توافق تاریخی!
بامداد روز یکشنبه “محمد جواد ظریف” وزیر امور خارجه ایران همراه با “کاترین اشتون”، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا و وزرای خارجه اعضای گروه کشورهای ۱+۵ مقابل دوربین خبرنگاران قرار گرفته و اعلام کردند که به توافق موقتی شش ماهه ای در مورد پرونده هسته ای ایران دست یافته اند. متعاقب آن وزرای خارجه به پرسش های خبرنگاران پاسخ گفتند. “جان کری” وزیر خارجه آمریکا در سخنرانی که داشت، اعلام کرد که “این توافق مهمترین بخش های برنامه هسته ای ایران را متوقف می کند. ما به تأسیسات کلیدی ایران دسترسی خواهیم داشت. ایران توافق کرده که همه غنی سازی بالای ۵ درصد را متوقف کند و ذخیره غنی شده خود را کاهش دهد. یعنی در شش ماه آینده این ذخیره به صفر خواهد رسید”.
او اضافه کرد که “ایران دیگر تأسیسات هسته ای نخواهد ساخت. سانتریفیوژهای جدید نخواهد ساخت. این توافقنامه نمی گوید که ایران حق غنی سازی دارد. در این سند فقط طرح اندازه غنی سازی ایران و برنامه صلح آمیز هسته ای آن مورد اشاره قرار گرفته است”.
در این مدت و پس از سپری شدن چند روز از اعلام توافقی که طرفین “تاریخی” اش می خوانند، نظریه پردازان و کارشناسان متعددی در مدیای جهانی به واکاوی نتایج آن و میزان برد و باخت طرفین این “معامله بزرگ” پرداخته اند. این که آیا همانطور که خامنه ای در پاسخ به نامه روحانی گفته این یک “موفقیت” برای ایران است و یا آن طور که باراک اوباما می گوید “پیروزی” برای آمریکا؟ این که چرا طرفین تفسیرهای متفاوت و برداشت های فریبنده از این به اصطلاح توافقنامه ارائه می دهند و مطابق منافع خودشان بندهای توافقنامه خودشان را کم و زیاد می نمایند؟ چرا روحانی به فاصله چند ساعت پس از امضای توافقنامه با این که در آن به صراحت قید شده است که ایران می بایست فعالیت های خود را در نیروگاه آب سنگین اراک کاهش دهد و غنی سازی هم فقط تا حد ۵ درصد با نظارت هر روزه بازرسان می تواند ادامه داشته باشد، در تلویزیون ملی رو در روی مردم ایران اعلام می کند که ” هر کس هر تفسیری می خواهد داشته باشد، حق غنی سازی در توافقنامه به صراحت گنجانده شده است و فعالیت غنی سازی ایران به همان صورت سابق ادامه خواهد یافت”!
با این حال، به گمان من پرسش اساسی تر این است که بررسی کنیم توافقنامه “ژنو ۳” به طور واقعی چه دستاوردی برای زندگی روزانه و معیشت و رفاه مردم و جوانان داشته و چه حقوقی ممکن است در سایه حاکمیت سیاه رژیم اسلامی نصیب زنان و جوانان شود؟ و از این منظر، اگر توافقنامه حاضر باعث شود که اندکی فضای اقتصادی به بن بست رسیده جامعه تغییر یابد، خود همین، نشاندهنده ترس و وحشت نظام از سقوط محتومش و نگرانی اش از به خیابان ریختن دوباره مردم است. خود همین نشاندهنده عقب نشنی مقامات مذهبی از آرمان ها و تابوهایی است که بارها شکسته شده اند چون تنها کارکردشان فریب مردم بوده است در بحران های مختلفی که جمهوری اسلامی بیشتر از سی سال است با آنها دست و پنجه نرم می کند.
به نظر من، این همچنین نمایانگر درس های انقلابات منطقه و “بهار عربی” برای حاکمیت اسلامی است و نشانگر آن نیاز و ضرورتی که کل حاکمیت و در رأس آن دم و دستگاه ولایت فقیه را به این نتیجه رساند که بالاخره باید برای بقای نظام کاری بکنند.
از این منظر است که روحانی و ظریف این بار تصمیم گرفته اند ژست دموکراتیک بگیرند و پرچمدار نجات نظام اسلامی ــ به قول محمد جواد ظریف ــ در این “دنیای پر آشوب” شوند. همانی که دست پرورده و پس انداز سیاسی حاکمیت است برای نجات نظام ولایت فقیه که در بحران اخیر اساسا هیچ راه دیگری پیش روی خود نداشت. همانی که در مراسم بررسی صلاحیت وزرا در مجلس، آشکار ساخت که تا چه اندازه گوش به فرمان ولایت است و تا چه میزان برای نجات نظامی که بیشتر از سه دهه است به مردم فقر و گرسنگی و بدبختی و کشتار تحمیل می کند، ثابت قدم و استوار.
