خاطرات زندان/ بخش چهاردهم

شاید جلسه دوم یا سوم بازجویی بود که بازجو “امیری” برای نخستین بار از من خواست تا با آنان همکاری کنم و دو اتهام اصلی ام ـ جعل نامه ابطحی و سازماندهی تظاهرات ـ را بپذیرم. حدود یک هفته از دستگیری ام گذشته بود. وی گفت ما یکی از هم پرونده های شما را دستگیر کردیم اما پس از پنج روز او را آزاد کردیم چون با ما همکاری کرد. شما هم اگر همکاری کنی آزادت می کنیم. سپس برگه های این به اصطلاح هم پرونده ای را به من نشان داد. خط و امضا را شناختم از آن (ح ـ ه) بود. دیگر برایم قطعی شده بود که او واقعا همکار وزارت اطلاعات است. از زندان که آزاد شدم از برخی از دوستان “بیت العرب” پرسیدم که آیا (ح ـ ه ) واقعا دستگیر شده بود. گفتند چند روزی پس از دستگیری شما غیب اش زد و دوباره سر و کله اش پیدا شد. او نقش خود را خوب بازی کرده بود و البته به کمک روسایش در وزارت اطلاعات. به نظرم آمد  بازی از نوع بازی های کلاسیک اطلاعاتی ها بود.

تظاهرات عرب ها در اهواز

من ـ البته ـ هر بار در برابر پیشنهادهای مبنی بر همکاری، ضمن مخالفت، پوزخندی می زدم. گفتنی است که من و یکی دیگر از دوستان قدیم اهوازی یعنی منصور مشرف،  که در آگوست ۲۰۱۲ در واشنگتن درگذشت، سال ها بود به این شخص ظنین بودیم و تا اندازه ای برایمان محرز شده بود که اطلاعاتی است. اما حال و هوای دوره اصلاحات و سهل انگاری در رعایت معیارهای امنیتی از سوی ما، و گستاخی و کوشش های گاه به گاه او برای نفوذ در میان جمعیت عرب های اهوازی مقیم تهران (بیت العرب) باعث شده بود تا (ح ـ ه) در سه چهار ماه قبل از قیام مردم عرب اهواز (در ۱۵ آوریل ۲۰۰۵) به این جمعیت نزدیک تر شود. او از ساده دلی یکی دو تن از گردانندگان جمعیت سوءاستفاده کرد و قبل از قیام در چند جلسه شرکت کرد.

من فکر می کنم پس از پخش برنامه تلویزیون الجزیره درباره زندگی مردم عرب اهواز در روزهای پس از عید فطر (آبان ۱۳۸۳)، درز نامه منسوب به محمدعلی ابطحی درباره کاهش جمعیت مردم عرب در اقلیم عربستان (خوزستان)، اوج گیری جنبش این مردم و حوادث آن هنگام عراق، باعث شده بود تا وزارت اطلاعات، وقوع  تظاهرات و ناآرامی را در این استان پیش بینی کند. کارشناسان این وزارتخانه می دانستند بخشی از این مردم در سال ۱۳۸۱ تظاهرات مشابهی را انجام داده بودند که به “تظاهرات سی دی” معروف شد. آن تظاهرات همچون تظاهرات سال ۱۳۸۴ جنبه ضد نژادپرستی داشت. در اوایل اسفند همان سال یعنی  قبل از انتخابات دوره دوم شورای شهر، نیروهای امنیتی و پلیس به بهانه جمع آوری سی دی های مبتذل و در واقع برای جمع آوری همه نوع سی دی عربی و به قصد مبارزه با فرهنگ و موسیقی عربی ـ که گسترش فراوانی پیدا کرده بود ـ به مغازه ها و دست فروشی هایی که به این کار اشتغال داشتند یورش بردند. این امر باعث واکنش توده های مردم عرب اهواز به ویژه جوانان و دانش آموزان شد. تظاهرات عمدتا در حی الثوره (کوی علوی) اهواز و محله های مجاور آن انجام شد و مدت یک هفته ادامه یافت. پلیس صدها تن از تظاهرکنندگان عرب را دستگیر کرد. جاسم شدیدزاده نماینده عرب اهواز در دوره ششم مجلس شورای اسلامی (پارلمان) طی نطقی به این سرکوب و دستگیری ها اعتراض کرد و از خانواده های دستگیرشدگان خواست تا به عنوان اعتراض، در برابر دادگاه و استانداری تحصن کنند.

 لذا بر اساس آن تجربه، نیروهای امنیتی کوشیدند عوامل حرفه ای خود را وارد جمعیت عرب های اهوازی مقیم تهران (بیت العرب) بکنند. “بیت العرب” گرچه سازمان سیاسی نبود و یک نهاد مدنی به شمار می رفت اما چون شماری از فعالان فرهنگی و اجتماعی و برخی از نمایندگان عرب مجلس شورا را در بر می گرفت، حساسیت وزارت اطلاعات را بر می انگیخت. نیروهای امنیتی بعدها نشان دادند که اساسا تحمل هیچ نهاد مدنی را در ایران ندارند و در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد اغلب آنها را قلع و قمع کردند.

من چیزهای زیادی را از زبان بازجوها شنیدم که این اطلاعات را خارج از زندان اصلا نمی توانستم به دست آورم. بازجوی اصلی،  برخی را عمدا می گفت و برخی دیگر را من از زیر زبانش می کشیدم یعنی در عین حالی که او می کوشید اطلاعات مرا تخلیه کند، من نیز می کوشیدم به شیوه های خاص خودم، همین کار را با او بکنم. مهمترین چیزی که طی مدت بازداشت از صحبت های بازجو دستگیرم شد، نام چند تن از عوامل عرب بودند که با اداره اطلاعات اهواز همکاری می کردند و من  پیشتر نمی دانستم، گرچه به برخی از آنان شک داشتم.

با وجود زیان های فراوان مادی و معنویی که بر اثر جاسوسی  و خبرچینی های (ح ـ ه) به من وارد شد، معتقد به انتقام گیری نیستم. بلکه براین باورم که این گونه جاسوسان و خبرچینان باید زمانی محاکمه شوند، زیرا اینان به فعالان مدنی و سیاسی و فرهنگی که کار مسالمت آمیز می کردند زیان های جبران ناپذیری وارد کرده اند. این ماموران نامعذور، عمله و اکره ظلم و جوراند و با گزارش ها و خبرچینی های خود گاه باعث حبس، یا مرگ فعالان سیاسی و مدنی و فرهنگی شده اند. من نیز اگر زمانی در ایران دادگاه صالحه تشکیل شود علیه این شخص اقامه دعوا خواهم کرد. برخی از این جاسوسان نیز باعث مرگ شماری از فعالان عرب شده اند که زمانی باید محاکمه شوند.

ادامه دارد

بخش سیزدهم خاطرات را در این جا بخوانید

* یوسف عزیزی بنی طُرُف عضو هیأت دبیران کانون نویسندگان ایران و عضو افتخاری انجمن قلم بریتانیا است و به شغل روزنامه نگاری اشتغال دارد. او به دو زبان عربی و فارسی قلم می زند و تاکنون ۲۴ کتاب و صدها مقاله در مطبوعات عربی و فارسی منتشر کرده است.