"ساعت ۴ بعدازظهر است و امروز هنوز ۴۰ دلار هم در نیاوردم، با اینکه ساعت ۸ صبح از خانه زدم بیرون". این صحبتهای محمد، ۴۲ ساله، است …
شهروند ۱۲۵۲ پنجشنبه ۲۲ اکتبر ۲۰۰۹
تلاش پیکها برای تشکیل اتحادیهی کارگری
"ساعت ۴ بعدازظهر است و امروز هنوز ۴۰ دلار هم در نیاوردم، با اینکه ساعت ۸ صبح از خانه زدم بیرون". این صحبتهای محمد، ۴۲ ساله، است که به عنوان پیک ماشینی در تورنتو کار میکند. حداقل حقوق استان انتاریو قرار است ساعتی ۹.۵ دلار باشد، اما محمد، که ۸ سال سابقهی کار دارد، با این حساب امروز ساعتی ۵ دلار درآمد داشته است. این البته بدون حساب پولهایی است که از جیب خود خرج کرده است: پول بنزین، پول تعمیر ماشی
محمد در مصاحبه با شهروند میگوید: "در ایران، پرستار بودم. برای آیندهی فرزندانم به کانادا آمدم. قرار بود این کار (پیک ماشینی) را موقتی انجام دهم، اما تاکنون ۸ سال است که سر کار هستم". دولت فدرال کانادا مدرک لیسانس محمد را، که از دانشگاه آزاد مشهد گرفته، برای پرستاری نپذیرفته و ضرورت امرار معاش خودش و دو پسر کوچکش باعث شده هرگز نتواند تحصیلات پرستاریاش را در کانادا از سر بگیرد. "مدتی تلاش کردم شبها درس بخوانم و به دانشگاه بروم، اما مگر با اینهمه کار میشود؟"
محمد تنها پیک ماشینی نیست که از این شرایط باورنکردنی لطمه میخورد. چندین هزار پیک ماشینی، دوچرخهسوار و پیاده در سراسر تورنتو کار میکنند که از ابتداییترین حقوق خود برخوردار نیستند. کارفرما پرداخت هیچ پولی را به آنها تضمین نمیکند و تنها ۵۰ تا ۶۰ درصد از مبلغ هر باری را که به مقصد برسانند، به آنها پرداخت میکند. محمد میگوید در بیشتر روزها بین ۸۰ تا ۱۰۰ دلار درآمد دارد اما بعضی روزهای بد، مثل امروز که با او مصاحبه میکنیم، هم پیش میآیند که حتی نیمی از این مقدار را هم کسب نمیکند.
این گوشهای از وضعیت پیکها و نامهرسانهای تورنتو است که بدون وجود آنها شهر ما نه یک روز که یک ساعت هم دوام نمیآورد. این هزاران قاصد هستند که هر ساعت و هر دقیقه بستههای مختلف، از نامههای بانکها تا محمولههای تجاری، را اینطرف و آنطرف میبرند. آنها باید در هر روز و هر هوایی، حتی در سختترین روزهای زمستان سخت تورنتویی، کار کنند. با این حال حتی معاش سادهی این کارگران نیز تامین نیست و آنها باید همیشه نگران گذران امور خود باشند.
پیکهای تورنتو در ضمن بر خلاف بسیاری از سایر کارگران از حقوقی مثل حق بازنشستگی، حق تعطیلات و … هم برخوردار نیستند. آنها نه تنها به زحمت میتوانند حداقل حقوق ساعتی را کسب کنند که در ۱۰، ۱۲ سال گذشته هیچ اضافه دستمزدی نداشتهاند.