محمد جواد ظریف در آن مراسم اعلام نمود: “دستگاه دیپلماسی خود را موظف به اجرای فرامینی می داند که پس از طی مراحل تصمیم سازی توسط مراجع عالیه نظام ابلاغ می شود و در این عرصه ما تمام توان کارشناسی مان را بسیج خواهیم کرد تا این تصمیمات را چه موافق نظراتمان باشد و چه مخالف تحلیل هایمان باشد، به بهترین نحو و برای دستیابی به بهترین نتیجه دنبال کنیم چرا که دولت فقط باید یک سیاست خارجی داشته باشد. هیچ دولتی نمی تواند با بیش از یک سیاست خارجی کارش را در این دنیای پرآشوب به پیش ببرد و برای همین است که قانون اساسی سیاست خارجی را موضوع و حیطه ی مقام معظم رهبری قرار داده تا از دعواهای جناحی و درگیری های داخلی به دور باشد”!
وزیر معنوی دولت روحانی دارد دروغ و مزخرف سر هم می کند تا به خیال خودش راه حل خود را برای نجات نظام اسلامی به کرسی بنشاند. او دارد اعتراف می کند که تا چه اندازه شخص خامنه ای و کل نظام و ساختار سیاسی و اقتصادی اش دریافته اند که وضعیتی که به وجود آورده اند، به نقطه خطرناکی رسیده و تا چه میزان تحریم های اقتصادی وضعیت همواره بحرانی رژیم را بحرانی تر و غیرقابل تحمل تر ساخته است. ظریف دارد اعتراف می کند که نظام اسلامی صدای نارضایتی و خشم و نفرت مردم را شنیده و مجبور به عقب نشینی شده است.
به همین دلیل محمد جواد ظریف را که درس خوانده دانشگاه های آمریکا و با آداب و رسوم دیپلماتیک غربی ها آشنا بوده و پس از انقلاب هم انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی آمریکای شمالی را به همراه کسانی مثل “سعید امامی” پایه گذاری کرده و خدمات شایانش برای تثبیت و شناساندن حاکمیت از نظرها پنهان نبود، به جلو راندند تا باز هم با شیادی تمام نظام اسلامی عزیزش را به طور موقت هم که شده، از بحران پیش رو خلاصی بخشد.
محمد جواد ظریف کاملا با حسن روحانی هم عقیده بود وقتی در مراسم تحلیفش اظهار می داشت که “اگر صدای مردم را نشنویم، شکست می خوریم”!
واقعیت آن است که این توافقنامه چه “تاریخی” باشد یا به قول “بنیامین نتانیاهو” نخست وزیر اسرائیل “اشتباه تاریخی” باشد، هیچ ربطی به منافع واقعی مردمان دنیا ندارد.
فقر و گرسنگی و بیکاری و محرومیت در ایران جمهوری اسلامی با پرونده هسته ای شروع نشده است و حل و فصل بحران هسته ای هنوز همه چیز را به نقطه صفر باز می گرداند و هنوز نظام اسلامی باید به فکر حل تناقضاتش باشد با مردم و زنان و جوانانی که دیگر بطور کلی حکومت اسلامی و قوانین اسلامی نمی خواهند. و همین خطر است که رژیم را به عقب نشینی واداشته است. همین خطر بالقوه است که نظام را در عین عصبانیت از مردم مجبور به امتیازدهی به آنها کرده است.
به نظر من، خود همین درسی که برای مردم دارد، این است که باید در بیان شفاف تر خواسته ها و مطالباتشان و در مبارزه شان برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی همچنان پیش بروند. باید از همین یک ذره عقب نشینی رژیم استفاده کنند و خواسته های بیشتر، مدرن تر، متمدنانه تر و انسانی تر بیشتری را مطالبه کنند و ضربه های کاری تری وارد آورند.
جنایت ها و دزدی های میلیاردی مقامات این حکومت فراموش شدنی نیستند. اعدام ها و کشتارهای بیرحمانه در همین دوره روحانی هم به مراتب بیشتر از پیش ادامه یافته اند و تمام این توافقنامه ها هم فقط برای نجات حکومت های درگیر در این بحرانی است که خودشان با دست خودشان به وجود آورده اند و هیچ ربطی به منافع مردم دنیا ندارد و از آن گذشته، هیچ توافقنامه ای هم مشکلات و معضلات غیرقابل حل جمهوری اسلامی و تناقضات ریشه ای و پایه ای اش را با خواسته های مردم ایران حل و رفع نمی کند.
هیچ توافقنامه ای خشم و نفرت مردم، جوانان و زنان و کارگران بیشتر از سه دهه بی حقوق و محروم شده را کاهش نمی دهد! و راستش، هیچ توافقنامه ای هم حتی نمی تواند معنای سیاسی رقص و شادی خیابانی جوانانی را که دیگر حکومت اسلامی نمی خواهند، توضیح بدهد. جوانان و مردمی که می دانند این به اصطلاح مقامات بیشتر از سی سال است مردم را گرفتار مصیبت های خودساخته شان می کنند، میلیاردها میلیارد دلار هزینه می کنند و بالا می کشند و سپس “جام زهر” می نوشند و از آن به عنوان “موفقیت” یاد می کنند! همین دلایل است که خامنه ای و کل ساختار سیاسی اش را به عقب نشینی، “نرمش قهرمانانه” و نوشیدن جام زهر دیگری واداشته است. . . .
*هادی وقفی روزنامه نگار و فعال سیاسی