در جهان بحران زده ای زندگی می کنیم که آبستن حوادث و تحولات بسیاری است. از به اصطلاح “بیداری عربی” که شالوده ی حکومت های سابق بعضی از کشورهای عرب را به هم ریخت تا بحران اقتصادی اروپا و جهان، فجایع فزاینده ناشی از افزایش دما، انفجار جمعیت در جهان، بن بست اقتصادی آمریکا و غیره، همه و همه حاکی از شرایط ناپایدار جهان است.
این ناپایداری آینده متفاوتی را شکل خواهد داد.
شاید به علت تأثیر عوامل متعدد و متفاوت پیش بینی حوادث آینده عملی نباشد. اما می توان احتمالات متفاوت را بررسی کرد.
در کشاکش این بحران ها، سرنوشت آینده ایران برای ما ایرانیان اهمیت بیشتری دارد. امروز اختلافات دست اندرکاران حکومت در ایران ذهن ما را مشغول می کند، اما آینده ایران را نمی توان مجزا از آینده جهان دید و یا بررسی کرد.
آن چه میان جناح های متفاوت حکومت در ایران می گذرد فقط یک طرف معادله است. در جهانی زندگی می کنیم، که کنش ها و واکنش های جهانی در سرنوشت ملت ها و مردم موثرترند تا حوادث محلی.
در این گوشه ی دنیا مصطلح است که می گویند برای ریشه یابی حوادث باید به دنبال سیر حرکت پول گشت. بررسی ارتباطات اقتصادی در جهان، نه در گنجایش این صفحات است و نه از عهده این نویسنده برمی آید، اما گشودن این بحث، زمینه را برای بررسی علمی تر وقایع باز می کند. من امیدوارم صاحبنظران از زوایای متفاوت نقش اقتصاد جهانی در حکومت فعلی و آینده ایران را مورد بررسی قرار دهند تا علاقمندان شناخت جامع تری از وضعیت فعلی و روند احتمالات آتی به دست آورند.
در زیر آن چه در مرحله اول به چشم می خورد را به صورت سطحی مرور می کنم و بررسی جامع تر مطلب را به صاحبنظران و اقتصاددانان وا می گذارم.
واضح است که اقتصادهای قوی تر مانند اقتصاد کشورهای آمریکا، چین، روسیه و کشورهای اروپا نقش موثرتری در روند اقتصادی جهان دارند.
در این مقاله، به بن بست اقتصادی در آمریکا می پردازم و با توجه به وضعیت فعلی آن سعی می کنم تاثیر این اقتصاد را در شکل گیری روند های احتمالی آینده منطقه خاورمیانه بررسی کنم. گفتنی است که سناریوهای ذکر شده در زیر، فقط برخی از احتمالات را شامل می شود و آینده جهان می تواند مسیرهای متفاوت دیگری را دنبال کند.
در میان برخی از ایرانیان این شبهه وجود دارد که کشورهای غربی مخالف حکومت ایران هستند و با اهداف اپوزیسیون ایران توافق دارند. همان طور که اسحق رابین خطاب به فلسطینی ها گفت که من برای حمایت از شما نخست وزیر نشده ام، باید اذعان کرد که سیاست دولت های غربی برای حمایت از ایرانیان پایه ریزی نشده اند. سیاست دولت آمریکا به طور اخص تا حدود زیادی تحت تاثیر منافع شرکت های بزرگ است. لشکر کشی آمریکایی ها به افغانستان و عراق هر چند منافع بسیاری برای این شرکت ها داشته است، اما دولت آمریکا را به بن بست و مرز ورشکستگی نزدیک کرده است.