مارک هیواردِ ۳۸ ساله خود نزدیک به یک دهه در تورنتو پیک دوچرخهسوار بوده است. او در مصاحبه با شهروند میگوید: "اولین مسئلهی اصلی، دستمزد است. میتوان گفت که دستمزدها در صنعت پایین هم آمده است. شرکتها مدام با همدیگر رقابت میکنند و قیمتها را پایین میآورند و این باعث شده دستمزدها هم پایین بیاید. خود من در سال ۱۹۹۸ کار به عنوان پیک دوچرخهسوار را آغاز کردم. در آن زمان اگر روزی ۱۰۰ دلار درآمد داشتیم، این میزان خوبی به حساب می آمد. ۱۱ سال گذشته و هنوز هم همین است. یعنی ۱۱ سال است که حداقل هیچگونه افزایش دستمزدی نداشتهایم".
از مارک میپرسم که روزهای کاری او معمولا چقدر طول میکشیده و معمولا چقدر درآمد داشته است. پاسخ او نشان میدهد مورد محمد، اتفاقی نیست: "بستگی به روزش دارد. ساعت کار معمولی ۸.۵ تا ۱۰ ساعت است اما برای بعضیها ۱۰ تا ۱۲ ساعت است. همین دیروز با پیک پیادهای صحبت میکردیم که روز معمولش ۱۱.۵ ساعت بود و باز هم به زحمت به روزی ۱۰۰ دلار میرسید".
تلاش برای بهبود اوضاع و حقوق
شاید این سئوال پیش بیاید که چطور در منطقه ثروتمندی مثل تورنتوی انتاریو، حقوق این کارگران که نقش به این مهمی بازی میکنند اینقدر پایین و شرایطشان اینقدر بد است؟ آن هم با توجه به اینکه بسیاری از شرکتهایی که از کار آنها استفاده میکنند، مثل غولهای بانکی مرکز شهر تورنتو، میلیونها و میلیاردها دلار درآمد دارند.
قضیه خیلی ساده است.
تمام تاریخ انتاریو و کانادا، مثل بقیه نقاط جهان، نشان میدهد کارفرمایان همیشه تلاش میکنند حقوق کارگران را در پایینترین حد نگاه دارند. تنها وقتی که کارگران موفق به کسب امتیاز و بهبود وضعیت خود میشوند زمانی است که در کنار هم متحد شوند و برای بهبود حقوق و اوضاع خود مبارزه کنند.
خبر خوب اینجاست که این اتفاق امروز دارد میافتد.
اتحادیه کارگران پست کانادا (CUPW) کارزاری را آغاز کرده است که هدفش متشکل ساختن کارگران درون اتحادیهای است که به کمک آن بتوانند نیروی جمعی خود را در مقابل کارفرمایان قرار دهند و برای بهبود اوضاع خود تلاش کنند.
هفتهی گذشته به مرکز این کارزار که "واحد کارگران پیک" نام دارد و در دفتر شلوغی در خیابان کوئین شرقی واقع شده است رفتم و با مسئولان این کارزار، از جمله مارک هیوارد، صحبت کردم.
جونا گیندین، روزنامهنگار و فعال کارگری ۲۹ ساله، مسئول این کارزار است که چند ماه است درگیر نبرد بر سر عضویت کارگران
مارک هیوارد، که خود نزدیک به ۱۰ سال پیک دوچرخهسوار بوده، چند ماه بعد به جونا پیوسته تا او را در کار عظیم سازماندهی هزاران کارگر یاری دهد.
کارگر یا "پیمانکار مستقل"؟
کمترین آگاهی از قوانین کارگری انتاریو نشان میدهد که کارگران حتی طبق قانون استانی (که هنوز بسیار ناقص است و از بسیاری از کارگران حمایت نمیکند) نباید مورد چنین برخوردهایی قرار بگیرند و از چنین حقوقی برخوردار باشند. پس کارفرمایان چگونه میتوانند قانون را دور بزنند؟
جونا میگویند: "آنها از حقهای استفاده میکنند که یکی از مشخصههای کلیدی این صنعت است. البته این فقط مختص کارگران پیک نیست و هر روز در خیلی جاهای دیگر هم استفاده میشود. شرکتها کارگران را "پیمانکار مستقل" (independent contractor) یا "پیمانکار-مشاور" (consultant-broker) و … خطاب میکنند و اینگونه همین قوانین کارگری اندک را هم دور میزنند".
