شهروند ۱۲۳۷  پنجشنبه ۹ جولای  ۲۰۰۹

“هر وقت بی سوادی، فقر، گرسنگی، ستم و نابرابری ریشه کن شد، انقلاب به ثمر رسیده است. شاه گناهش همین بود که می گفت آن چه من می گویم، نه آن چه ملت می خواهد. امروز هر کس این منش را تکرار کند کاری مطرود و محکوم را انجام داده است”.

فکر می کنید چه کسی این حرف ها را زده است؟

گوینده این سخنان کسی جز آقای خامنه ای، حجت الاسلام سابق و آیت الله امروز،  نیست که در ۲۰ اسفند  ۱۳۵۷ در سخنرانی اش در قم گفته بود و در کیهان آن زمان به چاپ رسید. آیا می شد تصور کرد در اندک زمانی (از نظر تاریخی) آقای خامنه ای این چنین چرخش کند و چنان دست به بیدادگری علیه مردم بزند که روی دیگر دیکتاتورهای جهان را سفید کند؟ راستی چرا آقای خامنه ای تصور می کند که می تواند مردمرا مجبور به اطاعت کند؟

آقای خامنه ای و طرفداران فکری ایشان چون فکر می کنند مردم ایران را با ابزار قدرت و سرکوب خود(سپاه، بسیج، لباس شخصی ها، انگ جاسوسی و وابستگی به دولت های خارجی) ناکار و زبون ساخته اند و با تهدید و ارعاب و شکنجه به تصور خودشان آنها را به بند کشیده اند، وقتی سر بزنگاه، مردم با رفتار و گفتارشان چیزی خلاف تصور ایشان را به نمایش می گذارند، به تنها حربه ای که رو می آورند، وابسته قلمداد کردن حرکت های آزادیخواهانه و اعتراضی آنها به نیروهای “بیگانه و خارجی” ست! چرا که تصور ایشان از مردم ایران، همانی ست که در ذهنشان ساخته اند و برایش در طول این سی سال برنامه ریزی و سرمایه گذاری کرده اند.

در حالی که غافل اند از این که می توان جسم و جان مردم را در بند کرد، می توان در زیر شکنجه انسان را به اعتراف هایی که با هویت، اعتقادات و اهدافش همخوان نیست وادار کرد، اما نمی توان ذهن و اندیشه و اراده اش را به بند کشید.

بارها دیده ایم همانی که در زیر شکنجه اعتراف کرده، به محض آن که کوچک ترین مفری یافته همه اعترافاتش را پس گرفته و این پس گیری اعترافات دیکته شده، خود سندی شده است بر رسوایی و شکنجه گر بودن رژیمی که  ولایت فقیه اش خود را نماینده خدا در روی زمین می داند.

چه بسا برخی، سال ها باور کرده بودند که استقلال و امنیت ایران توسط نیروهای خارجی در خطر است و چشم را روی  اعمال و کردار بی خردانه مسئولان امر بسته بودند، غافل از این که آن چه در خطر است حکومت مطلقه آقای خامنه ای است. ایشان برای حفظ این قدرت از انجام هر عمل خلاف و ناشایست و ضد حقوق بشری، و نه تنها این که دین و مذهبی که خود به آن اعتقاد دارند، خودداری نکرده اند.

کسی که ظاهرا می بایست سمبل وفاق ملی باشد با در الویت قرار دادن منافع خودش و طرفداری از جناحی که منافع او و خانواده اش را تامین می کند، باعث هرج و مرج و اغتشاش در کشور شده است.


آقای خامنه ای که خود را مبرا از هرگونه توضیحی، حتی به زعمای قومی که به آن تعلق دارد می داند، با تمام امکاناتش به صحنه آمده تا حکومت  مطلقه  خود را نهادینه کند. آقای خامنه ای و طرفداران فکری ایشان دارند در ایران همان نقشی را بازی می کنند که ارباب کلیسا در دوران انگیزاسیون در غرب بازی کردند، ولی اگر تاریخ خوانده بودند می دانستند که آنها نیز در نهایت به رنسانس تن دادند و پذیرفتند که دین از دولت باید جدا باشد.

اگر آقای خامنه ای آن قدر گرفتار و اسیر اطرافیانشان نمی شد و با مردم و افکار و خواسته های آنان بدون واسطه و از نزدیک برخورد می کرد، قطعا به خود اجازه نمی داد با مردمی با این همه خصایص امروزی و مدرن، بسان امت و نه ملت برخورد کند.

مردم به مسلمانی ای که به حکومت خانواده مطلقه آقای خامنه ای ختم شود اعتقاد ندارند، برای همین هم هست با وجود سرکوب لجام گسیخته و با وجود اعتراف گیری های ساختگی باز از پای نمی نشینند و با کوچک ترین روزنه ای فریاد آزادیخواهی شان را بلند می کنند. 

