تئاتر در ایران پس از انقلاب

 

شهروند ـ فرح طاهری: میهمان هفتاد و ششمین نشست کانون کتاب تورنتو ناصر رحمانی نژاد بود که درباره ی “تئاتر در ایران پس از انقلاب” سخن گفت.

ناصر رحمانی نژاد، بازیگر، کارگردان و یکی از بنیانگزاران انجمن تئاتر ایران است. به همت او در بهار ۱۳۹۰ تارنمای تئاتر ایران (Iran Theatre Association) آغاز به کار کرد.

ناصر رحمانی نژاد

ناصر رحمانی نژاد

رحمانی نژاد کار تئاتر را از سال ۱۳۴۲ آغاز کرد. در سال ۱۳۵۳ پیش از روی صحنه رفتن نمایش انگل‌ها (یا خرده بورژواها) از ماکسیم گورکی در تهران، کلیه اعضاء گروه تئاتر دستگیر و زندانی شدند و ناصر رحمانی نژاد، نیز ۱۲ سال زندان حکم گرفت.

پس از انقلاب در نمایش های متعددی ظاهر شد. در سال ۱۳۵۹ کارگردانی یک نمایش خیابانی به نام بزرگترین مسابقه بوکس روی زمین را برعهده داشت که در اجرایی در ترمینال خزانه به همراه اعضای گروه دستگیر شد.

رحمانی نژاد پس از خروج از کشور و در تبعید نیز به کار تئاتر پرداخت و در به روی صحنه بردن بیش از ده نمایش در کشورهای مختلف نقش داشته است.

رحمانی نژاد به اوایل انقلاب اشاره کرد و گفت:”با فرو ریختن یک نظام سیاسی ـ اجتماعی و جانشین شدن نظامی دیگر هرج و مرج به وجود آمد که از روی توهم به آن گفته شد بهار آزادی. در این بهار آزادی هر دسته و گروهی هیجان زده مشغول کار خودش شد و هر کدام تصور می کردند در حال بنای نوین و آزاد جامعه هستند. در این فضا آخوندها دچار توهم نبودند و با اینکه تصور نمی کردند قدرت را این طور به سرعت و آسان به دست بیاورند مشغول تجدید نیروهای سرکوب خودشان شدند.”

سخنران افزود:”در همین دوره یک سری فعالیت های تئاتری انجام می شد که به لحاظ کیفیت چشمگیر بود و هنوز هیچ مرجعی جرأت کنترل آن را نداشت.”

رحمانی نژاد آمارهایی از تئاترهای اجرا شده در اوایل انقلاب داد و گفت:”از بهمن ۵۷ تا بهمن ۵۸ تعداد ۷۳ نمایشنامه فقط در تهران به روی صحنه آمد. از این تعداد ۵۱ نمایشنامه ایرانی و ۲۲ نمایشنامه خارجی بود. از نمایشنامه های ایرانی ۱۳ تا در تئاترهای لاله زار به روی صحنه رفتند و بقیه در سالن های محدود دولتی. آثار خارجی از نمایشنامه نویسان پیشرو و مترقی مانند ژان پل سارتر، آلبر کامو، برتولت برشت، گوگول، ناظم حکمت و …. بودند.

ناصر رحمانی نژاد در سخنرانی تورنتو ـ می 2013

ناصر رحمانی نژاد در سخنرانی تورنتو ـ می ۲۰۱۳

تعدادی نمایش های خیابانی در پارک ها و بویژه در جنوب شهر تهران و عموما توسط هواداران سازمان های سیاسی چپ اجرا شدند که موضوع اکثرشان مسائل حاد روز بود. اغلب این نمایش ها با دخالت نیروهای حزب اللهی قطع می شد.

بعدها برخوردها خشن تر شد و اعضای گروه تئاتر توسط کمیته ها بازداشت می شدند.

بعد از این تعدادی از جوانان مسلمان به مراکز تئاتری هجوم بردند و کوشش داشتند تسلط خودشان را بر این نهادها نشان دهند. کشمکش بین “بچه مسلمان ها” با غیر مسلمان ها در تئاتر شهر به انتشار اعلامیه ای با عنوان “کانون تبلیغات اسلامی” انجامید که در آن به هنرمندان تئاتر تاختند.