اما روسای یکی از شرکتهای حمل و نقل که پیکهای بسیاری را استخدام میکند، مخالف است. او در مصاحبه با شهروند، که به شرط عدم ذکر نام ایشان انجام شد، میگوید: "کارگران موقع استخدام برگهای امضا میکنند و خودشان میگویند میخواهند پیمانکار مستقل باشند. ما فقط با چنین کسانی کار میکنیم. ما که مجبورشان نکردیم برایمان کار کنند".
جونا گیندین میگوید کارفرمایان مجاز به چنین کاری نیستند: "اسمهایی مثل "پیمانکار مستقل" و اینها همه پوچ است. چون کارگران معمولا فقط برای یک شرکت کار میکنند و حتی اگر هم برای بیش از یک شرکت کار کنند، رابطهی کارگر و کارفرما دارند. چون مثلا اگر برای ۲ شرکت کار کنی و یکی از تو بخواهد باری را به مقصد برسانی و چند بار بگویی نه چون دارم بار شرکت دیگر را میبرم، بعد از مدتی اخراجت میکنند. شرکتها نرخ را تعیین میکنند. شرکتها ماموریتهای مشخص را به کارگران میدهند. تمام قدرت به دست کارفرما است". اما قراردادهای مذکور چه؟ جونا جواب حاضر و آمادهای دارد: "بله این قراردادها را به کارگران میدهند که بگویند ما "پیمانکار" هستیم و آنها هم برای گرفتن شغل امضا میکنند. اما اینگونه قراردادها غیرقانونی هستند چون نمیشود آدم همینطور برگهای را امضا کند و از حقوق خودش بگذرد. دلیلی هست که در قوانین تعریفی آمده که چه کسی کارگر است و چه کسی پیمانکار مستقل. این قوانین برای حفاظت از مردم است".
جونا از این میگوید که تجربهی تاکنونی او نشان داده دادگاهها همیشه اعلام میکنند کارگران پیک باید "کارگر" به حساب بیایند و نه "پیمانکار" و غیره. او میافزاید: "در شهرهای دیگر که دست به سازماندهی زدیم اولین کاری که کردیم اقدام در دادگاه بود که معلوم کنند اینها بالاخره کارگر هستند یا پیمانکار مستقل و تابه حال همیشه رای دادهاند که آنها هر چه باشند پیمانکار مستقل نیستند".
اما اگر قوانین موجود میتواند برای دفاع از کارگران استفاده شود آنها چرا باید زحمت خریدن خشمِ کارفرما را با پیوستن به اتحادیهها به خود بدهند و وارد مبارزه شوند؟
این نه سئوال خبرنگار شهروند که سئوال مایکل، پیک دوچرخهسوار، است که با او مصاحبه میکنم. مایکل میگوید: "بله بله شرایط ما بد است، اما اگر بخواهیم اتحادیه تشکیل بدهیم، همین شغلمان را هم از ما میگیرند. آنوقت من جواب همسر و بچههایم را چه بدهم؟ کانادا کشور قانون است و اگر این قوانین هست باید از آنها به نفع خودمان استفاده کنیم".
با اینکه من با جونا قبل از مایکل صحبت کردم، انگار او پاسخ این حرفها را از قبل میدانسته. جونا میگوید: "تنها راه بهبود این وضعیت پیوستن به اتحادیه است. بگذارید روشن صحبت کنیم: نظامی را که در این کشور داریم، دولتها و قوانین تسهیل میکنند. نمیتوان از دولت انتظار داشت ما را حفاظت کند. دولت گاهی باید انتخاب کند که از منافع چه کسی حمایت میکند. پیکها و کارگران ساختمانی و کمدرآمد یا صاحبان شرکتها؟ روشن است که آنها همیشه طرف دومی را میگیرند. به همین خاطر است که اتحادیههای کارگری وجود دارند و به همین خاطر است که کارگران باید گرد هم آیند تا وضعیت کاریشان را بهبود ببخشند. برای همین است که حتی کسانی که برای خود دولت هم کار میکنند اتحادیهی خودشان را دارند".