اقتصاددانان این کشور می کوشند تا به هر شکل ممکن کشور را از بن بست بیرون بیاورند، و سیستم سرمایه داری کنونی، برای این منظور باید شرکت های بزرگ را به سودآوری هنگفت بازگرداند. فعالیت شرکت ها در بازارهای جهانی بر سر محصولات عادی به دلیل رقابت ها چندان سودآور نخواهد بود، اما تولید و فروش تسلیحات به دلیل کمبود رقابت و محدودیت ها ظاهراً بسیار سودآور است. به این دلیل تولیدکنندگان اسلحه محصولات خود را با قیمت های باور نکردنی به فروش می رسانند.
اما دولت آمریکا به دلایل اقتصادی و اجتماعی قادر نیست که مستقیماً وارد جنگ شود. بنابراین شرکت های بزرگ سعی می کنند که این مهم را به کشورهای دیگر واگذار کنند.
اما جنگ باید در میان کشورهایی پایه ریزی شود که قدرت خرید قابل توجهی داشته باشند. کشورهای خاورمیانه و برخی از کشورهای شمال آفریقا این خصوصیت را دارند.
زمینه های بروز جنگ در این نقطه در شقوق مختلف قبلاً فراهم شده است. به هم پاشی حکومت های لیبی، سودان، مصر و سوریه بحران هایی را در این کشورها به وجود آورده است و مردم این کشورها می توانند به هر سویی کشیده شوند.
حکومت های دست نشانده عراق و افغانستان بسیار متزلزل هستند و احتمالاً با خروج آمریکایی ها قادر به ادامه حیات نخواهند بود. اینها همه به ناپایداری منطقه کمک می کند. زمینه جنگ سنی و شیعه مدت هاست که پایه ریزی شده است و هر روز آتش آن شعله ورتر می شود. به این دلیل همه روزه شاهد کشته شدن مردم بی گناه در عراق و پاکستان هستیم. جنگ داخلی سوریه نیز ادامه ای از این برخوردهای مذهبی است. در چنین شرایط به هم ریخته ای ایجاد جنگی خانمان سوز اما سودآور برای شرکت های بزرگ کار دشواری نیست.
می توان تصور کرد که در سناریوی یک جنگ تمام عیار بین کشورهای سنی و شیعه تمایل شرکت های بزرگ به باقی نگه داشتن یک حکومت مذهبی در ایران بسیار بیشتر باشد. در حالی که اگر سیاست این شرکت ها به دنبال پایدار کردن کشورهای منطقه باشد، تضعیف و براندازی این حکومت را در دستور کار خود قرار خواهند داد.
سناریوی دیگری را می توان در نظر گرفت و آن امکان تجزیه ی ایران است.
با توجه به نارضایتی عمومی، مردم مناطق مختلف ایران به هر راه چاره ای دست می آویزند تا بتوانند خود را از دست این حکومت خلاص کنند. برای مثال زمزمه ی جدایی آذربایجان مدت هاست که به گوش می رسد. جمهوری آذربایجان مدتهاست که سودای اتحاد با آذربایجان ایران را در سر می پروراند. این جمهوری به یکباره صاحب ذخایر نفتی بسیاری شده است. یک کشور بزرگ آذربایجان نیاز به ارتش مدرن با تجهیزات مدرن دارد. ذخایر نفتی موجود در کردستان عراق هم می تواند بودجه تسلیحاتی کشور بزرگ کردستان را تامین کند. شعله ور کردن جنگ بین کردستان و آذربایجان کار مشکلی نیست.
سناریوهای این چنینی دور از ذهن تر است و نیاز به برنامه طولانی دارد به علاوه نیاز کوتاه مدت این شرکت ها را تامین نمی کند.
همانطور که قبلاً ذکر شد اذعان می کنم که سناریوهای ذکر شده در بالا بسیار بدبینانه است، اما در جهان پر از رقابت سهم بی خبران و گوشه نشینان چندان نیست.(۱)
در موارد بالا نقش قدرت های دیگر اقتصادی و مردم کشورهای منطقه ذکر نشده است. آینده می تواند بسیار متفاوت از آن چه که در بالا به تصویر کشیده شد شکل بگیرد.
