اگر روزی روزگاری در آینده نه چندان دور ـ زیرا آینده دور به احتمال قوی اصل موضوع یعنی موجودیت ایران را منتفی می کند ـ در ایران نظامی مردم سالار حاکم شود، نابجا و بیهوده نخواهد بود که برای آگاهی و عبرت آیندگان گروهی پژوهشگر روانشناس اجتماعی و جامعه شناس مأموریت یابند که به بررسی نحوه کارکرد مغز این جماعتی که خود را “اصلاح طلب” می خوانند و تاکنون حتی نتوانسته اند تعریف کنند که این اصلاحاتی که “طلب” می کنند چگونه چیزی است و در چهارچوب قانون اساسی نظام ولایت مطلقه فقیه چه زمان و چگونه می توان به آن دست یافت، بپردازد.

از جمله موارد دستورکار این گروه پژوهشگر می تواند این باشد که دریابند چرا این جماعت نمی خواستند یا نمی توانستند درک کنند که نظامی که حفظ و نگهداری آنرا “اوجب واجبات” می دانستند و “ولی مطلقه فقیه” ی که او را “عمود خیمه نظام” می شمردند، کمترین قابلیت و ظرفیتی برای “اصلاحات” ندارد؟ چرا حتی از روزگار هم درس نیاموختند و تجربه زیانبار ۸ سال بودن در “قدرت” بی اختیار و بازی کردن نقش “تدارکاتچی” و در عین حال عمله ظلم شدن و شرکت در جنایاتی مانند قتل های زنجیره ای نویسندگان و روشنفکران، سرکوب وحشیانه دانشجویان در ۱۸ تیرماه ۱۳۷۸ و… و ۸ سال دیگر تحمل تحقیر و شنیدن ناسزا و زندان و تبعید، آنان را به خود نیاورد تا دستکم یک بار با دقت اصل ۱۱۰ قانون اساسی حکومت در مورد اختیارات رهبری را بخوانند تا دریابند آنچه که در هاون “اصلاحات” می کوبند چیزی جز آب نیست؟

محمد خاتمی به همراه تیم اصلاح طلبان

البته، این احتمال وجود دارد که گروه پژوهشگر به این نتیجه قطعی برسد که اینان همه چیز را از ابتدا به خوبی می دانسته اند و با علم به این که در این نظام امیدی به “اصلاحات” نیست، “اصلاح طلبی” را کالای ویترینی دکان سیاسی خود و ابزار فریبکاری و شیادی و عوام فریبی برای سهم خواهی از قدرت و نشستن بر سر سفره غارت کرده بودند و بزخو کنان کمین می کردند تا هرجا که نظام درگرداب خودکرده های بی تدبیرش گرفتار شد به نجاتش بشتابند و در ازای آن لقمه های چرب و نرم از چپاول ثروت و منابع مردم به فقر و فلاکت کشیده شده بردارند.

ظاهرا بن بست مذاکرات اتمی و سوت و کوری و بی رونقی نمایش خیمه شب بازی انتخابات قلابی یک بار دیگر فرصت این سهم طلبی را فراهم آورده و انواع و اقسام اصلاح طلبان از “تبری جویان از فتنه ۸۸” گرفته تا تبعیدیان به “بی بی سی”، “صدای امریکا” و “رادیو فردا” و حتی ساکنان هتل ۵ ستاره اوین نیز به وسط میدان پریده اند تا خدمات خود را پیشکش پیشگاه “مقام معظم رهبری” نموده و از ایشان گوشه چشم و عنایتی طلب کنند.

از این جمله، می توان از مصطفی تاجزاده، اصلاح طلب سرشناس زندانی در اوین نام برد که از درون زندان نامه ای منتشرکرده و در آن گرانبهایی خدماتی که اصلاح طلبان قادر به ارائه آنها هستند را به ولی مطلقه فقیه یادآوری نموده است. آقای تاجزاده در بخشی از این نامه، به نقل از تارنمای اصلاح طلب “نوروز” می نویسد: «طی روزهای آینده معلوم می شود که ایشان [ولی مطلقه فقیه] چقدر به ملت اعتماد دارد و چقدر حاضر است انتخابات آزاد را به رسمیت بشناسد» آیا به این همه کودنی سیاسی نباید افسوس خورد و از داشتن هم میهنی که هنوز از کنج زندان هم درصدد پی بردن به این است که مقام معظم رهبری و عمود خیمه نظام «چقدر به ملت اعتماد دارد و چقدر حاضر است انتخابات آزاد را به رسمیت بشناسد» احساس سرخوردگی و  تأسف کرد؟

البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که در چشم اینان “ملت” آن خوشباورانی هستند که هنوز هم فریب این شیادان فریبکار یا در خوشبینانه ترین حالت خودفریب را می خورند و “انتخابات آزاد” هم آن روند متقلبانه ای است که شورای نگهبان منصوب و گوش به فرمان ولی فقیه با اقتدار برای حذف همه رقیبان در صحنه حضور داشته باشد و میدان را برای یکه تازی ایشان آب و جارو کند.  اگر هم از ایشان نمونه ای از “انتخابات آزاد” مورد نظرشان بخواهید فورا “حماسه دوم خرداد” ۱۳۷۶ را به رخ شما می کشند بدون این که وارد این بحث شوند که در ۸ سال پیامد این “حماسه” چه نمره مثبتی درکارنامه شان ثبت شده است.

