نگاهی به فوتبال ایران در ۳۵ سال گذشته/۱۲
خرید باشگاههای سایپا شمال و نساجی قائمشهر
رویانیان در مهرماه ۱۳۹۲ باشگاه سایپا شمال را که در رقابتهای لیگ دسته اول کشور حضور دارد خرید و نام آن را به پرسپولیس شمال تغییر داد.
پیش از این خبرگزاری مهر در اردیبهشت ۹۲ گزارش داده بود که مسئولان باشگاه پرسپولیس امتیاز تیم فوتبال شموشک نوشهر را خریداری کردند.
این خریدها در حالی صورت میگیرد که رویانیان معتقد است فوتبال زیان ده است و آنهایی که وارد فوتبال شدند سر از زندان درآوردند و یا با پارتی بیرون از زندان هستند.
رویانیان در آخرین روزهای دولت احمدینژاد میرفت تا آستانهی برکناری از مدیرعاملی پرسپولیس هم پیش رفت. او که سمت و سوی جریانات را دیده بود با زیرکی حاضر به حمایت از نمایندهی دولت در انتخابات ریاست جمهوری نشد تا آیندهاش را به مخاطره نیاندازد.
بهمن مداح و باشگاه بهمن
باشگاه بهمن در سال ۱۳۷۲ با خرید امتیاز دو باشگاه وحدت و بانک سپه توسط بهمن مداح تأسیس شد. این باشگاه توسط فیروز کریمی و دستیارش فرهاد کاظمی توانست خیلی زود بازیکنان باشگاه پاس تهران را که در سال های ۱۳۷۰ و ۱۳۷۱ قهرمان ایران شده بودند با صرف هزینههای سرسامآور به سوی خود جذب کند. این تیم در سال ۱۳۷۵ به شهرستان کرج منتقل شد و تا سال ۱۳۷۹ به فعالیت خود در رده بالای فوتبال ایران ادامه داد.
بهمن مداح مالک کمپانی خودروسازی بهمن واردات اپل کورسا به ایران را در انحصار خود داشت. پس از آنکه دولت خاتمی تصمیم گرفت مجوز واردات خودرو مهندس بهمن و شرکاء را باطل کند، این گروه ورشکست شدند و امتیاز باشگاه بهمن نیز به ایران خودرو واگذار شد. امروزه مالک اصلی خودروسازی بهمن، بنیاد تعاون سپاه پاسداران است .
مهدی پرهام و نساجی مازندران
پرهام مدیرعامل شرکت پولادین سازه جهان است. در اسفند ۱۳۸۷ با خلع ید قانونی مدیرعامل و مالک باشگاه نساجی از سوی دولت و واگذاری آن به هیئت تربیت بدنی شهرستان قائمشهر، این باشگاه به مبلغ ۶۰۰ میلیون تومان و تقبل تمام بدهیهای آن از سوی مهدی پرهام به وی فروخته شد. وی در نامهی رسمی که خطاب به پیرفلک فرماندار قائم شهر نوشت تأکید کرد که در ۴ سال گذشته حدود ۱۱ میلیارد تومان بدون هیچ چشمداشتی برای این تیم هزینه کرده است. با این حال وی در گفتگو با همشهری ادعا کرد که با هدف سود اقتصادی وارد فوتبال شده و گفت: «من به فوتبال علاقهمند هستم، اما هیچوقت تصمیم نداشتم وارد فوتبال شوم. سال۸۷ بود عدهای گفتند یک تیمی به اسم نساجی که در مازندران قدمت دارد با مشکل روبهرو شده و احتیاج به کمک دارد. به من پیشنهاد شد این باشگاه را تحویل بگیرم تا هم به استان مازندران کمکی کرده باشم و هم به منافع اقتصادی برسم. من آدم اقتصادی هستم و جایی که از لحاظ مالی سود نکنم اصلا حضور پیدا نمیکنم. آن زمان به من قولهایی داده شد تا از لحاظ اقتصادی هم سود ببرم، اما متاسفانه با شروع کار انتظارات برآورده نشد.»
