شهروند ۱۲۳۴ پنجشنبه ۱۸ جون ۲۰۰۹
رژیم کاندیدای مورد نظر خود را برنده اعلام کرد ولی خود در این میان بازنده اصلی شد
ترجمه شهروند
ناباوری، ناامیدی، خشم، شورش های خیابانی، آتش زنی، راه پیمایی و مقابله با توحش پلیسی، ایران را فراگرفته است. تصور همگان این بود که لااقل انتخابات به دور دوم کشانده می شود، و با توجه به درصد بسیار بالای مشارکت در انتخابات، میر حسین موسوی شانس بهتری خواهد داشت.
اما چگونه احمدی نژاد موفق شد که برنده انتخابات اعلام شود؟ عوامل متعددی این نتیجه غیر منتظره را توضیح می دهد: اولا، ولی فقیه، خامنه ای و دار و دسته اطرافش به این تصمیم نهائی رسیدند که بهتر است احمدی نژاد بماند. احمدی نژاد به عنوان خادم بی قید و شرط رهبر همیشه سیاست های او را بی چون و چرا پیش برده است. روزنامه صبح صادق، ارگان رسمی نماینده رهبر در سپاه پاسداران، در تاریخ ٨ جون، چند روز قبل از انتخابات اعلام کرد که نباید اجازه دهیم کسانی که قصد تسلیم شدن به غرب را دارند با رای مردم روی کار آیند، و با این حرف تایید تلویحی رهبر را از احمدی نژاد اعلام کرد.
بر اساس این تصمیم «ماشین» انتخاباتی رژیم از طریق شبکه زنجیره ای مساجد، بنیادهای مذهبی، نیروی بسیج، و سپاه پاسداران به حرکت در آمد تا رای دهندگان وابسته به این نهاد ها را به نفع احمدی نژاد بسیج کنند. میلیون ها نفر در لیست مستمری بگیران این نهاد ها هستند و رژیم همیشه می تواند روی این بلوک رای حساب کند.
ثانیا ، احمدی نژاد «ماشین» مورد اعتماد خودش را نیز داشت. از اولین تصمیماتی که او در آغاز ریاست جمهوری اش در ٢٠٠۵ اتخاذ نمود، برکناری استانداران، فرمانداران، بخشداران، شهرداران و حتی در مواردی کدخدایان دهات و جایگزین کردن آنها با افراد مورد اعتماد خود و دستگاههای نظامی- امنیتی بود. در این چهار سال او با ساک های پر از پول مرتبا به شهرهای کوچک و دهات مختلف سفر می کرد و میان پیروان و هوادارانش پول پخش می کرد. افزایش قیمت نفت و در آمدهای دولت در دوران ریاست جمهوری اش امکان این ولخرجی ها را به او می داد. در دوران انتخابات، دیوان محاسبات کشور اعلام کرد که یک میلیارد دلار پول از حسابهای دولت مفقود شده و احمدی نژاد نتوانست در این مورد توضیح قانع کننده ای بدهد. با استفاده از این ثروت های توزیع شده بود که مقامات و ملایان محلی توانستند جمعیت محل را به نفع احمدی نژاد بسیج کنند.
اما علی رغم تمامی این تدارکات برای جمع آوری آرا، احمدی نژاد و دستگاه نظامی- امنیتی و روحانیت وابسته به دستگاه رهبری، به طور غیر منتظره ای با بسیج وسیع و سراسری فعالان جامعه مدنی، تحصیل کردگان طبقه متوسط، بویژه زنان و جوانان، به سود رقیب او مواجه شدند. در غیاب کاندیدای بهتر جمعیت روز افزونی در شهر های بزرگ به حمایت از میر حسین موسوی روی آوردند. با نزدیک تر شدن روز انتخابات، جنبش ضد احمدی نژاد بزرگتر و پر جرات ترشد. در بسیاری تجمع های انتخاباتی بویژه در دانشگاهها احمدی نژاد را هو کردند و با شعار های «دروغگو، دروغگو» از او استقبال کردند. او چندین سخنرانی خود را ملغی نمود و در چند مورد با عجله از دست تظاهر کنندگان فرار کرد.
وسعت جنبش طرفدار موسوی و شدت گسترش آن به حدی رسید که رژیم نتیجه گیری کرد در صورت دو مرحله ای شدن انتخابات، احمدی نژاد خواهد باخت و جامعه مدنی پیشروی بیشتری کرده و خواست های وسیع تری را مطرح خواهد کرد. وحشت زده از امکان شکست مفتضحانه در شهر های بزرگ، رژیم متوسل به تقلب شد. وسیله اجرای تقلب، وزارت کشور بود که زیر نظر صادق محصولی، از عمال بسیار نزدیک و وفادار احمدی نژاد اداره می شود. آنها تصمیم گرفتند که احمدی نژاد در دور اول و با ضریب بسیار بالایی برنده اعلام شود.
در عین حال ابزار سرکوب نیز آماده شده بود . چند روز قبل از انتخابات، رئیس اداره سیاسی سپاه پاسداران اعلام کرد که هرگونه تلاش در جهت «انقلاب مخملی را در نطفه خفه خواهد کرد». رژیم علاوه بر انبوه دستگاههای سرکوب دولتی از جمله سپاه پاسداران، ارتش، پلیس، نیروی بسیج، و نیروی ویژه، در هر محله در شهرهای بزرگ نهاد هایی مسجد مانند درست کرده و با استخدام برخی جوانان و لومپن های محل و واگذاری موتورسیکلت و تلفن همراه آنها را گوش به زنگ نگه داشته تا هر زمان که لازم شد به معترضان خیابانی حمله کنند. برخی موتورسیکلت های سوخته شده در تظاهرات خیابانی متعلق به اینان بود.