رحمانی نژاد بخش هایی از این اعلامیه را خواند که در آن هنرمندان تئاتر تهدید شده بودند.

در دوران جنگ، این نیروها تلاش داشتند نمایش هایی با مضمون حق علیه باطل و کفر علیه ایمان را به روی صحنه بیاورند.

به گفته ی رحمانی نژاد “مسئولان وقت تئاتر نیز اذعان داشتند که اکثر نمایش هایی که به روی صحنه می آمد حامل اندیشه و تفکر غیراسلامی بودند.” او سپس بخشی از گفت وگوی هوشنگ توکلی سرپرست وقت اداره برنامه های تئاتر با خبرنگار روزنامه کیهان که در آبان ۱۳۶۰ انجام شده بود را در این زمینه خواند.

پس از انقلاب فرهنگی، حملات به جلسات سخنرانی ها و ریختن به سالن های نمایش و تعطیل آن تشدید شد. به نظر می رسید برنامه ی انقلاب فرهنگی و پاکسازی سراسری به دو طریق صورت می گیرد، یکی از طریق روش های اداری و محاکمات دربسته در محل کار و دوم از طریق سازماندهی و حملات اوباش حزب اللهی. مسئولان حکومتی این روند را با توصیه های خود سرعت می بخشیدند.

رحمانی نژاد برای نمونه بخشی از سخنان میرحسین موسوی، نخست وزیر وقت را عنوان کرد. موسوی در پیام خود به دومین فستیوال تئاتر انقلاب در بهمن ۱۳۶۰ می گوید:”غرب باوران و شرق زدگان را از صحنه هنر زدوده و جای آنها را با انسان هایی متعهد و مسئول پر نمایید.”

رحمانی نژاد به تغییر و تحول در بین مسئولان هنری و تئاتر اشاره کرد و بخشی از سخنان آنان را در همین رابطه نقل کرد و افزود که به سرنوشت تئاترهای لاله زار که سرنوشتی تراژیک است، به دلیل طولانی بودن نمی پردازد.

سخنران اشاره کرد که مسئولان تئاتر یا “متولیان تئاتر” به منظور سامان دادن به آن به طور پیاپی تغییر داده می شدند ولی چون هیچیک از آنها حرفه ی تئاتر را نمی شناختند و تحصیلات و تخصص تئاتری نداشتند، از چگونگی کارکرد و پیچیدگی و سرشت آن سررشته نداشتند. آنها فقط می دانستند که تئاتر باید اسلامی شود و به تئاتر “تقدس” اسلامی دهند.

سخنران نقدهایی که بر نمایش هایی با تم مذهبی نوشته شده بود، خواند و گفت: با پایان جنگ، مضامین نمایشنامه ها درباره ی جنگ و شهادت و حوادث تراژیک آن با شدت بیشتری ادامه پیدا می کند.

رحمانی نژاد برای به دست دادن فضای تئاتر در دهه هفتاد، بخش هایی از گفت وگوی مجله دنیای سخن در سال ۱۳۷۰ را که با چندتن از کارگردانان و منتقدان تئاتر از جمله هوشنگ حسامی، حمید سمندریان و جعفر والی انجام شده بود، نقل کرد.

او به وضعیت تئاتر در دوران سازندگی پرداخت و به زمان اصلاحات بعد از دوم خرداد ۷۶ رسید که هنرمندان احساس می کردند خاتمی کاندیدای مناسبی ست و مشکلات تئاتر حل خواهد شد.

گرچه در این زمان سالن های تئاتر مجددا جنب و جوشی را در خود دیدند ولی وضعیت مالی هنرمندان همچنان بد بود. او به جلسه ای که هنرمندان تئاتر با عطاالله مهاجرانی وزیر ارشاد داشتند اشاره کرد و گفته های چند تن از آنان را که از وضعیت اسفبار کاری و مالی و تنگدستی آنان حکایت داشت، از گزارشی در همین زمینه با بغض خواند. از جمله گفته های مسئول هنرهای نمایشی و صدرالدین حجازی که از مشکل کار و نان هنرمندان گفتند و رسول نجفیان و جمشید مشایخی، که به گفته ی رحمانی نژاد “یکی از شریف ترین هنرمندان تئاتر است”، به مشکل سانسور اشاره کردند.

