حقوق جهانشول زن هرگز محقق نخواهد شد مگر اینکه از کلیه موانعی که باعث دسترسی به امکانات مدرن و مترقی است عبور کنیم. که این خود مستلزم مبارزه دائمی ما برای دستیابی به پیشرفتهای اجتماعی، آزادی و برابری زن و مرد در کلیه امور سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است
جنبش زنان می رود تا از جمهوری اسلامی و جنبش اسلامی بطور کلی نه تنها در ایران بلکه در خاورمیانه و شمال آفریقا عبور کند.
روز جهانی زن را به همه تبریک می گویم.
در این نوشته کوتاه میخواهم به شرایط کنونی جنبش زنان نظری بیندازم و درباره آنچه که به این جنبش قدرت و قابلیت پیشرویهای عظیم میدهد صحبت کنم. اهمیت این کار در آن است که با شناخت خصوصیات موجود است که میتوان پتانسیلها و نیروی واقعی این جنبش را برای رفع موانع و تأمین پیروزی به کار گرفت.
اولا جنبش زنان در ایران بلاواسطه یک جنبش سیاسی و یک جنبش ضد مذهبی است. این دو خصوصیت را اگر از آن بگیرید، چه بسا که کوششهای زیادی هم در این رابطه شد،، آن را به یک جنبش بی خاصیت بدل ساخته اید. تمام رادیکالیسم و تمامیت خواهی آن از این دو خصوصیت نشأت گرفته است. سیاسی است چرا که با دولتی مواجهه است که تمام قوانین و سیستم ارزشی اش علیه او و زندگی درخور او در این قرن است. با حکومتی مواجهه است که ضدیت آن با زنان جزوخصلت و خصوصیت آن است و دستگاه سرکوبش یک دم از کنترل و سرکوب خواستها و آمال آن باز نمیایستد.و حتی در ابتدائی ترین مسایل زندگی و فعالیت اجتماعی با دولت مواجهه است یعنی با سیاست سر وکار دارد.
جنبش زنان یک جنبش ضد مذهبی است (هر چند که این جنبش تاریخا ضد مذهبی بود و تاریخا مذهب یکی از ابزارهای اصلی تأمین و حفظ بی حقوقی زنان بوده است. حاکمیت اسلام در ایران امروز را تنها میتوان با قرون وسطی مقایسه کرد. عصری که مذهب بر رأس امور بود و از این رو این دوران را تاریکترین دوران تاریخ بشریت میخوانند.) باز به این اعتبار که حکومت موجود یک حکومت مذهبی است، آنچه که بر زنان میرود با استعانت از مذهب و احکام آن میباشد. مذهب و قوانین آن است که رابطه ی زنان را با جامعه و دولت تعیین میکند و حتی رابطه ی او با اعضای خانواده را. از این رو اعتراض و مبارزه ی زنان در هر گام تهاجمی است به مذهب و دستگاه مذهبی. البته ممکن است این خصوصیات را به طور آشکار، بنحوی که بر پرچم هر حرکت و خواستی حک شده باشد در ایران شاهد نباشیم. اما جوهر مبارزات خود زنان، مقاومت هر روزه آنان در مقابل اجحافات حکومت و دستگاههای مذهبی، تمایل عمومی آنان به داشتن یک زندگی مدرن و غربی و دخالت وسیع آنان در تحرکات سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی در تائید این ادعا است.
از این رو یک مانع اصلی مقابل جنبش برابری زنان برای رسیدن به آزادی و برابری، خود حکومت اسلامی است. این حکومت باید از سر راه این جنبش کنار رود. برای این که بتوان شرایطی فراهم کرد تا با فرهنگ مرد سالار، فرهنگهای متحجر و کلا آنچه که در جامعه شرایط بازتولید زن ستیزی، بی حقوقی زنان و خشونت علیه زنان را به بار می آورد ریشه کن کرد، باید این حکومت را به زیر کشید. راه میان بری وجود ندارد. درست است که ریشه های اصلی نابرابری زنان در حاکمیت یک حکومت مذهبی نیست، ولی این ریشه ها توسط این حکومت آبیاری و حراست می شود.
یک رکن دیگر جنبش برابری زنان در ایران خصوصیت کاملا مدرن و سکولار آن میباشد. این خصوصیت در مواجهه با یک حکومت مذهبی برجسته شده است وگرنه مدرنیزم و سکولاریسم خصوصیت ماهوی جنبش زنان برای رهایی است. زنان در ایران برای همه ی آنچه در غرب جنبش زنان به دست آورده اند دورخیز کرد، شعار حقوق زنان جهانشمول است، از کتابها درنیامده است این چیزی است که زنان در هر حرکت خود نشان میدهند. دیگر نمیتوان به آنان رو کرد و گفت زنان در غرب فاسد اند و ابزارهای تبلیغی!
دیگر نمیتوان به آنان گفت که حجاب مسئله درجه دومی است و از این نوع استدلالات که هدفی جز به انحرف بردن مبارزات زنان برای رهایی ندارد.
مدرنیزم این جنبش خود را در همه ی زمینه نشان دادهاست.خواست قوانین مدرن، روابط اجتماعی مدرن، روابط خانوادگی مدرن، روابط جنسی مدرن و به دور از ناموس پرسی و سنت، رابطه ی آزاد زن و مرد و غیره نشان مدرنیسم بودن این جنبش است.
