شماره ۱۲۲۰ ـ پنجشنبه  ۱۲ مارچ  ۲۰۰۹

نشریه ارزشمند شهروند

با درود فراوان در شماره۱۲۱۷ مورخ ۱۹ فوریه آن نشریه نوشته ای از همکار عزیزم آقای جواد طالعی در مورد اعتصاب مطبوعات در مهرماه ۵۷ در پاسخ به مصاحبه ستار لقائی با تلویزیون بی بی سی درج شده که طی آن “واکنش کسانی که در مذاکرات نمایندگان اعتصابیون و دولت شریف امامی حضور داشته اند و خوشبختانه هنوز زنده هستند” در برابر ادعاهای دروغین ستار لقائی را خواسته اند.

بنده به عنوان یکی از افرادی که نام برده اند (دبیر وقت سندیکای کارکنان اداری وسایل ارتباط جمعی) و “خوشبختانه” هنوز زنده هستم، فقط در تایید نوشته همکار عزیز چند سطری را مینویسم وگرنه به نظر من ادعای آقای ستار لقائی آنقدر موهوم است که ارزش پاسخ گوئی ندارد و آنچه آقای طالعی توضیح داده اند برای روشن کردن گوشه ای از تاریخ مبارزات دوستان مطبوعاتی با سانسور است نه پاسخ گوئی.

مبارزه دست اندرکاران مطبوعات با سانسور و اختناق، سابقه ای به قدمت مبارزات ملت ایران با استبداد و خیزش برای برقراری حکومت مشروطه دارد. قربانیانی که در این راه جان خود را از دست داده اند همچون صوراسرافیل، دکتر حسین فاطمی، کریمپور شیرازی و ….. گواه سابقه این مبارزات هستند.

سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات نیز جدا از خواسته های صنفی و رفاهی که بخش کوچکی از خواسته های نویسندگان و خبرنگاران بود، همواره با سانسور در مبارزه بود و در سالهای آخر حکومت رژیم سابق این مبارزات دامنه گسترده تری پیدا کرد.

اعتصاب اول مطبوعات در تاریخ ۱۹ مهرماه ۱۳۵۷ هنگامی آغاز شد که از سوی فرمانداری نظامی مامورانی برای کنترل مطالب نشریات به تحریریه های روزنامه ها اعزام شده بودند و اعلام داشتند که اخبار و مطالب روزنامه ها قبل از چاپ باید به تایید آنان برسد !

نویسندگان و خبرنگاران این روزنامه ها در اعتراض به این حرکت غیر اصولی و غیر قانونی، دست از کار کشیدند و به حمایت از آنان، کارکنان اداری و کارگران چاپ نیز کار را تعطیل کردند و در سالن تحریریه اجتماع کردند. این حرکت آنقدر یکپارچه و قاطع بود که افسران “مامور” چاره ای جز ترک تحریریه روزنامه ها نداشتند و با مفتضح ترین حالت از سالن تحریریه روزنامه ها خارج شدند.

این پیروزی موقت نشان داد که با همبستگی و قاطعیت میتوان پیروزیهای بیشتری به دست آورد و به همین سبب تحریریه و کارکنان روزنامه های کیهان و اطلاعات  و آیندگان اعلام اعتصاب تا حصول آزادی کامل مطبوعات نمودند.

شریف امامی نخست وزیر رژیم که گمان میکرد کارکنان مطبوعات همه از قماش ستار لقائی هستند، کوشید در ابتدا از طریق تهدید و سپس تطمیع جلوی این مبارزات را بگیرد و چون حریف را قوی و مصمم تر از خود دید، به ناچار تن به مذاکره داد و همانطور که آقای طالعی نوشتند هیئت ده نفره متشکل از سه سندیکای نویسندگان و خبرنگاران و کارکنان اداری و فنی مطبوعات، سه روز تمام با شریف امامی و آزمون و دکتر عاملی تهرانی وزرای اطلاعات و جهانگردی و مشاور در امور اجرائی به مذاکره پرداختند و هرگونه اصرار و تهدید و تطمیع مقامات دولتی در مقابل ایستادگی و استدلالات منطقی کاربه دستان مطبوعات بی اثر ماند و ناچار به پذیرش  همه خواسته های ما و امضای آنچه که منشور آزادی مطبوعات نام گرفت، شدند.

در تمام این مدت و این روند نه نامی از ستار لقائی به میان آمد و نه اقدامی از سوی حضرتشان صورت گرفت!

ای کاش دست اندرکاران بنگاههای خبرپراکنی نظیر بی بی سی و صدای آمریکا در چنین مواردی به سراغ کسانی بروند که نقش و سهمی در کارها و مبارزات داشته اند نه کسی که هیچ اثر وجودی در این مورد نداشته است.


ضمنا این توضیح کوتاه را هم برای کسانی که میخواهند مستندات مورد اشاره آقای طالعی را در کتاب قلم و سیاست نوشته زنده یاد محمدعلی سفری ببینند باید بگویم این اشارات  در جلد سوم کتاب مزبور نوشته شده نه در جلد اول.


 با آرزوی پیروزی ملت ایران بر هرگونه استبداد و خودکامگی

منوچهر فاضل ـ دبیر وقت سندیکای کارکنان اداری وسایل ارتباط جمعی

در اسفند ماه ۱۳۵۷ خورشیدی