مرکز اسناد حقوق بشر ایران

 

مرکز اسناد حقوق بشر ایران شهادتنامه ربین رحمانی فعال حقوق کردها را اخیرا منتشر کرده است. آقای رحمانی در دوران دانشجویی خود در کرمانشاه درباره اعتیاد به مواد مخدر، فاحشگی و مرض ایدز تحقیق کرده و در طول این تحقیقات توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی دستگیر شده است.

پس از دستگیری وی در ۲۸ آبان ۱۳۸۵ مامورین نیروی انتظامی بلافاصله ایشان را مورد بازجویی خشونت آمیز قرار دادند. آقای رحمانی چندین ساعت مورد شکنجه قرار گرفته است تا اینکه وی را به اداره اطلاعات کرمانشاه منتقل کرده اند. دو ماه ایشان در بازداشتگاه اداره اطلاعات کرمانشاه بطور روزانه بازجویی شده و پس از ۲۱ روز حبس و چندین جلسه بازجویی بالاخره به دلیل حساسیت سیاسی مطالب مورد تحقیق اش به اتهام اقدام علیه امنیت ملی متهم شده است.

ربین رحمانی

ربین رحمانی

در شهادتنامه خود آقای رحمانی به اختلافات قابل توجهی بین ماموران اداره اطلاعات و قوه قضایه و به روندهای بازجویی اداره اطلاعات کرمانشاه اشاره می دهد. آقای رحمانی از حبس و اعدام دوست بچگی اش فرزاد کمانگر تعریف می کند و می افزاید که آشنایی او با آقای کمانگر مایه چند سئوال از سوی بازجویان و نیز باعث سنگین تر شدن پرونده اش بوده است.

به طور معمول بازداشت شدگان بعد از تفهیم اتهام به زندان های عادی تحت مدیریت سازمان زندان ها منتقل می شوند، اما حتی بعد از انتقال وی به زندان دیزل آباد کرمانشاه آقای رحمانی به اداره اطلاعات سنندج  منتقل شده و به مدت یک ماه در بند ۹ آن بازداشتگاه که به نام بند ادب معروف است حبس کشیده است.

حدود شش ماه بعد از دستگیری اش آقای رحمانی برای اولین جلسه دادرسی به دادگاه انقلاب شهرستان اسلام آباد غرب برده شده و توسط قاضی محمودیان در همان جلسه به ۵ سال حبس محکوم شده است. آقای رحمانی می افزاید که قاضی محمودیان تهدید کرده است که اگر اعتراض کند حکم اش سنگین تر می شود.

اما فشارهایی که روی ایشان وارد شده با صدور حکم اش به پایان نرسیدند. آقای رحمانی از ادامه آزار و اذیت خود توسط اداره اطلاعات کرمانشاه می گوید:‌

«یک روز من را احضار کردند و گفتند برگه دادگاه و حکم قطعی داری و باید به دادگاه بروی. من هم رفتم و دیدم ماموران اداره اطلاعات به آنجا آمده‎اند که من را تحویل بگیرند. مامور اطلاعات فردی بود که همه به او می گفتند حاجی. گفتم حاجی چه خبر؟ گفت هیچی یه دو روزی مهمان ما هستی. من را به اداره اطلاعات کرمانشاه که به آن بازداشتگاه میدان نفت می‎گویند بردند… در اداره اطلاعات کرمانشاه ماموران به من گفتند تو کسی به اسم فرزاد قبادی را می‎شناسی؟ گفتم بله. وی هم فامیل دور ماست و هم در انجمن و اینها او را می‎دیدم. آنها به من گفتند فرزاد قبادی رفته و به پژاک پیوسته و الان به کرمانشاه برگشته است. تو باید با ما همکاری کنی و با ما به شهر بیایی تا او را بازداشت کنیم. من گفتم چنین کاری نمی توانم بکنم. آنها برای ۲۵ روز به من فشار آوردند. من آخرش نفهمیدم آنها که هم عکس و هم مشخصات او را داشتند، دیگر از من چه می‎خواستند! بعد از ۲۵ روز به من گفتند چون تو با ما همکاری نکردی، وقتی حکم دو سال تو تمام شد دوباره برایت پرونده سازی می‎کنیم.»

این اذیت ها را تا زمانی که آقای رحمانی به دلیل فشارهای روحی روانی اقدام به خودکشی کرد، ادامه دادند. وی تا ۱۷ آبان ۱۳۸۷ در بازداشت بود و در شهادتنامه خود از تجربه های این دوران تعریف کرده است.

شهادتنامه کامل ربین رحمانی در لینک زیر قابل دسترس می باشد:‌

http://www.iranhrdc.org/persian/permalink/1000000314.html#.Ua4wsdJO_PZ