژگون و غیرواقعی از ایرانیان کانادا. بیجهت نیست که نیروهای فعال و اصلی این جریان وابسته و مخرب در کنگره ایرانیان کانادایی همزمان سازماندهندگان اصلی دسته ی سینهزنی عاشورا در تورنتو هم هستند!
آیا ایرانیان کانادا از جنس آن چندصد نفر شرکتکننده ی اجارهای هستند که با شکل و شمایل بسیجیان در خیابانهای تورنتو کارناول عاشورا راه میاندازند؟! کارناوالی که بودجه و امکانات آن از سوی نهادی ناشناس و غیبی بهنام “حسین کیست” -که ادعا میشود در انگلیس است- تهیه و ارسال میشود؟! “حسین کیست” تشکیلات ساختگی و بینشانی است که داراییهای غارت شده ی مردم مظلوم ایران را خرج خیمه و خرگاهسازی و تبلیغات بسیجپسند در شهرهای عمده کشورهای غربی کرده تا مثلا به جهانیان بفهماند که ایرانیان مهاجر هم اسلام دوستند، آن هم اسلامی ساخته ی ولی فقیه!
لابیگران با پشتیبانی علنی و آشکار از رژیمی که نزد جامعه ی جهانی آبرویی ندارد آنهم از کانال نهاد اجتماعی که به نام ایرانیان کانادایی و برای حفاظت از منافع آنان تاسیس شده، در اصل به حراج آبروی ایرانیان مهاجر در کانادا مشغول اند.
صدور بیانیههای خارج از دامنه ی وظایف کنگره با تیترهایی اغراقآمیز مانند: “ترامپ در مسیر جنگ با ایران است” از سوی این نهاد اجتماعی آن هم به نام ایرانیان کانادا در کشوری که طولانیترین مرز غیرحفاظتشده در جهان را با آمریکا دارد، و سالانه بیش از ۸۰ در صد مبادلات بازرگانیاش با این کشور است، هدفی جز خوار کردن ایرانیان در آمریکای شمالی به مثابه مشتی لابیگر حامی و پشتیبان رژیم بحرانآفرین و جنگافروز اسلامی در ایران را دنبال نمیکند.
لابیگران جوان تازه کار تصور میکنند ایرانیان گفته ی معروف خمینی بنیانگذار جنگافروز جمهوری اسلامی که “جنگ را یک نعمت” میدانست فراموش کردهاند! آیا به راستی دولت آمریکا و رئیس جمهور آن “در مسیر جنگ با ایران” است، یا ولی فقیه و رژیم اسلامی که سپاهیانش را در سرتاسر خاورمیانه از عراق گرفته تا سوریه و لبنان و مرز اسرائیل و یمن گسیل و به جنگافروزی و تحریک در کشورهای همسایه و منطقه مشغول هستند؟!
چرا ایرانیان کانادا باید در برابر تحریف و قلب واقعیتی چنین آشکار سکوت کنند که هدفی جز خوشخدمتی برای رژیم اسلامی و آسیب رساندن به حیثیت اجتماعی و مقام آنان در کانادا را تعقیب نمیکند؟!
فروکاستن جایگاه ایرانیان در جامعه میزبان
ماهیت رژیم ولی فقیه تامگرایانه و استبدادی است و لذا همان گونه که داخل کشور هیچ زن و مرد آگاه و آزادیخواه و تحصیلکرده و کاردان و روشنفکری را برنتابیده و به مبارزه و دشمنی با آنان روزگار میگذراند، نسبت به ایرانیان مهاجر و توان بالقوه آنان که طیف گستردهای از فرهیختگان را تشکیل میدهند نیز نظر داشته و حساسیت بیشتری به خرج میدهد.
با این رویکرد هر اندازه که جایگاه و شأن و مقام ایرانیان در جوامع میزبان پایین آمده و در نزد افکار عمومی آن جوامع به مانند رژیم ایران منفی و ناپسند جلوه کند، در نهایت به سود رژیم ج.ا. و منافع درازمدت آن است. در نتیجه پر واضح است که برنامهها و فعالیتهایی که به پروژه همسوسازی ایرانیان کانادا با رژیم اسلامی و همسان جلوه دادن آنان با طرفداران و پشتیبانان رژیم یاری رساند، در عمل در خدمت فروکاستن جایگاه و موقعیت ایرانیان است و بس!
