شهروند ۱۲۲۴ ـ پنجشنبه  ۹ اپریل  ۲۰۰۹

نوشته زیر متن سخنرانی دکتر شهرزاد مجاب است که در مراسمی که به مناسبت روز زن از سوی سازمان زنان ایرانی انتاریو برگزار شد، ایراد گردید.


 

روز جهانی زن بر همه شما عزیزان شادباد!

نهایت سپاسگزاری را از سازمان زنان ایرانی انتاریو برای دعوتم به این جمع دارم. از دوست و رفیق نازنین و فرهیخته ام، افخم مردوخی، نهایت سپاس را دارم که با پی گیریهای انسان دوستانه خود بر گنجینه سی ساله دوستی و یاریمان می افزاید. برگزاری چنین برنامه ای بدون یاری گروهی داوطلب و مشتاق امکان پذیر نیست. از تک تک شما سپاسگزارم.

در فرصت کوتاهی که دارم سعی می کنم به سه نکته که به هم مربوط هستند بپردازم. این سه نکته عبارتند از:

 

۱ـ اهمیت پرداختن به سه دهه مقاومت و مبارزات زنان ایران علیه رژیم جمهوری اسلامی.

 

۲ـ اهمیت بازنگری دو دهه فعالیت مدنی زنان ایرانی در دیاسپورا.


 

۳ـ پرداختن به چالشهای آینده.

 

امسال سی امین سال یکی از پیچیده ترین، متحول ترین و متنوع ترین مبارزات زنان در جهان است. به مبارزات زنان ایران اشاره می کنم. زنان ایران سی سال بی وقفه صدا و نیروی مقاومت علیه رژیم اسلامی بوده اند. قصد مرور تاریخ این مبارزه را ندارم، به این نکته اکتفا می کنم که مبارزات زنان ایران جایگا ه خاص فکری و سیاسی خود را در مبارزات بین المللی زنان برای به دست آوردن آزادی، برابری  و صلح پیدا کرده است. چالش هایی که زنان ایران در سی سال گذشته با آن دسته و پنجه نرم کرده اند به اشکال مختلف هنری، ادبی، و سیاسی ابراز شده است. به عنوان مثال، بگذارید اشاره ای مختصر به تحقیقات خودم در مورد زنان زندانی سیاسی بکنم. زنان زندانی سابق که امروزه در دیاسپورا زندگی می کنند، ادبیات غنی و گسترده ای منتشر کرده اند. این ادبیات که عمدتاً به فرم خاطرات منتشر شده هنوز در میان فارسی زبانان و غیر فارسی زبانان ناشناخته مانده است. این ادبیات زندان شاهدی است بر مقاومت و پایداری زنان در مبارزه شان علیه قوانین و سیاست رژیم مردسالار ـ مذهبی جمهوری اسلامی. اولین مجموعه ی داستانهای کوتاه زندان به زبان انگلیسی در شهر تورنتو به عنوان We Lived to Tell: Political Prison Memoirs of Iranian Women در سال ۲۰۰۷ منتشر شد.

خلاصه کنم: در سی سال گذشته ما شاهد مبارزات زنان ایران در خیابان، مدرسه، دانشگاه، محل کار، زندان و خانه علیه مردسالاری خصوصی و فرم دولتی ـ مذهبی آن بوده ایم. این مبارزات فراتر از مرزهای ایران رفته و به دیاسپورا گسترش یافته. امروز ۱۶۲ گروه، انجمن و سازمان زنان ایرانی در ۴۰ شهر دنیا فعالیت می کنند. بزرگترین مجموعه این سازمانها در اروپا است و ۶ سازمان زنان در کانادا در شهرهای تورنتو، مونتریال و ونکوور فعالیت می کنند. (۱) به همین جهت امروز ما سی سال مبارزه زنان در ایران را جشن می گیریم و بیست سال فعالیت سازمان زنان ایرانی انتاریو را.