در پاسخ به این هنرمندان، مهاجرانی یک ساعت با طعنه و کنایه آنها را سر جایشان می نشاند و در پاسخ به نجفیان می گوید آن آزادی که شما تصور داشتید بعد از دوم خرداد خواهد بود، اتفاق نخواهد افتاد و ما حتما تلاش می کنیم هیچ متدینی احساس نکند که صحنه ی تئاتر وسیله ای شده که ارزش هایی که او به آن دل بسته، آسیب ببیند.

در نتیجه گیری پایانی سخنانش، رحمانی نژاد گفت، هنوز با این همه پولی که اینها صرف کرده اند، نتوانسته اند یک بازیگر مثل جمشید مشایخی و یا یک کارگردان مثل حمید سمندریان تربیت کنند. مگر ممکن است؟ با کدام پشتوانه ی فرهنگی و با کدام پسزمینه ی فکری و تاریخی. اسلام شوره زاری ست که هیچ دانه ای در آن نمی بالد و رشد نمی کند. این را روشنفکران دینی می دانند و کینه توزی شان نسبت به روشنفکران غیردینی از همین روست.

رحمانی نژاد سخنانش را چنین پایان برد: در تاریخ ۳۰ فروردین سال ۱۳۹۱ روزنامه شرق مقاله ای با عنوان”حاکمیت سیاسی نظام بر نهادهای فرهنگی” به چاپ رساند که در آن قولی از خامنه ای توسط مسعود ده نمکی آورده شده. ده نمکی با دیدن فیلم هایی در فستیوال عمار با دیدن سطح نازل فیلم های اسلامی دچار یأس و خشم می شود و عبارت خامنه ای را تکرار می کند”فرهنگ و هنر خاکریز فتح نشده ی انقلاب است” باید به آقای مسعود ده نمکی گوشزد کرد که ایران خاکریز فتح نشده ی انقلاب است.

پس از سخنرانی بخش پرسش و پاسخ به مدت نیم ساعت برگزار شد.

از پرسش های این بخش من فقط به پرسش خودم می پردازم. پرسش من این بود که با این بررسی، یعنی در طی این سی سال هیچ تئاتر خوبی به روی صحنه نرفته؟

آقای رحمانی نژاد پاسخ داد، چرا خیلی انگشت شمار بوده و من به خیلی از مسائل نتوانستم بپردازم چون باید بسیار توضیح داده شود تا به اسم جمهوری اسلامی تمام نشود. مثلا به روی صحنه آمدن “ملاقات بانوی سالخورده” سمندریان، توضیح دارد که اگر داده نشود این تصور پیش می آید که این کار جمهوری اسلامی ست. گفته نمی شود که بیضایی ده سال بین آخرین نمایش اش تا افرا فاصله است. این باید توضیح داده شود. باید گفت که تصویر عمومی تئاتر این است که هزاران هزار بازیگر گرسنه اند، بیکارند، اجازه کار ندارند، صدها نمایشنامه در اداره ی سانسور خوابیده است. بین ۳۵۰ تا ۴۵۰ گروه تئاتری امروز در ایران وجود دارد، ۹۰هزار بازیگر تئاتر وجود دارد. اینها آمار خود مسئولان تئاتر ایران است. در سال ۲۰۰۰ نمایش ارائه می شود، چند تا روی صحنه می آید؟ ۳۰ تا حداکثر. بین ۸۰ تا ۸۵ جشنواره تئاتری در ایران است، ۶۰ تا ۷۰درصد اینها مذهبی ست یعنی جشنواره هایی با تم مذهبی و اکثرش هم مال نظامی ها و بسیجی هاست. اما تماشاچی ندارند، تماشاچی ها همان خانواده های خودشان و ریزه خوارهای اطراف دولت هستند. اگر اینها را نادیده بگیریم و دو تا نمایشنامه را برجسته کنیم، تصویر تئاتر ایران پس از انقلاب نمایش داده نمی شود. بله نمایشنامه های خوبی هم بوده، آقای والی، آقای سمندریان، اکبر زنجانپور و چند تن دیگر که همه ی اینها محصول قدیم است و مال امروز نیست.

این جلسه با پشتیبانی پروژه ی دیاسپورای دانشگاه یورک جمعه ۱۰ می ۲۰۱۳ در سالن اجتماعات مرکز امور شهری نورت یورک برگزار شد.