پاسخ به ۴ پرسش شهروند

دکتر مهرداد حریری – فعال اجتماعی

مبارزات اخیر مردم ایران در بیش از صد شهر علیه رژیم جمهوری اسلامی را چگونه ارزیابی می کنید؟

این تظاهرات نشان از عمق، گستردگی و انباشتگی مطالبات مردم ایران دارد و نه تنها مخالفت با رژیم جمهوری اسلامی،  بلکه عمق نفرت مردم نسبت به این رژیم است، که ناشی از مطالبات چهل ساله ی مردمی است که همه راههای ممکن را پیش از آن امتحان کرده بودند، از رفرم گرفته تا انتخابات مختلف، اما هیچکدام آنها نتوانست هیچگونه تغییری در ماهیت یا رفتار حکومت ایجاد کند، تمامی آنها یا سرکوب و  یا  مضمحل شد. آنچه باقی مانده است نفرتی است که هر روز بر میزان آن بیشتر می شود و در آبان ماه موجب شد با شدت و گستردگی باور نکردنی سر باز کند.

از طرفی شدت سرکوب، با بیش از دویست نفر کشته و هزاران نفر زندانی، نشان داد که جمهوری اسلامی، همان حکومت سال ۶۷ است، تغییری نیافته، حکومتی که از هیچ چیز، از جمله کشتن صدها نفر، برای باقی ماندن در قدرت ابایی ندارد.  به گمان من آبان ۹۸  نقطه آغاز پایان جمهوری اسلامی است. مردم هیچگاه این را از یاد نخواهند برد، و بر خلاف تصور حکومت، این نحوه سرکوب نه تنها  باعث خاموش شدن آن نمی شود بلکه  به امواج  بزرگتر اعتراضی خواهد انجامید.

تفاوت این دور از مبارزات با گونه های پیشین چیست، و چرا به نظر می رسد که بیشتر امیدوارانه است؟

به لحاظ  گستردگی جغرافیایی و همراهی همه نواحی کشور، و نیز شرکت لایه های مختلف اجتماعی و بخصوص حضور بیشتر طبقه متوسط به نسبت سال ۹۶، این اعتراضات را برجسته می کند.

به نظر شما ایرانیان بیرون کشور علاوه بر تظاهرات خیابانی چه کمک هایی می توانند به مردم ایران در مبارزه آنها برای احقاق حقوقشان از نظام جمهوری اسلامی بکنند؟

من فکر می کنم مهمترین  وظیفه رساندن  صدای اعتراض مردم ایران به مردم کشورهای میزبان، رسانه ها و بخصوص حکومتهای کشورهای میزبان است. برپایی کمپین هایی که در آن نه تنها ایرانیان بلکه مجموعه نیروهای مدنی و سیاسی کشورهای میزبان نیز مشارکت کنند. ما باید از نهادهای مختلف جوامع میزبان درخواست همراهی کنیم و البته باید بتوانیم با زبان و مکانسیمهای موجود جامعه دمکراتیک این همراهی را ایجاد کنیم. 

نقش و وظیفه نیروهای اپوزیسیون ایرانی در خارج و داخل کشور در این برهه حساس چیست؟  

مهمتر از هر چیز به نظرم نیروهای سیاسی باید یک تحول فکری، زبانی، فرهنگی در خودشان ایجاد کنند، منظورم یک رنسانس فرهنگ سیاسی است.  و به کار گیری زبان و فرهنگی که کاملا متفاوت از آن چیزی باشد که جمهوری اسلامی طی چهل سال ارائه داده است. من بسیار نگران هستم چون می بینم  برخی از افراد یا گروههای سیاسی همچنان همان فرهنگ را ادامه می دهند.

بگذارید مثال بزنم مثلا فرهنگ حذف، شما نمی توانید با جمهوری اسلامی مخالفت کنید اگر شما هم خواهان حذف دیگری هستید. مخالفت با جمهوری اسلامی معنی اش در ناسزای غلیظ تر به جمهوری اسلامی نیست، معنی اش مخالفت با المان های اساسی و پایه ای جمهوری اسلامی است، که در صدر آن فرهنگ حذف دیگری است، حذف دیگر اندیش است. حذف آنی ست که که مثل من فکر نمی کند. مخالفت با جمهوری اسلامی معنی اش،  دیگر پذیری است و تحمل دیگران است. اگر این یکی را بتوانیم اعمال کنیم، آن وقت است که می توان کنار هم نشست و همراهی، همگامی و همکاری کرد.

دوم اینکه اپوزیسیون باید بالغ  شود، دوست گرامی م مسعود نقره کار عبارت کودک چهل ساله را به کار برد، به نظرم تعبیر بسیار درستی است. ظاهرا  هنوز برخی در اپوزیسیون عمق اهمیت و موقعیت بسیار خطرناکی که کشور ایران در آن است را متوجه نیستند، بیشتر همچنان مشغول بحث های تئوریک هستند.

آنچه اپوزیسون الان نیازمند آن است، بیش از آن که وقت خود را صرف بحث ها در مورد چگونگی  آینده ای که  هنوز ندارند بکنند، بهتر است  با پذیرش اصل دمکراسی و تنوع نیروها، در چارچوب تمامیت ارضی ایران و مبارزه خشونت پرهیز،  به یک کنگره ملی برسند. این کنگره ملی که در آن نحله های گوناگون فکری حضور دارند، تنها کارش هم آهنگی مبارزات این مرحله است تا پس از جمهوری اسلامی و برقراری نظمی در آن بتوان به انتخابات مجلس موسسان رسید. این  رخ نخواهد داد مگر با بلوغ نیروهای سیاسی، درایت  و  درک موقعیت خطیری که در آن هستیم، که از الزامات آن کنار گذاشتن خواست های حداکثری است.  اگر بتوان به این کنگره ملی رسید ، آن وقت شانس گذار موفقیت آمیز از جمهوری اسلامی با حفظ امنیت کشور را خواهیم داشت.  این البته بحث بسیار طولانی و مهمی است که امیداورم در آینده به آن بپردازید.