خصوصیت دیگر این جنبش خصلت توده ای و رادیکال آن است. در ایران جنبش زنان اتکا به توده های وسیع و کل جامعه دارد. جنبشی است که نه تنها توده وسیع زنان در آن سهیم اند بلکه کل جامعه یعنی مردان نیز در آن ذینفع اند. نه صرفا به خاطر این که حرکت زنان ضد رژیمی بوده و یا ضد مذهبی بوده و یا حتی مدرن و ترقی خواه است، بلکه کل جامعه رهایی خود را به نحوی در رهایی زنان میبیند. و این را میتوان با یک مقایسه کوچک با پس از انقلاب و با آنچه که بر حرکت زنان در آن مقطع رفت کاملا دید.
این جنبش رادیکال و تمامیت خواه است و این را خود سیر مبارزات تا کنونی و کوتاه نیامدنهای آن بخصوص در دورانی که همه سلاح بر زمین گذاشته بودند و زیر پرچم اصلاحات حکومتی به جزئی از اپوزیسیون بیخطر حکومت اسلامی بدل شده بودند، نشان میدهد.
همانطور که در ابتدا گفتم باید این مشخصات را شناخت و با اتکا به آن جنبش زنان برای آزادی را تقویت و استحکام بخشید و به هر چه متشکل شدن آن کمرهمت بست.
جنبش زنان از جمهوری اسلامی و جنبش اسلامی بطور کلی نه تنها در ایران، بلکه در خاور میانه و شمال آفریقا بزودی عبور خواهد کرد.
در همین جا باید بگویم که حقوق جهانشول زن هرگز محقق نخواهد شد مگر اینکه از کلیه موانعی که باعث دسترسی به امکانات مدرن و مترقی است عبور کنیم. که این خود مستلزم مبارزه دائمی ما برای دستیابی به پیشرفتهای اجتماعی، آزادی و برابری زن و مرد در کلیه امور سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است.
در مورد مردم بخصوص زنان در ایران مانع اصلی رسیدن به آرمانهای ذکر شده همان حکومت جمهوری اسلامی است. آزادی، برابری و رفاه آنان در گرو نابودی این حکومت مذهبی ضد زن است و با آن گره خورده است. واقعیت این است که خواست آزادی ، برابری و سکولاریسم یک خواست پایه ای مردم بخصوص پس از رو ی کار آمدن جمهوری اسلامی بوده است.
این خواست آزادی، برابری، رفاه و سکولاریسم را میشود در جدال هر روزه زنان، جوانان و کارگران و اقشار فقیر جامعه و یا حتی بخش متوسط جامعه با ماشین عظیم سرکوب و کشتار جمهوری اسلامی نشان داد.
جنبش اعتراضی اخیر مردم و مبارزه زنان علیه حجاب و انزجارشان از آپارتاید جنسی همراه با اعتصابات و مبارزات کارگران که تاکنون در حال بست و گسترش است، حاکی از این واقعیت است که این جنبش می رود تا از جمهوری اسلامی و از جنبش اسلامی برای همیشه عبور کند.
اما جریانات راست برای حفظ این رژیم به تکاپو افتاده اند. طرح رفراندم یکی نقشه های آنهاست برای منحرف کردن مبارزات سرنگونی طلب مردم. این طرح را تحت نام نه به خشونت بیان می کنند، گویا این مردم جان به لب رسیده هستند که طالب خشونت هستند نه جمهوری اسلامی که در مدت کمتر از چند هفته بیش از چهار هزار نفر را دستگیر، شکنجه و زندان کرده است. با سرکوب و دیکتاتوری، شاید بشود مردم را خاموش نگهداشت ولی این که بتوان زندگی مدرن و مترقی و سکولار را از مردم با همان ابزار سرکوب گرفت، بدون مقاومت گسترده و همه جانبه توده محال و تصورش هم بسیار سخت است.
طرح دیگر جریانات راست پر و بال دادن به اصلاحات است. این از محالات است که با یک حکومت مذهبی سر و کار داشته باشیم و در عین حال سکولار باشیم. به همین علت است که تلاشهای جریانات ملی مذهبی در طول یک دهه برای اصلاح حکومتی عقیم مانده. این شیوه و نگاه نظر هفت – هشت سال پیش افشا و نقد شد و مردم را از توهم برحذر کرد و امروز کاملا به کنار زده شده است. راستش خود رهبران آن سردرگم و متفرق شده اند.اینکه مردم را بشود با اصلاحات از صحنه ی مبارزه دور کرد، آنهم وقتیکه خواهان بر اندازی کل نظام هستند، تلاش بیهوده بیش نیست.
مردم برای آن که بتوانند امروز در ایران زندگی کنند مجبور هستند که کارشان را با جمهوری اسلامی یکسره کنند و آنرا بزیر بکشند. از این رو با یک جنبش عظیم سرنگونی خواهی در ایران روبروییم که آزادی، برابری، رفاه و سکولاریسم اساس پرچم آن است.
فصل مشترک جنبش زنان، جنبش مدرن جوانان، جنبش دانشجویی، جنبش کارگری و جنبش مذهب زدایی امروز دقیقا بر سر این است که چگونه رژیم جمهوری اسلامی را به زیر بکشند تا بتوانند آزادیها و جامعه مترقی و رو به جلو را تأمین کنند. در همین رابطه است که میبینیم زنان فعالانه در صف اول و بعضا در نقش رهبران مبارزه و خیزش توده ای علیه حکومت مذهبی دیده می شوند.
دیری نخواهد پائید که زنان و جنبش زنان از جمهوری اسلامی و جنبش اسلامی بطور کلی نه تنها در ایران بلکه در خاور میانه و شمال آفریقا عبور کنند. ما در آن روز دستاوردی فراتراز انقلاب جنسی دهه ۷٠-۶٠ میلادی در غرب را به دست خواهیم آورد. آن روز دیر نیست.
زنده باد جنبش زنان