دستمزدهای پایین یا قیمتهای پایین
یکی از سئوالهایی که پیش میآید این است که اگر کارگران با پورسانت کار میکنند، کارفرمایان آنها چگونه میتوانند حقوقشان را افزایش دهند؟ آیا این مشتریها نیستند که قیمتها را پایین نگاه میدارند؟
مارک میگوید: "آنها با عدم برخورد عادلانه با کارگرانشان قیمتها را به طور مصنوعی پایین نگاه میدارند و اینگونه از پرداخت هزینههای کارگران سر باز میزنند. آنها عملا بیگاریخانهی متحرک درست کردهاند. حتی با کارگران استارباکس و مکدونالد هم این رفتارها نمیشود". جونا وسط حرفش میپرد و اضافه میکند: "من دیروز با کسی صحبت کردم که ۳۷ سال است یک روز هم مرخصی استعلاجی یا تعطیلات نداشته است. حالا این مورد افراطی است. اما خیلیها را میشناسم که ۸ تا ۱۰ سال است کار میکنند و آنها میگویند ما از پس خرج مریض شدن برنمیآییم و هیچوقت خواب رفتن به تعطیلات را هم نمیبینند. چون هر یک روزی که کار نکنند پول نمیگیرند و وقتی هم که برگردند شغلی ندارند". همین است که خواست پرداخت حقوق بازنشستگی، برخورداری از مزایا در صورت مصدومیت، حقوق تعطیلات و غیره در صدر خواستههای اتحادیه است.
مارک و جونا هر دو تاکید میکنند که رسیدن به خواست کارگران، شرایط کل صنعت را ارتقا میبخشد و قیمتها را بالا میبرد. شرایط سخت و بد کاری نباید باعث شود فراموش کنیم که بسیاری این شغل را دوست دارند و از آن لذت میبرند.
مارک میگوید سالهایی را که خودش پیک دوچرخهسوار بوده خیلی دوست دارد و اضافه میکند: "کارگران از شغلشان لذت میبرند. سرعت کار را دوست دارند، سطح بالای انرژی را دوست دارند، اینطرف و آنطرف رفتن در شهر را دوست دارند. خیلیها عاشق دوچرخهسواری هستند و این فرصت را که پول بگیرند تا دوچرخهسواری کنند خیلی دوست دارند. بعضیها هم واقعا دوست دارند تمام روز در ماشین اینطرف و آنطرف بروند و برایشان از کار کردن پشت میز خیلی بهتر است… تنها خواستهی آنها این است که حق خودشان را دریافت کنند".
پیکهای مهاجر
بسیاری از کسانی که در تورنتو به عنوان پیک کار میکنند، ایرانیان و افغانها و سایر مهاجران هستند. خیلی از آنها، مثل محمد، در کشور خود در مشاغل حرفهای بودهاند، اما در کانادا مجبور به کار در این وضعیت شدهاند. بدترین وضع را کسانی دارند که اوراق مهاجرتی کافی ندارند. اینها مورد بدترین استثمارها قرار میگیرند. تحقیقات شهروند نشان میدهد که بعضی از پیکهای پیتزارسان در شهر عملا در شرایطی حتی بدتر از سایر کارگران کار میکنند. بعضی از آنها هر روز با ماشین سرکار میروند و در کار آشپزخانه و نظافت کمک میکنند و در آخر تنها بر اساس تعداد پیتزاهایی که به خانهی افراد بردهاند حقوق میگیرند. آنهم حقوقی حتی ناچیزتر و غیرقانونیتر از سایر پیکها. ترس آنها از این است که رئیس به ادارهی مهاجرت تحویلشان دهد.