برنامه پرهام برای خرید باشگاه نساجی مازندران گرفتن زمین دولتی و ساخت استادیوم و کمپ مجهز بود تا با استفاده از موقعیت جغرافیایی مازندران که منطقهای سرسبز و خوش آب و هوا است تیمهای داخلی و خارجی را ترغیب کند تا اردوهای تدارکاتی پیش از فصل و نیمفصل خود را در کمپ نساجی مازندران برگزار کنند تا از این راه علاوه بر پرداخت هزینههای باشگاه داری به سود قابل توجهی دست یابد. منتها مسئولان به وعدهی خود عمل نکردند و مخارج هنگفتی روی دست او ماند.
در دعوای بین پرهام و رئیس اداره کل ورزش و جوانان قائم شهر و سردار حسین قاسم نژاد به حکم دادگاه، مالکیت نساجی مازندران به وی سپرده شد. همچنین وی از سوی هیئت مدیره باشگاه استقلال با اختیار تام به معاونت اقتصادی این باشگاه منصوب شد. پیشتر قرار بود وی یکی از اعضای هیئت مدیره استقلال شود. او در گفتگو با همشهری تأکید کرده بود در صورتی به استقلال میرود که برای او «برد- برد» باشد. پرهام پیشتر بارها به استقلال کمک مالی کرده بود و از دوستان نزدیک امیر قلعه نوعی مربی این تیم محسوب میشود. ظاهراً پرهام الگوی انصاری را در فوتبال ایران مناسب تر دیده و معاونت اقتصادی باشگاه را به خرید باشگاه ترجیح داده است.
گفته میشود فعالیتهایی از قبیل خرید کارخانه تولید نوشیدنی و مواد غذایی «کندلوس» که بحثهایی بر سر نحوه انتقال آن در همان زمان سر گرفت وی را در تیررس نهادهای نظارتی از قبیل سازمان بازرسی کل کشور قرار داده و در دو مقطع شایعاتی درباره بازداشت او منتشر شد.
زینب (مریم) امیر کمالی و نساجی مازندران
مریم امیرکمالی متولد ۱۳۶۲دختر یک زوج معروف ایرانی ـ لبنانی است. پدرش محمد مهدی امیرکمالی نایب رئیس شورای بازرگانی ایران و لبنان است. مادرش یکی از شاگردان ممتاز مصطفی چمران بوده که دورههای نظامی، چریکی و جنگهای نامنظم را نزد وی دیده است. در منطقه شیعه نشین جنوب بیروت به دنیا آمده و در آذرماه ۱۳۹۰ همراه پدرش به ایران سفر کرده است. فارغالتحصیل رشته روانشناسی دانشگاه «ای یو وی» است و علاوه بر مدلینگ و طراحی لباس، مدیر پوشاک اتاق بازرگانی ایران و لبنان هم هست. وی به گفتهی خودش به کار طراحی لباس و رونق سیستم مدلینگ در ایران پرداخته و ضمن آن که موفقیتهای زیادی در راستای پرورش پوشش اسلامی در ایران به دست آورده از نظر اقتصادی هم منفعتهای خوب و قابل رشدی نصیب اش شده است.
امیرکمالی با آن که هیچ شناختی از فوتبال ندارد و حتی فوتبالیستهای مشهور را هم نمیشناسد سال گذشته خرید باشگاه نساجی قائمشهر به ذهنش خطور کرد و مدتها سوژهی رسانه ها بود. داستانی که او در مورد خرید این باشگاه تعریف میکند نشاندهندهی نحوه ی باشگاهداری و مدیریت در «نظام اسلامی» است. او در مورد شروط طبیعی و غیرطبیعی مطرح شده برای خرید باشگاه میگوید:
«من جلسهای داشتم با تیم مدیریتی نساجی و مالکین دو درصدی سهام که از آدمهای مهم ورزش اینجا به حساب میآیند آمدند و سه شرط طبیعی گذاشتند و بعد نوبت به شروط غیرطبیعی رسید! مثلاً اینکه اگر تیم سقوط کرد باید به اداره کل تربیت بدنی خسارت بدهم یا منابع مالی من با یک چک سه امضائه در اختیار آنها باشد. گفتند بدهیها[بالغ بر دو میلیارد تومان میشد] را پرداخت میکنی؟ گفتم بله. ۴ برگ گذاشتند جلوی من گفتند بفرما. این صورت بدهیها، زود پرداخت کن. من جواب دادم باید مطالعه کنم. گفتند وقت نیست، جواب دادند پس هیچی و برگهها را به من ندادند.»
