با آغاز هزاره جدید مسائل مربوط به سلامت زنان، به تدریج و بیش از پیش، توجه مراکز آکادمیک و تحقیقاتی، سیاستگزاران و برنامه نویسان در سازمان های دولتی و نهادهای غیر دولتی را بیشتر به خود معطوف نموده است. به طور نمونه می توان به تاکید بر گسترش برابری های جنسیتی در “اهداف توسعه هزاره” سازمان ملل متحد اشاره کرد. در جدول شماره یک “اهداف توسعه هزاره” بخصوص از میان بردن نابرابریهای جنسیتی در مورد دسترسی و استفاده از امکانات بهداشتی و درمانی و نیز کاهش مرگ و میر زنان به دلیل زایمان و حاملگی هدف قرار داده شده است. با این همه کماکان نابرابری در میزان های سلامتی میان جنسیت ها به طور قابل توجهی باقی است. دسترسی محدود به آموزش و پرورش و یا اشتغال، نرخ بی سوادی بالا، ازدواج کودکان، و افزایش سطح فقر موانع اساسی ارتقاء سلامت زنان در بسیاری از جوامع بشری هستند.
انستیتو بهداشت زنان (Institute for Women’s Health) گزارش می دهد: موانع و مشکلات مرتبط با سلامت زنان همچنان به قوت خود باقی اند، و حتی بسیاری از دستاوردهای حاصل شده در دهه اخیر در معرض تهدید قرار گرفته اند، و یا روند معکوس پیدا کرده اند. جنگ، بی ثباتی اقتصادی، و شیوع ایدز به عنوان اصلی ترین علل ناکامی در ارتقا سلامت گزارش شده اند. وجود امکانات بهداشت و درمان اولیه، تنظیم خانواده، و خدمات ویژه زنان در دوره حاملگی و زایمان برای سلامت زنان از اهمیتی بی چون چرا برخوردارند. لیکن هنوز میلیونها زن در گوشه و کنار جهان و به ویژه در مناطق کم درآمد و فقیر به این امکانات دسترسی ندارند.
نابرابری در امر سلامت و دسترسی به منابع بهداشت و درمان برای تندرست ماندن به دلیل وجود تبعیضات جنسیتی امری محرز در جهان و همه جوامع است. با این حال در کشورهای کم درآمدتر در حاشیه شهرهای بزرگ و یا مناطق روستایی این تفاوت ها بیشتر و عمیقترند. زنان در مناطق کم درآمدتر و حاشیه ای روزانه با مسائلی که سلامت آنها را به خطر می اندازند، روبرو هستند، و با کمبود مراقبت های بهداشت و درمانی بیشتری مواجهند. برخی از مسائلی که زنان در کشورهای در حال توسعه و یا مناطق کم درآمدتر تجربه می کنند، هرگز در مناطق ثروتمند و یا کشورهای غربی دیده نمی شوند. مرگ و میر مادران در دوران حاملگی و یا هنگام زایمان، ختنه کردن یا بریدن دستگاه تناسلی زنان، ازدواج کودکان، آلوده شدن به اچ آی وی ـ ایدز، سرطان دهانه رحم، نمونه هایی از مصائبی است که همچون طاعون زندگی و سلامت زنان در مناطق کم درآمد و یا فقیر را تهدید می کنند.
بیماری های مربوط به بارداری، سقط جنین و شرایط زایمان یکی از عوامل مرگ و میر و یا ناتوان شدن زنان است. تعداد این مرگ و میرها سالانه حدود ۵۳۶۰۰۰ مورد تخمین زده می شوند، و بیش از ۹۹ درصد این مرگ ها در کشورهای در حال توسعه رخ می دهند.
سالانه حدود ۱۰ میلیون زن در معرض عوارض و مشکلات دوران بارداری و زایمان قرار دارند، که گاه منجر به از کارافتادگی بلند مدت و یا دائم می شود، و باز هم سهم زنان کم درآمدتر و فقیر از این مشکلات بسیار بزرگتر از سایر زنان است.
سقط جنین غیربهداشتی به تنهایی موجب ۶۸۰۰۰ مرگ و میر در سال است. بالاترین نرخ مرگ و میر ازآن مادران در آفریقا، با خطر مادام العمر یک مرگ در میان۱۶زن است، در حالی که پایین ترین میزان در کشورهای غربی یک مرگ در میان ۲۸۰۰ زن تخمین زده می شود.
بریدن آلت تناسلی زنان در بخش هایی از آفریقا و آسیا، عملی پذیرفته شده است، اگرچه به لحاظ پزشکی، حقوقی و اخلاقی جنجال برانگیز است. به گفته سازمان بهداشت جهانی (WHO) در سال ۲۰۰۸، بیش از ۱۳۰ میلیون زن ختنه شده در کشورهای مختلف جهان زندگی می کرده اند.