مصطفی تاجزاده در ادامه نامه خود بدون آن که کمترین اشاره ای به این نکته کند که در نظام ولایت مطلقه فقیه فرآیندی که ازآن به عنوان “انتخابات” یاد می شود چیزی قلابی و تقلبی و تنها تقلیدی دغلبازانه از انتخابات واقعی است، می نویسد: «درخصوص انتخابات پیش رو هم معتقدم در شرایط کنونی تنها کسی که می تواند فضای انتخاباتی را باز و آزاد کند رهبری است و متأسفانه بقیه کاره ای نیستند».  با توضیحاتی که پیشتر داده شد، روشن است که منظور از “فضای انتخاباتی باز و آزاد”، فضایی است که اصلاح طلبان در آن آزادی عمل داشته باشند تا نشان دهند که چه شناگران قابلی هستند.  در مورد این که “انتخاباتی” که در آن تنها یک نفر نقش موثر دارد و “بقیه کاره ای نیستند” چگونه انتخاباتی است هم خود اصلاح طلبانی از جنس آقای تاجزاده باید توضیح دهند.

مصطفی تاجزاده

جمله های بعدی نامه خودستایی و با هدف تثبیت اعتبار سخنان نویسنده هستند: «من این را به عنوان کسی می گویم که مسئول برگزاری سه  انتخابات سراسری و ملی در کشور بوده ام.  بنابراین مسئولیت انتخابات ۲۴ خرداد با شخص آیت الله خامنه ای است». البته وارد جزئیات بی اهمیتی مانند این نکته شدن که در “انتخابات”ی که ایشان در سطح “سراسری و ملی” مسئول آنها بوده، ۹۹ درصد نامزدها توسط شورای نگهبان منصوب ولی فقیه رد صلاحیت شده بودند تا آقای خاتمی در میان یک درصد بقیه مثل نگین بدرخشد، امری بیهوده است.  همین که نامزد مورد علاقه ایشان تأیید صلاحیت شد به معنای به معنای “انتخابات آزاد” است.

نکته بعدی نامه خط  و نشان کشیدن همراه با نوید و بشارت است: «یک بار دیگر اعلام می کنم که چه رهبری مایل باشد و چه نباشد، دیر یا زود شاهد برپایی انتخابات آزاد در ایران خواهیم بود».

ادامه نامه که از خط و نشان کشیدن فراتر می رود و وارد حیطه تهدید می شود، با توجه به پیشینه و جایگاه این دار و دسته ورشکسته به تقصیر سیاسی، چه از نظر پشتوانه مردمی و چه از بابت کیفیت رابطه با حاکمیت، تا حدودی مضحک و خنده دار به نظر می آید: «امیدواریم پیش ازاین که دیر شود رهبری در سیاست های کلان نظام و بویژه در زمینه تأمین حقوق و آزادی های اساسی مردم تجدید نظر لازم را به عمل آورد تا شاید انشاءالله از این وضع فلاکت بار اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی خارج شویم»!

به نظر نگارنده، اشتباه عمده ای که اصلاح طلبان به آن دچارند این است که یا براین باورند و یا دغلبازانه وانمود می کنند که نظام ولایت مطلقه فقیه از این توان بالقوه برخودار است که “حقوق و آزادی های اساسی مردم” را تأمین کند و تنها مانع تبدیل آن به توان بالفعل این است که مقام معظم رهبری  در سیاست های کلان نظام تجدید نظر نمی کند.

 اتفاقا در این مورد خاص، به خلاف بسیاری از موارد دیگر، باید به تشخیص درست، درایت و هوشمندی آیت الله خامنه ای اذعان کرد که به درستی متوجه تضاد ساختاری نظام با “حقوق و آزادی های اساسی مردم” شده و می داند که اگر اندکی در سرکوب و کشتار وحشیانه و ارتکاب انواع جنایت ها کوتاه بیاید، مردم خود او و نظام و اصلاح طلبان بی بصیرتش را دود می کنند و به آسمان می فرستند.

مصطفی تاجزاده در بخش دیگری از نامه می نویسد: «سال گذشته را که رهبری [سال] تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی نام داده بود، در عمل تبدیل شد به سال ورود پورشه و فروش کلیه، امیدوارم امسال که حماسه سیاسی و اقتصادی نام گرفته، به سال رسوایی سیاسی و اقتصادی کشیده نشود»!

 * شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی، ساکن اروپا و از همکاران شهروند است.

Shahbaznakhai8@gmail.com