جونا میگوید: "بعضی از بهترین کارگران مبارزی که دیدهایم از ایرانیان و سایر مهاجران مثل تامیلها و … هستند. بسیاری از آنها در کشور خود فعال سیاسی بودهاند و خوب میدانند که کارگران برای بهبود حقوق خود راهی به جز مبارزه ندارند".
آیا تغییر ممکن است؟
سابقهی مبارزات پیشین اتحادیهی کارگران پست نشان میدهد که کارگران پس از گرد آمدن در اتحادیه میتوانند شرایط خود را بهبود بخشند. این اتحادیه قبلا پیکها را در دو شهر بزرگ کانادا، وینیپگ و مونتریال، سازمان داده است. در وینیپگ کارگران موفق شدند به تضمین حداقل ۸۵ دلار دستمزد روزانه (حتی اگر یک بار هم جابجا نکنند) برای پیکهای پیاده و دوچرخهسوار و حداقل ۱۰۵ دلار برای پیکهای ماشینی برسند. آنها در ضمن حداقل نرخ کمیسیون، پرداخت پول بنزین، حفاظت در مقابل تبعیض، ممنوعیت اخراج بیدلیل، حقوق تعطیلات، مرخصی تعطیلات و … را هم فتح کردهاند. پیکهای مونتریال نیز به حقوق مختلفی از جمله افزایش دستمزد در زمستان رسیدهاند.
تجربهی سایر کارگران در سراسر کشور و در واقع جهان هم نشان میدهد که کارگران هر صنعتی که اتحادیه تشکیل دادهاند و برای خواستهای خود مبارزه کردهاند به حقوق بسیاری دست یافتهاند. مارک میگوید: "باید باور داشت که تغییر ممکن است. معلوم است که (پیوستن به اتحادیهها) ریسک هم دارد. باید باور داشت و باید آمادهی مبارزه بود."
جونا تاکید میکند: "یادتان باشد که در این کشور اخراج کارگران به این علت که به اتحادیهی کارگری پیوستهاند غیرقانونی است. ولی از طرف دیگر اینطور هم نیست که یک تلفن به اتحادیه بکنید و کار تمام شود. شرکتها همیشه با تمام توان علیه تشکیل اتحادیهها مبارزه میکنند. کارگران باید همه به این نتیجه برسند که میخواهند از خود محافظت کنند، میخواهند به هم بپیوندند و اتحادیه تشکیل دهند. اینگونه میتوانند حق مذاکرهی جمعی داشته باشند، در مقابل نژادپرستی و آزار جنسی حفاظت شوند، طلب پول بیشتر کنند و …".
جونا از کارگرانی که میخواهند به اتحادیهها بپیوندند تا وضع خود را بهتر کنند دعوت میکند با یکی از اتحادیههای کارگری یا مراکز عمل کارگری (Workers Action Centre) تماس بگیرند. آنها البته باید اول بعضی از همکاران خود را متقاعد به پیوستن به اتحادیه کنند و سپس تماس بگیرند. در صورتی که بیش از ۵۰ درصد کارگران یک شرکت کارت عضویت در اتحادیه را امضا کنند، اتحادیه رسماً و قانوناً ثبتشده حساب میشود و کارفرما مجبور است آن را بپذیرد. جونا هشدار میدهد که کارگران پیش از متقاعد کردن جمعی از همکارانشان، سر و صدای قضیه را در نیاورند چون "غافلگیر کردن کارفرما همیشه به نفع کارگران است".
نگاهی به تاریخ کانادا نشان میدهد که گوشه گوشهی مزایا و حقوقی که کارگران امروز از آن برخوردارند با سالها مبارزه و رشادت کارگران به دست آمده است.