شهباز نخعی ـ خیزش و رستاخیز مردم ایران با گام هایی سنجیده و استوار به پیش می رود.  به همان اندازه که این حرکت هوشمند و خردگراست، رفتار جبهه مقابل یعنی  …


شهروند ۱۲۴۱  پنجشنبه ۶ آگوست  ۲۰۰۹


 

 

خیزش و رستاخیز مردم ایران با گام هایی سنجیده و استوار به پیش می رود.  به همان اندازه که این حرکت هوشمند و خردگراست، رفتار جبهه مقابل یعنی نظام جنایت پیشه ی ولایت مطلقه فقیه خردگریز، سرآسیمه و وحشت زده است.  در حالی که با لبه پرتگاه سقوط فاصله بسیار اندکی دارد واین را حتی خودی های دلسوز نظام هم به آن گوشزد می کنند، در هیچ یک از رفتارش کوچک ترین نشانه ای از این که حتی به قدر ذره ای به فکر مصلحت و بقای خودش باشد نیز دیده نمی شود. 

نمایش مضحک و چندش آور دادگاه فرمایشی – که به فرض درستی ادعاهای مالیخولیایی نماینده دادستان، چیزی جز تف سربالا نیست – و مراسم سوت و کور به اصطلاح "تنفیذ" احمدی نژاد نمونه هایی از این خردباختگی، سرآسیمگی و وحشت زدگی ها هستند. 

آیت الله موسوی تبریزی، دبیر مجمع محققین حوزه علمیه قم و دادستان پیشین کل کشور، درباره دادگاه برگزار شده اخیر می گوید: "قوه قضاییه با تشکیل دادگاه شخصیت های سیاسی، انقلابی و مبارز نظام، چنان برای از بین رفتن نظام هزینه کرد که اگر اسراییل و امریکا تمام بودجه خود را صرف این کودتای مخملی می کرد، چنین حیثیت نظام را در دنیا از بین نمی بردند"!

حتی سردار پاسدار رجزخوانی چون سردار عراقی، فرمانده سپاه محمّد رسول الله (ص) که خالی بندی و تهدید مبارزان جزء شرح وظایف روزانه اش است، به روزنامه کیهان حکومتی می گوید:"با توجه به گسترش ماهواره ها، دشمن به راحتی اراده اش را در خانه های ما اعمال می کند در حالی که متاسفانه میزان روشنگری رسانه های ما نا کارآمد و عملیات روانی دشمن قوی است"! 

شکوه و زیبایی خیزش مردم را می توان در روند تکوینی شعارهای آن به عیان دید.  در حالی که خیزش با شعارهایی چون:"موسوی، موسوی، رای مرا پس بگیر" آغاز شد، در نیمه راه به:"مجتبی بمیری، رهبری را نبینی" و سپس:"خامنه ای قاتله، ولایتش باطله" تبدیل شد و پنجشنبه هفته گذشته، ۸ مرداد، در روز برگزاری چهلم "ندا" به:"استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی" تغییر یافت. 


خبرگزاری جبهه متحد دانشجویی، در بیانیه ای که به مناسبت ۱۴ مرداد از جبهه دموکراتیک ایران منتشر کرد، در این باره نوشت: "در شعارهای تظاهرات کنندگان اخیر، این شعارمحوری قرار داشت: استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی.  این شعار در انقلاب بهمن ۵۷ نیز از پایه ای ترین شعارهای مردم بود.  با این تفاوت که در انقلاب دموکراتیک اخیر، به جای کلمه اسلامی کلمه ایرانی گذاشته شده است.  برای این که در ۳۰ سال اخیر مردم دریافتند که نظام دینی عملا در نفی جمهوریت و نفی حاکمیت ملّی قرارمی گیرد و آزادی مردم عملا سلب می شود". 

میرحسین موسوی، نامزد مغبون اصلاح طلب اصول گرای به اصطلاح انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری، به طور آشکار با این تحلیل جبهه دموکراتیک ایران مخالف است، زیرا در همان روز سر دادن شعار توسط مردم، در دیدار با جمعی از معلمان گفت: "باید شعاری مطرح کنیم که گستردگی آن بتواند ایرانیان داخل و خارج کشور را در برگیرد و بر اساس آن حرکتمان را تنظیم کنیم.  آنچه من پیشنهاد می کنم، ایستادن بر قانون اساسی از زاویه زنده کردن اصول مغفولی است که مهم ترین آن آزادی هاست"! 