در این راستا می توان به تلاشهای مذبوحانه لابیگران در راهاندازی پتیشن “بازگشایی سفارت ج.ا.” با پوششهای مردمفریبانه اشاره کرد. پافشاری و اصرار رژیمپسند این گروه در باز کردن پای سپاهیان افراطی در پوششهای دیپلماتیک به پایتخت کانادا در حالی که وزیر به اصطلاح تحصیلکرده امور خارجه رژیم اسلامی (جواد ظریف) علنی و آشکار ندای مرگ بر آمریکا سر میدهد، چیزی نیست جز حرکت در خلاف منافع ایرانیان کانادا. برای درک بهتر این عمل زیانبار، بهتر است به آخرین مصاحبه صدای آمریکا با آقای مایک پومپئو، وزیر جدید امور خارجه آمریکا، به دقت توجه کرد ( ویدیوی مصاحبه در صدای آمریکا).
یکی دیگر از نمونههای بارز این گونه آسیبها حضور لابیگران در پارلمان کانادا و شرکت در کمیسیون رسیدگی به نژادپرستی و تبعیض مذهبی و سخنان پوچ و بیربط درباره پدیده “اسلاموفوبیا” است. شهادتهای دو نفر از مدیران انتصابی کنگره ی سینهزنی تورنتو در کمیسیون رسیدگی به نژادپرستی و تبعیض مذهبی در پارلمان کانادا مبنی بر عدم آگاهی از ظلم و ستمی که بر هموطنان بهایی در ایران میرود و انکار نقض حقوق بشر در ایران از جمله اقدامات زیانبار این دسته لابیگر است. از طرف دیگر، آیا واقعن مشکلات اساسی ایرانیان کانادا تبعیض مذهبی و “اسلاموفوبیا” است؟! چند ایرانی را میشناسید که در این کشور با این مشکل روبرو شده باشند؟ اگر راست میگویند، چند نفر از آنانی را که با این مشکل مواجه شدهاند نام برده و به کیس آنان مشخصن اشاره کنند.
خیر! هدف، ایرانیان کانادا نیستند؛ بلکه محتوای سخنان و “شهادتهای” دروغین و فریبکارانه عناصر لابیگر نشاندهنده پشتیبانی موذیانه آنان از رژیم اسلامی در پوشش بازی با الفاظی چون “اسلام هراسی” در کاناداست. قضاوت در این مورد به عهده ی خوانندگان آگاه است.
دل ربایی دیگر لابی گران، مسافرت گروه ۱۳ نفره آنان به بوفالو سال پیش برای رأی دادن به حسن روحانی همراه با تبلیغات آب و تاب دار در رسانه های کانادا بود. لابی گران با اینکار سعی کردند به مردم کانادا نشان دهند که ایرانیان اغلب طرفدار رژیم و مهره های رنگارنگ آنند! اما یکسال طول نکشید و مردم ایران با تظاهرات سراسری خود به آنان پاسخ دادند: اصلاح طلب اصول گرا دیگه تموم ماجرا “! بگذریم از اینکه شمار اندک افراد پشتیبان چنین حرکتی دلیل محکم دیگری بر ناچیز بودن این جریان و دیدگاهی است که چنین می اندیشد.
مورد دیگر، حضور آنان در کمیسیونی در سنای کانادا و مخالفت با طرح تحریم برادران قاچاقچی سپاه پاسداران است. البته از دسته سینهزنی کنگره که مدیرانش از اعضای خانوادههای سپاه و از دوستان نزدیک سردار قاسم سلیمانی هستند بیش از این هم انتظار نمیرود.
از آخرین و جدیدترین نمونههای این گونه تلاشهای لابی گرانه میتوان به اطلاعیه دسته سینهزنی کنگره تنها دقایقی پس از نطق خروج رئیس جمهور آمریکا از برجام اشاره کرد که در آن از دولت کانادا خواستند به تعهداتش در ارتباط با برجام پایبند بماند!
این خاماندیشان میپندارند منافع ملی کانادا که به صورت تنگاتنگی با آمریکا گره خورده میتواند با نامهپراکنیهای بیخاصیت و لابیگرانه آنان تحت تاثیر موضوع بسیار حاشیهای و کوچک “برجام” تغییر بنیادی کرده و به سمت و سود رژیم اسلامی هدایت شود. در این زمینه بهتر است لابیگران “دسته کنگره” نگاهی به سرنوشت سازمان عریض و طویل نایاک و سر دسته آن تریتا پارسی با آن منابع سرشار مالی بیاندازند تا شاید درس عبرتی برای آنان شود. اگر نایاک با آن همه هزینه هنگفت توانست با گروگان گرفتن نام ایرانیان – آمریکا به جایی برسد، این چند نوجوان تازهکار هم با سوءاستفاده از نام “ایرانیان – کانادا ” خواهند رسید!
