بهنود شجاعی، جوان ۲۱ ساله ای که در ۱۷ سالگی مرتکب قتل شده بود، سرانجام سحرگاه روز یکشنبه ۱۹ مهرماه در اوین به دار آویخته شد.
شهروند ۱۲۵۱ پنجشنبه ۱۵ اکتبر ۲۰۰۹
نظرسنجی وکیل بهنود شجاعی
بهنود شجاعی، جوان ۲۱ ساله ای که در ۱۷ سالگی مرتکب قتل شده بود، سرانجام سحرگاه روز یکشنبه ۱۹ مهرماه در اوین به دار آویخته شد. چارپایه را، پدر و مادر انتقامجوی قربانی فاجعه چهار سال پیش، در شرایطی از زیر پای این جوان کشیدند که حدود ۲۰۰ نفر از هنرمندان، حقوقدانان و مخالفان مجازات قصاص در برابر دروازه کشتارگاه اوین به پای آن ها افتاده بودند تا بخشش را به انتقام ترجیح دهند.
نظرسنجی نمونه ای
دکتر محمد مصطفائی، وکیل بهنود شجاعی و گروهی دیگر از نوجوانان زیر اعدام، از تیرماه سال ۱۳۸۷ موضوع اعدام و قصاص را به نظر سنجی گذاشته است. او، در پایگاه اینترنتی خود از مردم ایران می پرسد: "نظر شما درباره مجازات مرگ و قصاص چیست"؟ مراجعه کننده این پایگاه اینترنتی، مجاز است میان چهار پاسخ زیر یکی را انتخاب کند:
– مناسب نیست و باید حذف شود.
– مناسب است و نیاز به حذف نیست.
– برای قتل با قصد قبلی باشد.
– برای قتل بدون قصد قبلی هم باشد.
تا روز اعدام بهنود شجاعی، ۱۴۸۶ نفر به این پرسش ها پاسخ داده اند. پاسخ ها این واقعیت را نشان می دهد که آنچه متولیان سیستم قضائی غیرانسانی جمهوری اسلامی می کنند، تنها با پسند کمتر از هشت درصد مردم ایران جور در می آید:
۹۳۲ نفر (نزدیک به ۶۳ درصد) پاسخ داده اند: مجازات مرگ و قصاص مناسب نیست و باید حذف شود.
۴۳۵ نفر، یعنی نزدیک به ۳۰ درصد گفته اند که اعمال چنین مجازات هائی تنها در مورد مرتکب شوندگان قتل عمد مجاز است.
۱۱۴ نفر معتقدند که مجازات مرگ و قصاص همچنان مجاز است. این گروه نزدیک به هفت و نیم درصد نظر دهندگان را تشکیل می دهند.
و فقط ۵ نفر، یعنی سه دهم درصد، قصاص متهمان را، حتی در صورتی که مرتکب قتل عمد نشده باشند، مجاز می شمرند.
اسلام: رحمانیت یا خشونت؟
برپایه تازه ترین آمار سازمان ملل متحد، امروز یک چهارم جمعیت جهان (یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون نفر) را، مسلمانان تشکیل می دهند. آمار، نمی تواند نشان بدهد که چند درصد از این مسلمانان، به دین خود اعتقاد دارند و چند درصد از آنان چنین دینی را تنها از پدران و مادران خود به ارث برده اند و چیزی از احکام آن را در زندگی روزمره خود اجرا نمی کنند.
میان کشورهای مسلمان نشین جهان، تنها چند کشور هستند که حکومت های آنان قوانین جزائی اسلامی را اجرا می کنند. عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران در شمار این کشورها هستند. اما اگر آنچه در این کشورها به عنوان قوانین اسلامی اجرا می شود مبنای قضاوت باشد، ناچار باید گفت که "رحمانیت اسلام" افسانه ای بیش نیست و اسلام یکی از خشن ترین و ضدانسانی ترین ادیان موجود است. قصاص، سنگسار و مثله کردن اعضای بدن خاطیان، از جمله وحشیانه ترین قوانین اسلامی است که هنوز در این کشورها به مرحله اجرا گذاشته می شود. مشاهده لحظات اجرای چنین مجازات هائی، هر موجود زنده ای را که هنوز دارای گوهر انسانی باشد، دستخوش خشم و تهوع می کند و به دوری از " اسلام واقعاً موجود" وا می دارد.
داستان دردناک بهنود شجاعی
پرونده اعدام بهنود شجاعی، جوان ۲۱ ساله ای که سحرگاه روز یکشنبه ۱۹ مرداد امسال پس از تحمل چهار سال زندان در اوین به چوبه دار آویخته شد، یکی از دردناک ترین نمونه های تناقض برخی از قوانین اسلام با مدنیت و انسانیت است.
در متن های مدافعان اسلام همه جا آمده است که خدا به انسان جان می دهد و تنها این او است که حق دارد جان انسان را بگیرد. اما حکومتی که بر پایه قوانین اسلامی سی سال است بر ایران حکم می راند، اختیار مرگ و حیات یک انسان را به افراد کینه توز و انتقامجوئی می سپرد که حاضرند نقش جلاد را ایفا کنند. این اگر رواج توحش و نفرت نیست، چیست؟ انسان را تا کجا می توان تنزل داد که حتی ۴ سال پس از قتل غیرعمد فرزند خود، اسیر حس انتقام، نه تنها شاهد، که عامل جان کندن یک جوان ۲۱ ساله باشد؟
داستان بهنود شجاعی، داستان بسیار غم انگیزی است که در هیچ جامعه متمدنی نمی تواند اتفاق بیافتد. بهنود شجاعی تنها نیست. ظرف سی سال حاکمیت تحمیلی شریعتمداران خشونت طلب بر ایران، دهها جوان به سرنوشت های دردناک مشابه مبتلا شده اند و گروهی دیگر در انتظار چنین سرنوشت دردناکی به سر می برند. همه تلاش های انسانی و قابل تقدیر حقوقدانان و مدافعان حقوق بشر، برای پایان دادن به این روند نکبت بار و نفرت انگیز به جائی نرسیده است.