بریدن آلت تناسلی زنان به دلایل مختلف همچنان ادامه دارد. برخی از فرهنگ ها بریدن آلت تناسلی زن را تضمین کننده عفت زنان می دانند، برخی معتقدند ختنه باروری را بهبود می بخشد، و باعث افزایش لذت جنسی برای مردان می شود. بر اساس تعریف سازمان بهداشت جهانی برش آلت تناسلی زنان به یکی از چهار عمل زیر اشاره دارد: مثله کردن آلت تناسلی زنان از نوع اول شامل برداشتن جزئی یا کلی کلیتوریس و یا غلفه است(کلیتوریدکتومی)، نوع دوم شامل برداشتن جزئی یا کلی کلیتوریس و لبهای کوچک فرج با یا بدون بریدن لبهای بزرگ فرج، نوع سوم شامل تنگ کردن مجرای مهبل با ایجاد یک مهر و موم پوششی با قطع کردن و تغییر مکان دادن لبهای کوچک فرج و یا لبهای بزرگ فرج، یا بدون برش کلیتوریس، و نوع چهارم شامل هرگونه عمل خطرناک دیگر بر روی آلت تناسلی زنان به مقصودی غیر پزشکی مانند: سوراخ کردن، سوزن زدن، شکافتن و غیره میباشد. وقتی دختر بچه ها و یا زنان از عوارض ختنه جان سالم به در میبرند، آنگاه باید پیامدهای منفی آن را نا آخر عمر بر جسم و جان و روان خود حمل کنند.
ازدواج کودکان، ازدواج قبل از سن ۱۸ سالگی تعریف شده است، که در سراسر جهان سنتی مسبوق به سابقه ای کهن است. روزانه حدود ۲۵۰۰۰ دختر ازدواج می کنند. ناظران پیش بینی می کنند که در یک دهه بیش از ۱۰۰ میلیون دختر زیر ۱۸ سال سن ازدواج می کنند. ازدواج کودکان اغلب در جنوب آسیا اتفاق می افتد، جایی که صندوق کودکان سازمان ملل متحد در سال ۲۰۰۵ مطالعه ای انجام داده است. نتایج تحقیق نشان می دهند که ۴۸ درصد زنان ۱۵ تا ۴۵ ساله قبل از سن ۱۸ سالگی ازدواج کرده اند. این مطالعه همچنین نشان داده است که ۴۲ درصد زنان در آفریقا و ۲۹ درصد از زنان در امریکا لاتین و کارائیب در این محدوده سنی، پیش از ۱۸ سالگیشان ازدواج کرده اند.
اگر چه تعریف بالا از ازدواج کودکان شامل پسران، اکثریت کسانی که در زیر سن ۱۸ سالگی ازدواج کرده اند، دختر هستند. ازدواج کودکان گاه به دلیل اطمینان از آینده مالی و مهریه دختر، تقویت روابط اجتماعی، و تثبیت موقعیت اجتماعی خانواده و یا قبیله انجام می گیرد. ازدواج کودکان گاه به عنوان یک مکانیسم محافظتی در برابر فعالیت جنسی قبل از ازدواج، حاملگی های ناخواسته و بیماری های مقاربتی صورت می گیرد. و در بسیاری از موارد ازدواج دختر بچه ها در مقابل دریافت پول انجام می شود، تا مفری برای تامین معاش خانواده باشد. ازدواج دختر بچه ها به هر دلیلی که باشد تاثیر آن در زندگی و سلامت آنها امری چند وجهی است. محرومیت از آموزش و دریافت آموزش های رسمی، و متعاقب آن احتمال خطر در معرض بیماری های مقاربتی قرار گرفتن، حاملگی در سنین نوجوانی، سقط جنین و عوارض آن، و مرگ در هنگام زایمان است.
حاملگی در سنین پایین احتمال بیشتری برای تولد نوزاد نارس، نوزاد مرده و یا مرگ نوزاد پس از تولد را به همراه دارد.
سرطان دهانه رحم، دومین سرطان شایع در میان زنان در سراسر جهان و شایع ترین سرطان در کشورهای در حال توسعه است. این بیماری اغلب زنان ۱۵ تا ۴۵ ساله را هدف قرار می دهد و هر سال زندگی ۲۸۸۰۰۰ زن با آن به پایان می رسد. سالانه حدود ۵۱۰۰۰۰ به آن مبتلا می گردند، از این تعداد۸۰ درصد در کشورهای در حال توسعه اتفاق می افتد. در صورت انجام آزمایشات منظم، مرگ در اثر سرطان دهانه رحم کاملا قابل پیشگیری است. هنوز در بسیاری از مناطق دنیا امکانات انجام این آزمایشات به اندازه کافی موجود نیست. این بیماری به وضوح نشانگر نابرابری در دسترسی به امکانات بهداشت و درمان در مناطق و کشورهای مختلف را نشان می دهد.
بر اساس آخرین گزارش سازمان بهداشت جهانی (۲۰۰۸) در سطح جهان نیمی از بزرگسالانی که با “اچ آی وی ـ ایدز” زندگی می کنند، زنان هستند. سرعت افزایش بیماری مهلک ایدز در میان زنان چنان است، که شاید به زودی “ایدز” را بتوان “بیماری زنانه” نامید. شاهد مثال آنکه در بسیاری از کشورهای جنوب آفریقا، بیش از سه چهارم جمعیت جوانی که با بیماری ایدز زندگی می کنند، زنان هستند. زن مبتلا به “اچ آی وی – ایدز” در فقر بیشتری گرفتار می آید، و توانایی اداره ی خود و فرزندانش را بیش از پیش از دست می دهد.
