شهروند ۱۲۳۵  پنجشنبه ۲۵ جون  ۲۰۰۹

داستان هر چه که باشد، بازی از هر کسی که شروع شده باشد، در خانه شیشه ای دیکتاتورهای امروز هیچکس امان ندارد. می گویند آقا مجتبی برای اینکه دارد خودش را آماده جانشینی بابا می کند این همه جنایت در کار کرده است. احمدی نژاد را می خواهد که در دست آموزی امتحان خود را داده است، برای همین هم هست که به دستور آقازاده مجتبی ـ که حالا آیت الله هم شده است، البته با سمبه ی پرزور پدر و دار و دسته ی بیت رهبری ـ ، چه جنایت ها که نشده است.   اینها اما هیچکدام درد کابوسی را که رژیم گرفتار آن است درمان نمی کند. آیت الله مجتبی خامنه ای هم اگر گمان کرده است با این درجه گیری نابهنگام از بابا و گوش به فرمان های بیت رهبری مانند فرزندان رهبر کره شمالی و یا رئیس جمهوری سوریه جانشین بابا می شود، اندکی تا حدودی خطا فرموده اند!

اول این که ایران کره شمالی و سوریه نیست، دیگر آنکه حالا حتی همانها که همه ی قدرت و حیثیت شان را گرو نهادند که بابای ایشان ولی فقیه شود؛ از پشیمانی نمی دانند اول کدام انگشت حیرت را گاز بگیرند!

بازی کودتا و تقلب به هر نتیجه ای که بیانجامد و هر حاصلی که داشته باشد، بی گمان منفعت ایشان و بیت رهبری در میان نخواهد بود. با مزدوران روزی دویست هزار تومان دستمزد هم که فریب داده شده اند که دشمن اسلام و ایران باید بکشند، کودتا به سرانجامی که حضرات آرزو داشتند نخواهد انجامید، در نتیجه آنچه این روزها در میان خونهای جوان ریخته بر خیابان خودنمایی می کند، آرزوی دست کم دو دهه ای مردم است برای آزادی. رویایی که هر روز رنگین تر می شود و جماعت بیشتری را به همراهی خود قانع می کند، در حالی که همه ی اینها برای کودتاچیان و متقلبان رژیم به کابوسی تلخ تبدیل شده است.


اشتباهات پی در پی خامنه ای در اطاعت از بازی بی سرانجام مجتبی فرزندش با همکاری وزارت کشور حالا دیگر چاره ای غیر از قتل حتی همدستان دیروزی خود بر جای ننهاده است. گیرم که افشا کننده ی جوان ماجرای دزدی آرای مردم را در حادثه ای ساختگی، به قتل رسانند و گمان بدارند مردم این دروغ را باور کنند! و یا به دنبال دشمن به فرمایش خودشان بیرونی بروند تا خون پاک نداها را از دستان آلوده ی خویش بشویند، این همه اگر هم در بوق و کرنای رسانه ی ملی مصادره شده دمیده شود، برای دیکتاتورهای نشسته در خانه های شیشه ای راه گریز درازمدتی نخواهد بود.

اگر دیکتاتورهای دیروزی با نوار و عکس و رادیوها روبرو بودند تا صورت واقعی شان دیده شود و مردم برای آزادی و آبادی میهن و حقوق شهروندی خویش برپا خیزند، حالا در عصر اینترنت به چشم به هم زدن یا نزدنی هر حادثه ای از هزار گوشه جهان به آن یکی هزار گوشه ی دیگر پرت می شود و صورت تلخ و خشن دشمنان مردم را بر هر دیوار شیشه ای حک می کند.

دیکتاتورهای بیت رهبری و رهبرشان مجتبی خامنه ای خلاف فهمیده اند که می توانند مردم را برای زمان درازی فریب بدهند، و با کشتار جوانان از آزادی و آبادی ایران جلوگیری کنند، این همه را همانندان دیگر آنان پیش از این آزموده اند و حاصل معکوس به بار آورده است.

احمدی نژاد حالا دیگر نه تنها نمی تواند جاده صاف کن رهبری آقا مجتبی بشود، بلکه ریاست جمهوری خودش نیز در مخاطره ی جدی است. اینها همه حکایت از مقاومتی در بیت دیکتاتوری دارد که هنوز وزن سنگین حضور انبوه مردم یکدل را تجربه نکرده است.

شاید بشود با این جنایت ها مردم را مجبور به عقب نشینی موقت کرد؛ همین هم خود شکست دیگری است برای جماعتی که همه ی دعوی او پشتیبانی مردمی ست و حتی تا امروز هم بانگ گوش خراش ادعایش بلند است که بیش از چهل میلیون به رژیم رای داده اند! اما کور و کر می شوند هنگام که همان مردم فریاد می کنند و می خواهند آرایشان را از متقلبان انتخابات پس بگیرند. چرا رژیمی که این همه به اهمیت آرای مردم تکیه دارد، این درخواست میلیونها تن از ملت را نمی شنود که خواهان پس گیری رای داده شده خویش اند.

در همین پیچ های تاریخی است که یکی می شود نلسون ماندلا و دیگری پینوشه، یکی بخت و روزگار به او رو می کند و مظهر امید و انتظار مردمان خویش می شود و دیگری بخت از او برمی گردد و دانسته و ندانسته به دام زر و زور گرفتار می آید و سرنوشتی پیدا می کند مانند آنچه امروز سید علی خامنه ای گرفتار آن است.

انصافا آدم باید بسیار نادان باشد حتی در مسیر منفعت خویش که میان مردمان و آرزوی آنان خود را اسیر جبهه ی شکست خورده ی دروغ پردازی مانند احمدی نژاد و جاه طلب نالایقی مانند آقازاده مجتبی خامنه ای کند، و خیال بیهوده بپرورد که با حمایت فریب خوردگان روستایی و یا مزدوران دیگر بتواند بر اریکه ی قدرت بماند و یا در آرزوی جانشینی بابا خیابانها و دیوارها و کوچه های تهران و ایران را با خون جوانانش رنگین کند.

قدرت کر و کور است و قدرت کر و کور تنها یک راه حل می شناسد، آن هم  پیروزی مطلق، و حاضر نیست باور کند که هر سکه ای دو رو دارد و در بازی با سرنوشت مردمان و میهن ها این دیکتاتورها بوده اند که شکست خورده اند. چیزی که از هم اکنون هم دیدنی است خامنه ای آدم پیش از ۲۳ خرداد نیست. او حیثیت ادعایی خود را با جاه طلبی احمدی نژاد و آرزوی رهبری آقازاده مجتبی تاخت زد و دیگر به آسانی قادر نخواهد بود آب رفته را به جوی آورد. هر چند هنوز هم دیر نیست، و اگر به رای و نظر مردم گردن نهد و از گروه توطئه علیه آزادی و آبادی ایران تبّری جوید، چه بسا از دام چاله ی کنونی بدر آید. اینها البته هرگز به گوش دیکتاتورها نخواهد رفت، اگر می رفت تاریخ تکرار نمی شد!