لبه ی دنیا
آتوسا حکیمی متولد و بزرگ شده تهران است. در خانواده ای هنردوست و هنرپرور رشد یافته است. بی شک ورود آتوسا به حیطه ی هنر تاثیر گرفته از خانواده اش است؛ خانواده ای که به گفته ی خود او همیشه اهمیت زیادی به هنر می دادند.
آتوسا از همان کودکی رنگ ها را دوست داشته و نقاشی می کرده. سپس به مرور زمان، با بالا رفتن سن و ورود به جامعه و انتخاب رشته ی سینما، دید متفاوت تری به جامعه پیدا می کند که همین نوع نگرش متفاوت به جامعه، نقاشی او را دستخوش تحولاتی می کند. به گفته ی خودش این نوع تحولات وابسته به تغییر نگرشش به جامعه، به وضوح در چهار نمایشگاه پیشین او که به صورت انفرادی در ایران برگزار شدند، کاملا قابل درک بوده است.
“نقاشی” برای آتوسا نوعی وسیله برای بیان احساسات، عقاید و اعتراضات او است . او نقاشی را “تنفس در حجمی بی هوا” تعریف می کند. او از نقاشی برای بیان گفته هایش استفاده می کند. گفته هایی که مثل یک راز می مانند. گفته هایی که شاید نتوان با زبان و مستقیما ابراز داشت. گفته هایی که بعد از پایان یک تابلو خود به خود مثل یک راز سر به مهر فاش می شوند. پایان یک اثر برای او به مثابه ی فاش شدن یک راز است، همان راز پیچیده ای که باعث شده او دست به خلق همان اثر هنری بزند. پایان یک اثر برای او همانند کشیدن یک نفس عمیق است. شاید کشیدن نفسی عمیق در همان هوای بی حجم!
“لبه ی دنیا” نام مجموعه آثاری است که در روزهای ۲۴ تا ۲۶ می در فرهنگخانه ایرانی با موضوع “ترس و جنگیدن” به نمایش درآمد. “لبه ی دنیا” صفتی است برای وصف روزمرگی در دنیای امروزی یا به نوعی فرار از دنیای امروزی، فرار از ایدئولوژی زدگی. لبه ی دنیا یک فرار است، فرار از ترکیب توهم زای رنگ ها، فرار از یک نسل!
آتوسا خود در ارتباط با آثارش می گوید “سعی کردم این ترس ها را غلبه معنا کنم. غلبه بر سردی یک نسل و تعریف زیبایی در لجن زار معنا شده اجتماع امروز ما. “
نقاشی های او در مجموع تصاویری از عقاید و احساساتی است که به گفته ی خود هنرمند، بیان آن دشوار است و او سعی می کند که این دست حقایق را در منظری غیر حقیقی بیان کند. هنر سورئال برای هنرمند زبانی است برای بیان حرف هایش؛ حرف هایی که گاه آمیخته با طنز است.
“لبه ی دنیا” تصویری از آخرین میدان جنگ است. جنگیدن در برابر ترس ها و احساسات محدود شده. محدوده ای که هر انسان در آخر، با احساسی به خفقان تبدیل شده به نبرد با اژدهایی خفته می رود.
جالب است بدانیم که آتوسا حکیمی مقیم ایران است و آن طور که خودش می گوید از طریق یکی از دوستانش (شروین پاشایی) با فرهنگخانه ایرانی آشنا شده و تصمیم گرفته که این مجموعه آثار را در تورنتو کانادا به نمایش بگذارد تا به گفته ی خودش ایرانی هایی با نوع زندگی متفاوت تر، در گوشه ی دیگر دنیا این آثار را ببینند.
گزارشهای بسیار خوبی تهیه میکنید خانم بهنوش. ممنون از شما.