سازمان زنان ایرانی انتاریو بیست ساله شد. مهر دو دهه تلاش به تشکیلاتی خورده شده که طی سالها سعی کرده جای خالی خدمات رفاهی دولتی را پر کند و مرهمی باشد بر دل نگرانی ها و نیازهای عاطفی، احساسی و اجتماعی گروه زیادی از جامعه ایرانی. مرور دست آوردها و چالش های سازمان زنان در بیست سال گذشته بدون در نظر گرفتن ۱(روند مهاجرت زنان و ارتباط آن با آغاز خشونت سیاسی ـ مذهبی در ایران و ۲ ( تحولات سیاسی و اقتصادی جامعه کانادا، میسر نیست. بگذارید به اختصار به این دو نکته بپردازم.


 

۱ـ مطالعات من در مورد فعالیت سیاسی و اجتماعی زنان در دیاسپورا نشان می دهد که اولین نسل فعالان بعد از انقلاب زنانی بودند که چند تجربه مهم را پشت سر گذاشته بودند. اینها اکثرا زنان تحصیل کرده، آشنا به زبان، مخصوصا زبان انگلیسی و فرانسه، و سفر کرده ای می شدند که در دستگاه دولت شاه، در زمینه خدمات مربوط به زنان تلاش می کردند. گروه دیگر زنانی بودند که با تجربه ی با ارزش کنفدراسیون جهانی دانشجویان خارج از کشور همراه با انقلاب به ایران رفتند و با آغاز سرکوب رژیم اسلامی مجبور به ترک وطن شدند. این زنان هم اکثرا تحصیل کرده بودند، به زبان و فرهنگ غرب آشنایی داشتند و با کوله باری از تجارب جنبش های اجتماعی دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ ـ مانند جنبش سیاهان آمریکا، جنبش ضد جنگ ویتنام، جنبش های دانشجویی، صلح، زنان و ضد نژادپرستی ـ دوران نوین مهاجرت را آغاز کردند. دسته سوم زنان فعال در سازمانهای سیاسی بودند که به دلیل سرکوب رژیم راه مهاجرت را پیش گرفتند.

در این دسته اگر چه عده ای از زنان کنفدراسیون هم بودند، اما اکثریت زنانی بودند که برای اولین بار به غرب سفر می کردند. این سه گروه اولیه مجموعه ای از خواست ها و آرمانهای سیاسی ـ اجتماعی و دمکراتیک در مورد حقوق زنان را به شهر و دیار نوین آوردند. در دهه اول، یعنی از اواسط سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ فعالیت این زنان شامل نشریات، سخنرانی، بحث و گفت وگو در مورد زمینه های مختلف تبعیض علیه زنان و درک گسترده تر از پدیده مردسالاری اسلامی می شد.  به تدریج و با آشنایی به نمونه های جدید کار اجتماعی و سیاسی، آمیخته شدن با تشکیلات و سازمانهای حقوق بشر، ارتباط با زنان فعال ـ فمینیست و بالاخره جا افتادن واقعیت مهاجر به عنوان هویتی جدید، گروهی از این زنان اقدام به درست کردن تشکیلات مستقل خود کردند و خدمات گوناگونی از مشاوره و کمک رسانی به تازه واردین گرفته تا ترجمه، ارائه برنامه های هنری، مطالعاتی، علمی و ورزشی را به جامعه زنان و جامعه ایرانیان ارائه دادند.

در بستر این تحولات جامعه ی ایرانی تازه مهاجر است که سازمان زنان ایرانی انتاریو پایه گذاشته می شود. همانطور که گفتیم در این جا فرصت مرور و بررسی دست آوردها، خدمات بسیار مفید و یا کم و کاستهای سازمان زنان نیست، اما مهم است که به چگونگی گره خوردن فعالیتهای سازمان های اجتماعی ـ خدماتی زنان مهاجر با تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه کانادا توجه کنیم:

در دو دهه ی گذشته ما شاهد رشد سه گرایش محافظه کارانه در کانادا بوده ایم. این گرایش ها همگی نتایج منفی برای زندگی اکثر زنان جامعه داشته اند. اولین گرایش رشد سیاستهای محافظه کارانه است؛ به معنی کاهش بودجه دولتی برای خدمات اجتماعی و رفاهی، قطع برنامه ها و خدماتی که مناسب نیازهای زنان و مخصوصا زنان غیرسفید و زنان بومی کانادا باشد. دولت محافظه کار کانادا به افزایش هزینه های نظامی و درگیری در اشغال افغانستان و هائیتی ارجحیت بیشتری می دهد تا صرف هزینه مناسب در زمینه آموزش و توسعه اجتماعی. گرایش محافظه کارانه ی دوم در زمینه اقتصاد و صرف بودجه است که خود از سیاستهای محافظه کارانه سرچشمه می گیرد. رشد و توسعه بخش خصوصی، مانند تغییر ساختار و مدیریت سازمانهای کوچک محلی براساس فرم سازمانی شرکتهای خصوصی، یکی از پیامدهای خصوصی کردن خدمات عمومی و اجتماعی است. گرایش سوم رشد فرهنگ محافظه کارانه است، از جمله سر تعظیم فرود آوردن در مقابل گروههای مذهبی و قومی که به نام مذهب، فرهنگ، تفاوتهای قومی، بومی، زبانی، سنتی و فرهنگی با استفاده از قوانین و فلسفه سیاسی ـ اجتماعی چند فرهنگی  (Multiculturalism) و ضد نژادپرستی در کانادا ایده ها و افکار واپس گرایانه خود را به جامعه تحمیل می کنند. در این زمینه است که “قومی” کردن (ethnocization) و غیر دولتی کردن (NGOization) خدمات اجتماعی برای زنان در عمل به ضرر زنان کار می کند و دست آورد چشمگیری نداشته است. مجموعه این سه گرایش  محافظه کارانه است که در بیست سال گذشته سازمانهای زنان کانادا را غیر سیاسی کرده، روابط پیچیده ی اداری را با سلسله مراتب قدرت به آنها تحمیل کرده و از همه مهمتر سازمانهای زنان را تکه پاره کرده و بین آنها رقابت و چند دستگی ایجاد کرده است.


 


 


در بیست سال گذشته سازمانهای خدماتی زنان با امکانات تشکیلاتی و مادی محدود تا حدودی جایگزین و یا مکمل خدمات رفاهی و اجتماعی دولتی شده اند. نقش مهم advocacy ـ یعنی کار حمایت گر،  به معنی نیروی مهم اجتماعی که می تواند نقش مهم آموزشی را برای بالا بردن سطح درک و آگاهی زنان داشته باشد از آنها گرفته شد، و این سازمانها نه تنها اکثرا کادر کاردان و با تجربه  برای ارائه خدمات رفاهی و اجتماعی ندارند، بلکه حتی به دلیل تقاضای زیاد برای خدماتشان فرصت پیگیری و آموزشهای نوین و مخصوصا پرورش کادر جوان را ندارند. یکی از عواقب منفی قومیتی کردن  (ethnocization)، که در بالا به آن اشاره کردم، جدا کردن و مجزا کردن نیازهای زنان مهاجر از یکدیگر است و به نوعی از هم گسیختن امکان همبستگی. سازمان زنان فیلیپینی، افغان، زنان اسپانیایی زبان، زنان آسیا و غیره کمتر از چالش ها و دست آوردها و روش کار یکدیگر خبر دارند. تبادل نظر و عمل بین آنها به ندرت صورت میگیرد. این از هم گسیختگی امکان تبادل نظر، همکاری و مهمتر از همه تبدیل شدن زنان به یک نیروی مهم و محرک جامعه را از آنها گرفته است.