میرحسین موسوی، گویی که این حد از رهنمون دادن را کافی ندیده باشد، دو روز بعد، ۱۰ مرداد، در گفتگویی سرهم بندی شده با تارنمای قلم گفت: "شعار کلیدی مردم در راه سبزی که برگزیده اند، جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر است.  شعارهایی مورد حمایت راه سبز میلیونی مردم است که فراتر از قانون اساسی جمهوری اسلامی نرود"! 

البته، میرحسین موسوی درهمه تاکیدات خود بر ضرورت فراتر نرفتن از قانون اساسی جمهوری اسلامی، هیچ توضیحی نمی دهد که آن اصول "مغفول"ی که از آنها سخن می گوید کدامند، چرا "مغفول" مانده اند و با وجود اصل ۱۱۰ این قانون، که اختیاراتی به مراتب فراتر از یک دیکتاتور تام الاختیار به رهبر می دهد، اختیاراتی که حتی خداوند نیز در کتاب های آسمانی برای خود قایل نشده، این اصول چگونه می توانند "مغفول" نمانند؟!

 

عبارت: "جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کمتر، نه یک کلمه بیشتر" را میرحسین موسوی از آیت الله خمینی، در اوج اقتدار و محبوبیتش، اقتباس کرده است.  در آن زمان، هنگامی که مهندس مهدی بازرگان نام جمهوری دموکراتیک اسلامی را برای نظام پیشنهاد کرد، آیت الله خمینی این عبارت دیکتاتورمآبانه را به زبان آورد و شوربختانه فضا به گونه ای بود که حرفش را به کرسی نشاند!

آن چه که درکش برای میرحسین موسوی ضروری است تا دچارسوءتفاهم نشود، این است که نه زمان کنونی شباهتی به سی سال پیش دارد، نه مردم امروز ایران، با بیش ازهشتاد درصد جمعیت زیر چهل سال، مردم سی سال پیش هستند و نه خود او آیت الله خمینی است! 

میرحسین موسوی، اگربخواهد در"راه سبز" مردم ایران همراه و همگام آنان باشد، نیاز به درک این نکته دارد که این راه و پیچ و خم های آن را زنان و جوانان هوشمند و دلاور ایران به مراتب بهتر از او می دانند و می شناسند و یقینا نه به او و نه به هیچ کس دیگراجازه نخواهند داد که آنان را با در باغ سبز نشان دادن "قانون اساسی" و "اصول مغفول" به بیراهه بکشاند! 

میرحسین موسوی، که کارنامه سیاسی اش نشان نمی دهد که نمره های درخشانی در درایت سیاسی داشته باشد، دست کم می تواند این درس را از تجربه "حماسه دوّم خرداد" و "جنبش اصلاحات" – که در زمانی نه چندان دور یک سر وگردن از "راه سبز" او بلندتر بودند – بیاموزد که مردم ایران دیگر وقت خود را برای به اصطلاح رهبرانی که بخواهند لنگ لنگان در پی ایشان بدوند یا چوب لای چرخشان بگذارند، تلف نمی کنند و به محض آن که دیگر به کارشان نیاید، از او نیز مانند سیّد محمّد خاتمی عبور خواهند کرد!

 میرحسین موسوی که در زمان نمایش مبارزات انتخاباتی پوستر مکش مرگ مای "من ایرانی هستم" چاپ می کرد، برای آن که سرنوشتی مشابه سیّد علی خامنه ای و محمود احمدی نژاد پیدا نکند، ناگزیر از درک این نکته است که ماده اوّلیه خیزش و رستاخیز مردم – که دیگر هرگز نمی توان آن را به حد اعتراض به تقلّب انتخاباتی کاهش داد – بازگشت به هویت ایرانی است و به مصلحت "اسلام" مورد علاقه آقای موسوی نیز هست که عرصه سیاسی را ترک گوید تا معتبر و محترم بماند. 

خیزش و رستاخیز مردم ایران، با بیش از صد سال سابقه و پشتوانه آزادی خواهی، با گام هایی استوار هوشمندانه به پیش می رود و خواسته های روشن خود را در شعارهایش بازتاب می دهد.  در این راه، انتخابی که میرحسین موسوی ها دارند این است که با مردم همراه شوند و نامی نیک از خود به جا گذارند و یا در توهّمات "اصول مغفول" قانون اساسی باقی بمانند و توسط مردم پشت سر گذاشته شوند! 

راه سوّمی نیست، همراهی با مردم یا مخالفت و دشمنی با هویت ایرانی!

 

 

 

ایمیل نویسنده:  snak1@live.ca