متن سخنرانی مرضیه (شمسی) شفیع از اعضای اولیه سازمان چریک های فدایی خلق ایران در مراسم چهل و ششمین سالگرد بنیانگذاری جنبش فدائیان خلق
سلام به همه خانمها و آقایان، رفقا و دوستان گرامی!
درود به فدائیان و دیگر جانباختگان و همه مبارزان راه آزادی و عدالت.
دوستان! شما واقفید که هیچ انسانی دوست ندارد و نباید اجازه دهد که کرامت انسانی خود و دیگر هموطنانش، مورد توهین و بی حرمتی قرار بگیرد. بدترین توهین ها، کتک زدن و مورد ضرب و شتم قرار دادن انسان است.
در آن سالها که خفقان و سکون بر جامعه ما حاکم بود، وضعیت اقتصادی مردم بد بود و جامعه دچار مشکلات متعدد بود و ما به اعتراض برخاستیم، این اعتراضات با شدیدترین برخوردهای رژیم مواجه می شدند. هر صدای اعتراضی به اتهام براندازی نظام، خیانت به وطن، منجر به دستگیری، ضرب و شتم و شکنجه و در نهایت به اعدام مبارزان منجر می شد. چه باید می کردیم، آیا باید به خفت و خواری و آنهمه بی عدالتی و دیکتاتوری تن می دادیم یا “نه” می گفتیم؟
دوستان! همه می دانیم که نیروی جوان نسبت به مسائل پیرامون خود و جامعه حساس است و تن به زور نمی دهد و عکس العمل نشان می دهد.
می خواهم به تجربه ی جالب و مهمی در این زمینه در آلمان اشاره کنم: اگر خاطرتان باشد، چند سال قبل در کشور فرانسه، جوان رنگین پوستی با پلیس درگیر شد و مورد تعقیب قرار گرفت. او به هنگام فرار، دچار برق گرفتگی شد و جان خود را از دست داد. این موضوع عاملی شد که اکثر جوانان پاریسی و مخصوصاً سیاه پوستان و خارجیها که شاهد برخورد نژادپرستانه پلیس فرانسه با خود بودند و از طرف دیگر از بیکاری و فقر و مشکلات ناشی از آن به تنگ آمده بودند، با پلیس و نیروهای انتظامی درگیر شدند. ماه ها فرانسه درگیر جنگ شهری شد و میلیونها یورو خسارت به بار آمد.
من درست یادم است در همان هفته اول که این اتفاق افتاد، دولت آلمان جلسه فوق العاده تشکیل داد و تمام مقامات مسئول را فراخواند. آنها بودجه ویژه ای برای رسیدگی به مشکلات جوانان و رفع آن، گسترش دوره های آموزشی، و دادن کار به جوانان خارجی در نظر گرفتند.
یعنی دولت به شیوه عقلانی و دوراندیشانه برای این که از سرایت خشم جوانان فرانسوی به آلمان جلوگیری کند، درصدد چاره جویی و درس گرفتن از جنگ شهری در فرانسه بر آمد و جلوی چنین حرکاتی را در آلمان گرفت.
هدف من از طرح این مثال این است که بگویم رژیم محمدرضا شاه به جای توجه به نیازها و خواست های جوانان و مردم، با مشت آهنین و خشن بر طبل سرکوب و خشونت می کوفت. ما در آن شرایط بود که به پا خاستیم و به رژیم دیکتاتوری شاه “نه” گفتیم.
گفته می شود که ما مشتی جوان پرشور و ناآگاه و عاشق سلاح بودیم. این یک قضاوت نادرست است. متأسفانه تعداد زیادی از افراد جنبش چپ نیز این موضوع را تأیید و کوشش می کنند جنبش ما را مورد تحقیر قرار داده و بی ارزش جلوه دهند.
رفقا و دوستان! اگر ما هر پدیده را خارج از زمان و مکان مورد بررسی قرار دهیم، آن بررسی و قضاوت نادرست از آب درمی آید. اگر کمی به سال های دهه ۴۰ برگردیم، کشور ما حدود ۳۲ میلیون جمعیت داشت. تعداد باسوادان کشور بسیار کم بود. ۷۰ درصد روستاییان بیسواد و فقط ۳۰ درصد شهری ها باسواد بودند. از این ۳۰ درصد شهری درصد زیادی از دسترسی به رادیو و تلویزیون و رسانه های جمعی محروم بودند. درصد کسانی که به دانشگاه ها راه می یافتند کم بود. ما در سال ۱۳۵۰ فقط ۸۰ هزار شرکت کننده در کنکور دانشگاه ها داشتیم که درصد زیادی پشت درهای بسته دانشگاه ها می ماندند. روشنفکران ما هم از دسترسی به کتابها و اطلاعات که از نظر رژیم ممنوعه بود، محروم بودند. طبیعی بود که دانش و اطلاعات ما از جهان معاصر محدود باشد. جامعه در آن زمان دچار فقر اندیشه و فقر فرهنگی بود و این پدیده متأسفانه همچنان ادامه دارد.