سازمان زنان انتاریو می تواند با بازنگری به این تحولات جامعه کانادا در دست آوردهای خود در دو دهه گذشته افقی تازه برای خود رقم زند. در بیست سال گذشته جامعه ایرانیان نیز متحول شده. سازمانها و تشکیلاتی نو و متنوعی پیدا شده اند، رسانه های گوناگون فعالیت می کنند، تشکلات جوانان در دانشگاه ها و کالج ها شکل گرفته، بخش های فارسی زبان سازمانهای کانادایی شروع به کار کرده اند که به مسائلی مانند مسئله خشونت علیه زنان می پردازند و یا سمینارهای آموزشی و علمی بسیار مفید انجمن سرطان  Cancer Society  را به زبان فارسی اجرا می کنند. انجمن های حرفه ای از قبیل مهندسان و مددکاران اجتماعی شکل گرفته، سازمان زنان هشت مارس با اهداف سیاسی گسترده ای در شهر فعالیت می کند، نشریات، رسانه ها و سازمانهای اقلیت های ملی، مذهبی از قبیل کردها، ترک ها، عرب ها، و بهایی ها بخش مهمی از جامعه ایرانی را تشکیل می دهند. سازمان ایرانیان دگرجنس گرا شکل گرفته سازمانهای دفاع از زندانیان سیاسی و پناهندگان فعالیتهای گسترده ای دارند. این تنوع منبع فکری، عملی، و هنری بسیار با ارزش و مفیدی است. همبستگی، همیاری و تبادل نظر با این تشکلات بر بار فکری و عملی سازمان زنان می افزاید.

با در نظر گرفتن وضع بسیار نابسامان اقتصادی امروز، زنان مهاجر جزو آن دسته از نیروی اجتماعی است که بسیار صدمه خواهند دید. براساس گزارش:

Women’s Inequality in Canada.  Submission of the Canadian Feminist

Alliance for International Action to the United Nations Committee on the Elimination of Discrimination Against Women, September 2008

می خوانیم که (صفحه۱۲):

“دست یابی به امکانات و درآمد برابر برای اکثر زنان کانادایی به دلیل مسئله نژاد محدود است.قوانین حقوق بشر تاکنون برای برخورد به مسئله نژادپرستی و زدودن آن موثر نبوده اند. این وضع منجر به عدم حضور زنان غیرسفید در مشاغل و مقامهای سیاسی، آکادمیک، مدیریت و رسانه های جمعی است. به نظر می آید که کانادا مایل نیست بپذیرد که مسئله ای به نام نژادپرستی  وجود دارد و اقدامی جسورانه در این زمینه انجام نداده است. قوانین درستی در مورد برابری در استخدام در استانهایی که وجود داشته همگی تضعیف شده اند. از این رو مسئولیت مبارزه علیه نژادپرستی به عهده سازمانهای غیردولتی قرار گرفته که اکثرا قدرت بسیار کم و امکانات بسیار محدودی برای مبارزه برای نژادپرستی دارند.”

در همین گزارش می خوانیم که: (صفحه ۶۳)

۱ـ با اینکه زنانی که خارج از کانادا متولد شده اند اکثرا دارای مدارک تحصیلی بالاتری هستند، اما امکان کاریابی شان کمتر است. اگر هم کاری پیدا کنند اکثرا در بخش کار موقت، نیمه وقت و با درآمد پایین خواهد بود.

۲ـ تازه واردین به کانادا کمترین شانس را برای استخدام دارند.

۳ـ در سال ۲۰۰۱، ۴۷ درصد از زنان مهاجر در بخش مشاغل غیراستاندارد مشغول به کار بودند.

۴ـ اکثر زنان مهاجر در بخش کار تولیدی صنعتی کار می کنند. ۴ درصد زنانی که در کانادا به دنیا آمده اند در این بخش هستند در مقایسه با ۱۱ درصد زنان مهاجر.

بازبینی دو دهه تلاش سازمان زنان انتاریو در بستر چنین تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه کانادا باید صورت گیرد. در این راستا و به عنوان کلام آخر، پیشنهاد می کنم سازمان زنان در سه زمینه شکل سازمانی، نقش advocacy (حمایت گری) و آموزشی خود تجدید قوا و نوسازی فکری کند. پیشنهاد من به عنوان ایده ای برای تبادل نظر و بحث بیشتر باید در نظر گرفته شود.