ماحصل برآیند نیروهای درگیر آینده را می سازد. قدرت طلبی و زیاده خواهی مختص امروز و گروه خاص نبوده و نخواهد بود. در طول تاریخ همیشه جدال بین زیاده طلبان و عدالت خواهان برقرار بوده و باقی خواهد بود. خوشبختانه حاصل این مبارزات در نهایت به وجود آمدن عدالت بیشتر اجتماعی است.
سئوال اینست که در این آشفته بازار نیروهای مردمی و آزادی خواه چگونه می توانند در روند این تغییرات تاثیر بگذارند. واضح است که باید متفکرانه عمل کرد. حرکت های احساسی و عکس العملی می تواند بی تاثیر و یا حتی مخرب باشد. ما شاهد نتیجه حرکت هایی که به نام بیداری اعراب در یکی دو ساله اخیر صورت گرفته است هستیم.
آزاد فکری، تبادل نظر و سازمان یافتن ارجحیت بسیار دارد. بخصوص نیروهای خارج از کشور با توجه به آزادی بیان و اندیشه و جهان بینی وسیع تر می توانند در روند این تغییرات در میهن مان موثرتر باشند.
جمع شدن نیروهای اپوزیسیون در زیر یک چتر اولین قدم است. به نظر می رسد که پس از سال ها تنش های بیهوده امروز هسته های چنین تجمع هایی به تدریج شکل می گیرد. قدم بعدی تجزیه و تحلیل و کسب یک بینش صحیح از شرایط موجود و روند آینده جهان و ایران است. هر حرکتی قبل از یک بینش کامل تر از نیروهای متفاوت درگیر و کنش ها و واکنش های مربوط می تواند به خطا رود و نیروی گروه های مردمی و آزادی خواه را به هدر داده و به راه نامطلوب بکشاند.
کسب چنین شناختی نیاز به گروه های تحقیق و بررسی دارد. خوشبختانه در جامعه ایرانیان خارج کشور، در رشته های متفاوت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی دانش آموختگان بسیاری داریم. این متخصصان می توانند در کمیته های متفاوت مانند کمیته بررسی اقتصادی داخل ایران، کمیته بررسی اقتصاد جهانی، کمیته تحقیق در مورد نیروهای حامی رژیم، کمیته بررسی نیروهای مخالف داخل ایران، کمیته بررسی نقش مذهب و غیره متشکل شوند. جمع آوری گزارش این کمیته ها در ایجاد شناخت واقعی تر بسیار اساسی است. این کار را یک سازمان مرکزی می تواند انجام دهد. در عین حال در هیچ مرحله ای نیروهای اپوزیسیون نمی توانند تجریدی عمل کنند. روند حوادث حاصل کار برآیند نیروهاست. این اپوزیسیون در هر مرحله باید همسو با نیروهای مثبت حرکت کند و اثر نیروهای مخرب را در حد توان خود محدود نماید. این جهان بحران زده نمی تواند این چنین پیش رود. سیاست های قدیمی دیگر کاربرد ندارند. آینده آبستن حوادث و تحولات بسیاری است. تاریخ نشان داده است که در شرایط بسیار سخت انسان ها دریچه جدیدی را می گشایند و آینده روشن تری را پایه ریزی می کنند.
در طولانی مدت نیروهای مثبت و پیش رو موفق ترند. باید راه آینده را شناخت و در مسیر آن قدم برداشت.
من امیدوارم که این مقاله راه را برای تبادل نظر در مورد روند های احتمالی سرنوشت ایران و ایرانیان باز کند و صاحبنظران در طی مقالات و نشست ها پیش بینی های خود را در مورد آینده کشورمان به مناظره بگذارند.
۱ ـ از طرف دیگر سناریوهای بالا را به این دلیل ذکر می کنم تا آزادی خواهان خطرات جدی در مسیر راه را در نظر داشته باشند.