شهروند ۱۲۳۵  پنجشنبه ۲۵ جون  ۲۰۰۹

وقتی که چشمانت آزادی را فریاد می زدند، بغض جهان زیر نگاه تو شکست و گریست. تو با نگاهت زمان را میخکوب کردی و “آزادی” ماتم گرفته در سوگ تو، اشک هایش را بر سنگفرش خیابان ها جاری کرد!

همه گلوله خوردند و جان دادند، ولی گویی گلوله تو از جنس دیگری بود که دنیا شاهد مرگت شد.

ندا دخترم، نگاه تو در واپسین لحظه ها، وجدان ما را شرمسارتر کرد، شرمسار تو، معصومیت تو، جوانی و شجاعت تو،  شرمسار قلب تو که آماج گلوله های “خدا” برای منادیان رسولش “محمد” شد.

اما فرو خواهد پاشید این کاخ خدایان، به هنگام که نایبان امام زمان دروغین اش قلب جوانان وطنم را نشانه می گیرند.

مرگ تو، مرگ خدایان سرزمین مان را زودرس کرد و بدان که تا رسیدن آن روز، ما از حنجره ی خاموش تو فریاد خواهیم کشید.

تو در میان ما هستی و بدان که نبض خاموش ات  در رگ های تک تک همراهان ات تپیدن گرفته است!

ندا، تو دراین عصر،  ژندارک سرزمین مان ایران و سمبل آزادگی تاریخ مان شدی.

سرزمین آرش وسیاوش ها به تو و همرزمان ات می بالد!

۲۲ یونی ۲۰۰۹ ( یکم تیر ماه ۱۳۸۸ )