نوسازی ساختار سازمانی به معنی عمل کردن به ایده های عدالتخواهانه، برابرطلبانه و برنامه ریزی و تصمیم گیری دمکراتیک می باشد. در این ساختار روحیه همکاری و کار مشترک تشویق می شود و بازسازی سازمان از طریق پرورش نیروی جوان انجام می گیرد.

Advocacy از طریق تشویق و فراهم آوردن زمینه های عملی برای درگیر شدن فعالان و دوستداران سازمان زنان در عرصه های گوناگون فعالیتهای مدنی ـ اجتماعی صورت می گیرد. سازمان زنان می تواند در جهت بالا بردن سطح آگاهی جامعه ایرانیان در مورد فرمهای تبعیض، مانند خشونت و تبعیض مبنی بر نژادی، ملی، مذهبی، طبقاتی و… اقدامات بسیار مفیدی انجام دهد.

در این راستا سازمان می تواند درگیر تحقیقات موثری در سطح جامعه ایرانیان شود، تحقیق در چهارچوب و به منظور تغییر و تاثیرگذاری در برنامه ریزیهای اجتماعی دولتی، پیوند و همبستگی با سایر گروههای زنان و کلیه تشکلات ایرانی می تواند بر غنای عملکرد سازمان زنان بیافزاید. و بالاخره ـ سازمان زنان باید نقش آموزشی خود را گسترده و متنوع کند، مشوق نسل نو و یادگیری های نو باشد.

خلاصه کنم:

من در سه زمینه امکان بازسازی موثر برای سازمان زنان ایرانی انتاریو می بینم که می تواند آغازگر خدمات گسترده و مفید به جامعه ایرانیان و جامعه گسترده تر کانادایی باشد. این سه زمینه عبارتند از بازسازی و نوسازی ساختار تشکیلاتی. گسترش فعالیتهای حمایت گری (advocacy)  و بنیان گذاردن برنامه های آموزشی و آموزنده. به اختصار فعالیتهایی برای هر یک از این زمینه ها پیشنهاد می کنم:


 

ساختار تشکیلاتی

ـ شناخت و احترام به تفاوتهای زنان

ـ اجرای دمکراسی، باز بودن و شفاف بودن در عمل

ـ تشویق برای همیاری و همفکری در تصمیم گیری

ـ نوسازی مدیریت و مسئولان از طریق تشویق درگیر شدن نسل دوم و سوم زنان


 

حمایت گری 

ـ تشویق به فعالیتهای مدنی و سیاسی زنان

ـ تشویق به گسترش و توسعه چهارچوبهای نوینی برای برنامه ریزی  های اجتماعی

ـ حمایت و یاری رساندن به جامعه ایرانی برای زدودن خود از هرگونه فرم تعصب، نژادپرستی، ناسیونالیسم و یا هرگونه رفتار و افکاری که براساس روابط نابرابر جنسی، طبقاتی، زبانی، قومی و غیره شکل گرفته است.

ـ درگیر شدن در پژوهش های اجتماعی که بتواند بر سیاستهای دولتی تاثیرگذار باشد.

ـ ارتباط برقرار کردن با سایر سازمانهای زنان به منظور تبادل ایده و تجربه و همبستگی


 

آموزش و یادگیری

ـ حمایت و تشویق زنان به خلاقیت در تمام زمینه های زندگی شخصی و اجتماعی

ـ فراهم کردن امکانات آموزشی و یادگیری برای زنان در زمینه های مختلف

ـ فراهم کردن امکانات آموزشی برای نسل جوان به منظور دست یابی به مدیریت و رهبری سازمانهای زنان

مجددا روز زن بر همه شما مبارک باد!


 

پانویس :

۱ـ شهین نوائی

آرش، شماره ۱۰۰، مهر ۱۳۶۸ ، اکتبر ۲۰۰۷ ـ ص ۱۶۲ ـ۱۶۱ و شهین نوائی،  “بزرگداشت ۲۰ سال فمینیسم: سازمان زنان ایرانی در تبعید ۱۹۹۹ـ۱۹۷۹، ” ـ دهمین کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان ایران  مونترال،   ۱۹۹۹، ص ۱۶۱ـ۱۳۰.