نفوذ در نهادهای دیاسپورا و متلاشی کردن آنها
پیشتر گفته شد که رژیم ولیفقیه هم نیروی بسیار اندک و انگشتشماری درون دیاسپورا دارد و نقش نیروهای رژیم برنامهریزی برای نفوذ در نهادهای مختلف دیاسپورا برای دستیابی به دو هدف تخریب یا تصرف آنها برای اجرای سیاستهای مورد نظر رژیم است.
در حالی که بیشتر ایرانیان مهاجر بنا بر دلایلی که گفته شد هراس دارند تا در هنگام دیدار از ایران سر و کارشان به نهادهای امنیتی غیرقابل پیش بینی در ایران بیفتد، طبیعی است که با مشاهده حضور نیروهای طرفدار و لابیگر رژیم در نهادهای ایرانی ترجیح میدهند با فاصله گرفتن از چنین نهادهایی بیجهت “درد سر” برای خود درست نکنند. بنابراین خروجی حضور و مشارکت طرفداران و پشتیبانان رژیم در درجه نخست پراکندن و متواری کردن ایرانیان است. سرانجام سرنوشت کنگره ایرانیان کانادایی که این روزها به مشتی سینهزن رژیم تقلیلیافته گویای این حقیقت محض است. سقوط و کاهش وحشتناک شمار اعضا و شرکتکنندگان در نشستها و مجامع عمومی کنگره ایرانیان کانادایی علیرغم روند افزایش چشمگیر ایرانیان مهاجر در بزرگ شهر تورنتو طی ده سال گذشته، خود گواه دیگری است بر این مدعا.
بدون شک سرنوشت محتوم چنین نهادی نابودی است که به جای خدمت به همدارگان ایرانی بیشتر سعی و تلاشش خدمت به رژیمِ در حال فرو ریزی ولیفقیه است. این نابودی علاوه بر تأمین موقت نیازهای رژیم، لاجرم ناامیدی و سرخوردگی ایرانیان کانادا را هم به همراه دارد. ناامیدی و یأس حاصله از شکست و بینتیجه ماندن تلاشهای خستگیناپذیر ایرانیانی که با فداکاری و صرف منابع مادی و معنوی شخصی دست به تأسیس و برپایی نهادهایی چون کنگره میزنند، اگر چاره جویی نشود، بسیارغمانگیز و کمرشکن است.
بنابراین، تجارب به دست آمده از این شکستها باید چراغ راه آینده شود و راهکارهای مناسبی را به ارمغان آورد. در بستر این تجربهها و آموزههاست که همدارگان ایرانی آبدیده شده و استوار و پویا به مسیر دشوار و مخاطرهانگیز خویش ادامه میدهد.
در بخش پایانی این نوشته به نهادسازی و نگهبانی از دست آوردهای دیاسپورا خواهیم پرداخت.
با آرزوی برپایی نهادی برازنده ی دیاسپورای ایرانی
*رضا بنایی – عضو هیات مشاوران سابق کنگره (۲۰۱۲) و رئیس هیات مدیره (۲۰۱۵)
سینه زنان تورنتو – ۲۰۱۶
سازمان دهندگان سینه زنی تورنتو – ۲۰۱۷
This group of Iranian-Canadians gathered in midtown Friday morning Toronto to travel together to Buffalo, N.Y. to vote in Iran’s presidential election. (Martin Trainor/CBC News)
گروه ۱۳ نفره که برای رای دادن به حسن روحانی به بوفالو رفت- منبع: سی بی سی
A group of Iranian Canadians prepare to travel to Buffalo, N.Y. and cast their vote for the 2017 Iranian presidential election. (Photograph by Cole Garside)
سردسته سینه زنان پیش از حرکت به بوفالو برای رای دادن به حسن روحانی – منبع : مک لین
https://www.macleans.ca/politics/worldpolitics/to-vote-or-not-to-vote-irans-election-dilemma/
پاسدار یونس زنگی آبادی (چپ ) و قاسم سلیمانی (راست)