بزرگترین اشتباه آقای خامنه ای در این است که اسلام را در خود و با متر و معیارهای سودجویانه خویش تعریف می کند، و هر آن کس را که در این چارچوب تنگ جای نگیرد با انگ ضدیت با امنیت ملی و ضدیت با اسلام زیر ضرب می برد و برای خود جایگاهی مقدس، غیرقابل پرسش و دست نیافتنی قائل است.

آقای خامنه ای نه تنها مقدس نیست که بسیار خطاکار و با فرهنگ اسلامی خود بسیار گناهکار است، چرا که دستگاه صیانت از حکومت مطلقه ایشان در پی تحقیر زنان،  مردان، جوانان، دانشجویان، کارگران و همه  آزادگان و  روشنفکران ایران است، و برای اجرای این مسئله آنها را در زیر شکنجه به اعتراف وادار می دارد تا بدین وسیله چهره آزادیخواهی مردم را لکه دار کند. در حالی که انسان مدرن خودش را با این فکر آموزش داده است که پایداری یا عدم پایداری زیر شکنجه به خودی خود ارزش نیست، بلکه با نگاهی دیگر، سیستمی که فرهنگ شکنجه و اعتراف گیری را تجویز و ترویج می کند، ضدارزش، ناپسند، مردود و محکوم است.

از روی ترس و عجز، مردم را وابسته به دولت های خارجی جا می زنند، آنها را مزدور و جیره خوار معرفی می کنند، آنها را مخل امنیت ملی و برانداز نشان می دهند، آنها را دزد و هیز و معتاد می خوانند و بی خردانه به باور خود  می نشینند، تا به خیال خود حمایت های مردمی را از آنان سلب کنند. مطبوعات را تعطیل می کنند تا صدای مردم را خفه کنند. اما از همین مطبوعات در زمان انقلاب بیشترین استفاده ها را بردند. زمانی که کیهان پیش از انقلاب عکس سربازی را در حال تیراندازی چاپ کرد و تیتر زد “نزن سرباز” آن زمان مطبوعات را آزادیخواه می خواندند، ولی اگر همین چند روزنامه ای که بسیار ملایم منتقد اعمال سرکوبگرانه شان  هستند تیتر بزنند “نزن بسیجی” می شوند عامل بیگانه و خارجی.

مگر همین بی بی سی نبود که در زمان انقلاب ۵۷ تمام بیانیه های آقای خمینی را در رادیو می خواند، و در امر اطلاع رسانی به مردم به پا خاسته یاری می رساند، چطور آن زمان رسانه ای قابل اعتماد و درستکار بود و شما برای مصاحبه با آن سر و دست می شکستید، ولی امروز برانداز و مداخله گر است؟ این تفسیرها به درستی نشان می دهد که شما از  رهروان این اندیشه که”هر که با ما نیست، بر ماست” هستید و اینجاست که نبود حافظه تاریخی کار دست آدم می دهد. بی جهت نیست که می گویند سرنوشت همه دیکتاتورهای جهان به یک نقطه ختم خواهد شد.

اما این بار بیش از هر زمان دیگری به خطا رفته اید. مردم ایران، و ایرانیان در سراسر دنیا، از نویسنده و شاعر و هنرمند و استاد و روزنامه نگار و دانشجو و معلم و کارگر در همراهی با زندانیان ایرانی که در زیر شکنجه مجبور به اعتراف های دورغین شده اند، برای افشای نقشه ضد انسانی شما داوطلبانه به گناهان و  جرم ها و خطاهای ناکرده اعتراف می کنند.

باید از شما پرسید چگونه می خواهید به میلیون ها ایرانی ای حکومت کنید که نه زیر شکنجه که با رضایت کامل برای دهن کجی به شما اعتراف می کنند جاسوسند، مزدورند و برانداز. به راستی اگر حکومت و دولتی میلیونها میلیون برانداز و مزدور و جیره خوار خارجی داشته باشد، عقل سلیم به بقایش حکم می دهد؟

در همین جا من و دیگر همکارانم در حمایت از کسانی که در زیر شکنجه مجبور شده اند به باورها و اعتقادات خود پشت پا بزنند و تن و جان شان ناقص و زخمی و تحقیر شده است، اعلام می کنیم که ما همه در نهایت صحت عقل و جان، و نه زیر شکنجه، جاسوس و مزدور و جیره خوار همه دولت های غربی و شرقی و شمالی و جنوبی هستیم و طرفدار پر و پا قرص انقلاب های مخملی صورتی و نارنجی و سبز و گلابی و آبی و سفید و سرخ، و بابت این امر هر ساعت هزاران هزار یورو، دلار، روبل، ریال و ین به حساب های شخصی مان واریز می شود تا در امر مبارک براندازی نرم و مخملین کوشا باشیم. تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.