باروری های زودهنگام و یا ناخواسته، ایدز و دیگر بیماری های مقاربتی، و عوارض مربوط به حاملگی ها، سقط جنین و زایمان بار قابل توجهی از مصائبی است که زنان بویژه در خانواده ها، مناطق و کشورهای فقیرتر به دوش می کشند. این همه مصیبت برای زنان در حالی است که تقریبا تمامی مرگ و میرهای ناشی از عوارض حاملگی و زایمان از طریق مراقبت های پیش و پس از زایمان، حضور قابله های ماهر و خدمات اورژانس برای موارد غیر معمول قابل پیشگیری هستند. و مزایای فاصله گذاری و محدود کردن تولدها از طریق برنامه های تنظیم خانواده در سلامت زنان امری کاملا شناخته شده است.
تبعیض و نابرابری جنسیتی به عنوان راننده کلیدی این همه مصائب برای زنان از طریق جاده های مختلفی به مقصد میرسد!
هنجارهای جنسیتی دنیای مردانه و مردسالارانه مردان را به داشتن شرکای جنسی متعدد، و نیز مردان مسن را به روابط جنسی با زنان بسیار جوان تشویق می نماید. همین هنجارها زنان به ویژه جوان را از دسترسی به اطلاعات مربوط به بیماری های مقاربتی، اچ آی وی – ایدز، و راهها و خدمات پیشگیری و درمان برحذر می دارند. طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۰۸، تنها ۳۸ درصد زنان جوان اطلاعات صحیح در مورد اچ آی وی داشته اند.
در جوامعی چون ایران که حرف زدن در مورد مسائل جنسی تقبیح می شود، آگاهی جوانان در مورد هنجارهای جنسیتی غلط، لزوم تغییر آن هنجارها و برچسب های رایج، مسئولیت در قبال شریک جنسی، تصمیم گیری مشارکتی، و خشونت که می توانند مباحث آموزشی موثری باشند، در سیستم آموزش رسمی و غیر رسمی همواره مفقودند، و همین است که در ایران ابتلا به اچ آی وی – ایدز از طریق روابط جنسی در حال گسترش است.
خشونت علیه زنان در اشکال بدنی، جنسی و روانی که توسط بسیاری از زنان و در همه جوامع تجربه می شود، زنان را در مقابل اچ آی وی آسیب پذیرتر می کند. به طور مشخص زنانی که از شریک جنسی خود می ترسند و یا مورد خشونت و آزار هستند، معمولا فاقد آن قدرتی هستند که بتوانند از شریک جنسی خود بخواهند از کاندوم استفاده کند و یا خود از رابطه جنسی حفاظت نشده، امتناع کنند.
حداقل یک نفر از هر سه زن در طول حیات خود یکی از اشکال خشونت، آزار بدنی، جنسی و یا روانی را تجربه می کند، فارغ از اینکه در کجای دنیا زندگی می کند. از تجاوز جنسی تا خشونت در پشت دیوارهای خانه، از سوختن با اسید تا مرگ به خاطر جهیزیه، تا قتل های ناموسی، اینها بخش های کوچکی از محدوده های مختلف و متنوع خشونت علیه زنان هستند. خشونت علیه زنان و دختران نقض آشکار حقوق بشر، اپیدمی بهداشت عمومی و مانعی برای حل بحران های بزرگ معاصر، فقر و اچ آی وی ـ ایدز است.
خشونت علیه زنان و دختران بیانگر بحران آشکار در زمینه سلامت فردی، خانوادگی و اجتماعی و چالش بزرگی در به عمل در آوردن اعلامیه جهانی حقوق بشر است.
سلامت خانواده ها و جوامع به سلامت زنان گره خورده است. بیماری و یا مرگ یک زن عواقب جدی و گسترده ای برسلامت فرزندان، خانواده و جامعه به دنبال دارد.
برای بهبود سلامت و زندگی جامعه بشری زنان بایستی عزم خود را بیش از پیش جزم کنند! صفوف جنبش های برابری طلبانه و عدالتخواهانه را پر کنند و در برنامه ریزی ها، تصمیم گیری ها و اجرای برنامه های مربوط به بهداشت و درمان، در تمامی رده ها مشارکت داشته باشند.
منابع:
ارقام و آمارهای این یادداشت از منابع زیر استخراج شده است:
۱. An Introduction to Global Women’s Health, Nawal M Nour, MD, MPH
۲. World Health Statistics at
http://apps.who.int/iris/bitstream/10665/44844/1/9789241564441_eng.pdf
۳. http://www.womenshealth.vcu.edu/aboutus/index.html
۴. https://shahrvand.com/archives/25009
۴. زن بودن و سلامتی، شیدا بامداد، شهروند ۸ مارچ ۲۰۱۲
https://shahrvand.com/archives/25009