مجازات قربانی به وسیله قربانی
بهنود شجاعی، هنگامی که تنها ۱۷ سال داشت، در جریان یک درگیری گروهی خیابانی، نتوانست بر طغیان روح شکسته خود غلبه کند، با چاقوئی به سوی نوجوان دیگری که بر زخم های روح او نمک پاشیده بود، حمله برد و متاسفانه مرتکب جرمی شد که قصد انجام آن را نداشت.
بهنود شجاعی، در خردسالی مادرش را از دست داده بود و در تمام دوران کودکی و بلوغ، در حسرت دست های نوازشگر مادر می سوخت. ۴ سال پیش، در جریان آن نزاع گروهی، جوانی که به قتل رسید، مادر او را به باد ناسزا گرفته بود. هر روانشناس تازه کاری می تواند ثابت کند یک نوجوان ۱۷ ساله، با کوله بار کمپلکس های روحی و روانی، در چنین موقعیتی ممکن است کنترل خود را از دست بدهد و مرتکب اشتباهی شود که یک عمر از آن رنج خواهد برد.
بهنود شجاعی، در تمام مراحل تکمیل پرونده و محاکمه، اصرار ورزید که قربانی با دو ضربه چاقو به قتل رسیده، اما او تنها یک ضربه به او زده است. دکتر محمد مصطفائی وکیل بهنود، کوشید وضعیت ویژه بهنود مادر مرده را به قضات اسلامی توضیح بدهد. حتی روسای پیشین و امروزین قوه قضائیه، چند بار اجرای حکم قصاص را به عقب انداختند تا شاید وکیل متهم و کوشندگان حقوق بشر بتوانند رضایت به اصطلاح "صاحبان دم" را جلب کنند.
بهنود مادر مرده، پنج بار به پای چوبه دار رفت و به قرنطینه بازگشت. گروهی از محبوب ترین هنرمندان ایران، کوشیدند با پدر و مادر انتقامجوی مقتول ساعت ها حرف بزنند، در برابر آن ها زانو زدند و حتی گریه کردند تا شاید ترحم آن ها را جلب کنند. این زن و شوهر انتقامجو، یکبار حاضر شدند در برابر دریافت ۶۰۰ میلیون تومان دیه رضایت بدهند که رقم بسیار سنگینی بود. هنرمندانی مثل عزت الله انتظامی، برای جمع کردن این رقم سنگین، حرکتی به راه انداختند. بسیاری حاضر شدند کمک کنند تا این پول جمع شود، اما پدر و مادر انتقامجو، زیر حرفشان زدند.
قربانیانی که به جلاد تبدیل می شوند
سحرگاه روز یکشنبه نوزدهم مهرماه، باز هم حدود دویست نفر از مخالفان اعدام نوجوانان، در برابر دروازه کشتارگاه اوین، به صاحبان دم التماس کردند که از خون فرزند خود بگذرند و برای انتقامجوئی جان انسان جوان دیگری را، که پیش از بلوغ قانونی مرتکب جرم شده است، به او برگردانند. پدر به این جمعیت وعده بخشش داد و مادر گفت که شاید وقتی حلقه دار را بر گردن بهنود دید، بتواند او را ببخشد، اما هنگامی که بهنود را دستبند به دست و پابند به پا روی چارپایه قرار دادند و طناب دار بر گردن او انداختند، پدر و مادر، در یک لحظه با هم به چارپایه حمله بردند و با لگد آن را از زیر پای بهنود پرت کردند تا جوان مادر مرده، در برابر چشمان آن ها کبود و سرد شود.
قوانین جاهلیت یا اسلام؟
بهنود شجاعی قربانی است. جوانی که به ضرب چاقوی او از زندگی محروم شد، قربانی است. پدر و مادر این قربانی، با همه سنگدلی و بی رحمی خود، قربانی هستند. عامل و قاتل، آن حکومتی است که نمی خواهد بپذیرد که دست کم بخشی از قوانین اجتماعی و قضائی اسلام، دیگر تناسبی با زمان ما ندارد و اجرای آن ها، تنها پرورش دهنده و احیا کننده ددخوئی های ایلی و قبیله ای سده های دور است.
جمهوری اسلامی، بی اعتنا به مخالفت آشکار افکار عمومی ایرانیان با مجازات های وحشیانه ای مثل قصاص و سنگسار، همچنان این قوانین را به جامعه ایران تحمیل می کند. رهبران این حکومت خوب است دست کم نگاهی به سایت اینترنتی دکتر محمد مصطفائی بیاندازند تا دریابند که اکثریت مطلق مردم ایران، این مجازات ها را دون شأن انسان می دانند. اما آن ها، چشم و گوش بسته اند و تنها بازتاب صدای پیشینیان چادرنشین خود را از عصر جاهلیت می شنوند. آنان همچنان مجری قوانینی هستند که از عصر جاهلیت به اسلام انتقال یافته است.