آنچه که رژیم انتظار نداشت شدت و حدت عکس العمل رای دهندگان بود که به آشوب های خیابانی انجامید. البته نکته ای که باید بدان توجه داشت این است که در جریان انتخابات، اختلافات جناح های حاکم رژیم به اوج خود رسید و با افشاگری های بی پرده احمدی نژاد و اشاره به فساد و دزدی های آشکار کاندیداها و هم پیمانان آنها، مدارک دانشگاهی قلابی شان، و دیگر اتهامات، پا از حدود تعیین شده فراتر گذاشته شد. شورش گسترده مردم معترض و حمایت جناحی از حاکمیت از آن، کار سرکوب سریع و قاطعانه تظاهرات را که حال شخص رهبر را نیز نشانه گرفته بودند، مشکل تر ساخت.
هر دو جناح رژیم با بن بست بسیار پیچیده ای مواجه شده اند. اگر جناح موسوی به تسلیم و سازش تن دهد، خودکشی سیاسی کرده و در چشم طرفدارانش به خاتمی دیگری، حتی بدتر از آن، بدل خواهد شد. اگر جناح احمدی نژاد سازش کند، دستگاه نظامی – امنیتی سپاه و کل دستگاه رهبری ضربه جبران ناپذیری خواهند خورد. هیچ یک از این دو جناح به سادگی کنار نخواهند رفت . به علاوه بخش وسیعی از روحانیون که به ثروت و مکنت فراوانی رسیده اند، از تندروی های احمدی نژاد و دار و دسته اش نگرانند، و این فرصت را برای تضعیف و تنبیه او از دست نمی دهند.
در این لحظه از حیات سیاسی رژیم سئوالات متعدد و پیچیده ای مطرح است: کدام جناح کوتاه خواهد آمد؟
اگر جناح به اصطلاح اصلاحات قاطعانه ایستاد و جنبش و تظاهرات بالا گرفت، آیا رژیم دست به سرکوب و کشتار وسیع خواهد زد؟
در این صورت آیا شورش های مردمی به سمت حرکت های انقلابی در جهت سرنگونی کل نظام خواهد رفت، و یا عقب نشینی کرده و پراکنده خواهد شد؟
در صورت سازش جناح اصلاحات آیا جنبش مردمی هم فروکش خواهد کرد، و یا بخش های وسیعی از آنها خود را جدا کرده و خواست های وسیع تری را در پیش روی خود گذاشته و به رویاروئی مستقیم با رژیم خواهند پرداخت؟
تردیدی نیست که هر دو جناح حاکمیت از بغرنج تر شدن اوضاع و اوج گیری اعتراضات مردمی و نافرمانی عمومی وحشت دارند. از همین رو امکان سازش بین آنها بیشتر است و سعی می کنند که به سرعت راه حلی میانه را برای حفظ نظام پیدا کنند. این امر قطعا بر حدت و شدت جنبش مردمی اثر خواهد گذاشت. پاره ای سازش را می پذیرند، پاره ای دلسرد و سیاست زده می شوند، و پاره ای به مبارزه مستقل ادامه می دهند. اما به نظر من علی رغم آن که بسیاری حلول انقلاب دیگری را وعده می دهند، این جنبش در شرائطی نیست که به مصاف رو در رو با رژیم اقدام کند، مگر آنکه اوضاع درونی رژیم آنچنان در هم ریزد که این امکان را فراهم سازد. این نیز چندان به واقعیت نزدیک نیست.
اما نتیجه این انتخابات و تقابل جناح ها هر آنچه که باشد، این انتخابات و رویداد های بعدی مهم ترین نقطه عطف تاریخ سی ساله رژیم جمهوری اسلامی است. بسیج فوق العاده چشمگیر فعالان جامعه مدنی در جریان انتخابات به رهبری زنان و دانشجویان، جریانات کارگری و معلمان فضای سیاسی ایران را برای همیشه دگرگون کرد و گامهای جدی به جلو برداشت. برخوردهای هوشیارانه و پرهیز از خشونت به آنها اجازه داد تا فعالیت های خود را با کمترین تحریک توحش رژیم ادامه دهند.
آنها آگاهانه وارد بازی انتخاباتی رژیم شدند تا آن را به سود کاندیدای مورد نظرخود به کار گیرند. نکته این است که اگر آنها انتخابات قلابی رژیم را از ترس حقانیت بخشیدن به آن تحریم کرده بودند، امروز رژیم خود را به این فضاحت نکشانده بود و احمدی نژاد با درصد پائین مشارکت، حد اکثر آراء را به خود اختصاص داده بود. در این صورت نه رژیم ناچار به چنین تقلب ننگ آوری شده بود، و نه با تظاهرات وسیع رای دهندگان خشمگینی روبرو شده و در برابر چشم جهان متوسل به سرکوب وحشیانه مردم معترض شده بود.
بدین ترتیب رژیم کاندیدای مورد نظر خود را برنده اعلام کرد، ولی خود در این میان بازنده اصلی شد. جامعه مدنی ایران گام به گام پیش می رود تا سر انجام ضد هژمونی سکولار و دموکرات خود را جایگزین هژمونی روحانیون سازد.