از طرف دیگر جامعه ما دچار خفقان سیاسی و فرهنگی بوده و این خود اندیشه و عملکرد هر جریان سیاسی را محدود می کند، اما علیرغم وجود مشکلات متعددی که سر راه مبارزان قرار داشت و علیرغم تجربه کم و جوان بودن، رفقای ما این شجاعت اخلاقی و این آگاهی را داشتند که به ستم و زور و دیکتاتوری “نه” بگویند. ما به مدت هشت سال با رژیم شاه مبارزه کردیم و فراز و نشیب های زیادی را پیمودیم. رفقای زیادی را از دست دادیم و جان های شیفته ای در این راه از دست رفت. علیرغم این همه تلاش، عده ای تلاش می کنند نشان دهند که ما نتوانستیم در میان مردم راه پیدا کنیم، بی ریشه و بی بته بودیم و هیچ نقشی در تاریخ مبارزاتی کشورمان نداشتیم، ولی واقعیت این است که ما در همان مدت هشت ساله به دانشگاه ها و مدارس و کارخانه ها و محیط کار و زندگی مردم، به سراسر کشور – از کردستان و ترکمن صحرا تا جنوب و شمال – راه یافتیم و نیرو گرفتیم، البته این به آن معنی نیست که ما از هرگونه اشتباه و راه و روش سنتی و خطا مبرا بودیم. واقعیت این است که ما نیز مانند نیروهای سیاسی آزادیخواه کشورمان در آن زمان هر چقدر آگاه و هر چقدر نسبت به جامعه خود، مدرن و پیشرفته بودیم، ولی نگاه و عملکرد ما نسبت به امر مبارزه، آزادی و دمکراسی که لازمه پیشرفت و رفاه یک کشور است، آمیخته با فکر و فرهنگ سنتی بود. با این وجود، علت رشد و ماندگاری ما و روییدن به یک جریان بالنده این بود که در خود و پوسته سنتی خود باقی نماندیم. توانستیم تا آنجا که مقدور بود و هست با زمان معاصر پیش برویم. نگاه انتقادی ما به خود و پیرامون خود، این امکان را به ما می داد که بتوانیم افکار، گفتار، رفتار و اعمال خود را در هر گامی، مورد بررسی قرار بدهیم و نکات منفی و مثبت آنها را از هم تفکیک کنیم و نقاط مثبت را تقویت و به کار بگیریم.
در تاریخ همیشه فداکاری و از جان گذشتگی در راه زندگی بهتر برای مردم و پیشرفت جامعه و میهن، مورد ارج و احترام بوده و هست. تمام قهرمانانی که به خاطر آزادی و عدالت بپاخاستند، نامشان در تاریخ ماندگار شده و از آنها با احترام یاد می شود. جانمایه حرکت ما عشق به آزادی و عدالت و مردم و تلاش برای یک جامعه پویا و رشدیافته و زندگی بهتر برای مردم کشورمان بوده و هست.
امروز وقتی که به گذشته نگاه می کنم، بعد از ۴۶ سال به این نتیجه رسیده ام که بسیاری از برخوردهای ما دگماتیک و تنگ نظرانه بوده و موجب انشعابات و تفرقه میشد و ما باید از آن برخوردها و اشتباهات اجتناب کنیم.
امروز در میان ما کسی به زندگی در چهارچوب های تنگ حزبی باور ندارد. ۴۶ سال مبارزه به ما آموخت که هیچ آرمان و هدفی نباید اندیشه انسان را به بند بکشد. امروز ما به سوسیالیسمی اعتقاد داریم که نه با دیکتاتوری، تنگ نظری و تک حزبی و خشونت بلکه از طریق مسالمت آمیز و تکیه برای آرای آزاد و دمکراتیک مردم شکل بگیرد.
ما با درس گیری از گذشته، به روش هایی نظیر مدارا، گفتگو، رقابت های دمکراتیک باور داریم. به این نتایج رسیده ایم که برای ارتقاء جامعه خود به یک جامعه شکوفا، دمکراتیک و پیشرفته، باید روش های گفت وشنید دمکراتیک را به کار بگیریم و در فرهنگ جامعه نهادینه کنیم.
یاد همه آنان که در راه آزادی، پیشرفت کشور، عدالت و زندگی بهتر مبارزه کردند و جان باختند گرامی باد.