امیرکمالی در مورد پرهام مالک ۹۸ درصد سهام باشگاه میگوید:
«ایشان گفته بود پولی بابت انتقال نمیخواهد، اما ناگهان یک آدمی به اسم سهیل اسدی سبز شد و گفت ۵۰۰ میلیون بدهید بابت ۹۸ درصد. در دفترخانه بودیم که شماره حساب داد و گفت: «کار دارم، عجله کنید!» من شماره حساب را دیدم مال راننده باشگاه بود. ظاهراً … بعد هم مبایعهنامه را خانم منشی با خودکار نوشته بود بدون کد رهگیری، شماره ثبت و … اصلاً وضع عجیبی بود! »
در هر صورت صلاحیت او تأیید نمیشود و او نیز از خیر باشگاهداری میگذرد.
امیرشاهرخ سلامیان از کشتی تا فوتبال
سلامیان به همراه برادران شفیع زاده در استقلال اهواز جزو اولین سرمایهگذاران بخش خصوصی در فوتبال ایران در دهه ۸۰ بودند. سلامیان که به تجارت در حوزهی کشورهای آسیای میانه مشغول بود در سال ۸۳ به تشویق فدراسیون کشتی وقت و جامعه کشتی با تاسیس تیم «سلام جویبار» پا به عرصه رقابتهای لیگ برتر کشتی آزاد گذاشت و همان موقع در حوزهی فوتبال سرمایه گذاری های فراوانی را انجام داد و یکی از کاندیداهای خرید سهام باشگاه استقلال شد.
سلامیان که خود مدیرعامل ۳ تیم مختلف کشتی آزاد در لیگ برتر ایران بود برای رونق بخشیدن به رقابت های لیگ کشتی به دلیل ارتباطات زیادی که با کشورهای آسیای میانه داشت ستارههای بزرگ کشتی و قهرمانان المپیک از کشورهای روسیه و دیگر کشورهای آسیای میانه را به سمت باشگاههای ایرانی سوق داد و همین موضوع منجر به حضور قهرمانانی مثل کورتانیدزه در لیگ ایران شد.
سلامیان در اردیبهشت سال ۱۳۸۴ پس از اعلام آمادگی خود جهت خرید دو باشگاه استقلال و پیروزی طی مذاکراتی با محسن مهرعلیزاده رئیس وقت سازمان تربیت بدنی به توافقاتی دست یافتند و حتی مهرعلیزاده توانسته بود موافقت هیئت دولت آن زمان را به صورت تلویحی به دست آورد اما این مذاکرات پس از انتخابات ریاست جمهوری به دلیل برخی مصوبات در آن زمان مسکوت ماند. او در سال ۸۴ با خرید امتیاز تیم عقاب در لیگ آزادگان وارد سرمایه گذاری در عرصه فوتبال شد.
موسسه ورزشی سلام با سرمایه گذاری سلامیان و مدیریت همایون ایمن پور با خرید امتیاز تیم عقاب با بودجه بسیار مناسبی اقدام به تیمداری کرد. عقاب در آن مقطع با استخدام بازیکنانی مانند خداداد عزیزی و مهدی هاشمی نسب سر و صدای زیادی در فوتبال ایران به راه انداخت، اما کمبود تجربه و برخی حاشیه ها در آن زمان در نهایت منجر به صعود این تیم به رقابتهای لیگ برتر نشد.
سلامیان در سال ۸۵ امتیاز این تیم را به کرمانشاه و تیم شیرین فراز کرمانشاه واگذار کرد و در مصاحبه ای اعلام کرد تا زمانی مدیریت و مالکیت بخش خصوصی توسط دولت جدی گرفته نشود در ورزش دیگر سرمایه گذاری نخواهد کرد.
او با نظر حراست سازمان تربیت بدنی و بدون ذکر دلیل مشخص؛ فقط به درخواست فدراسیون کشتی وقت، از حضور در ورزش اول ایران منع شد.
سلامیان همچنین مالک تیم نساجی قائم شهر بود که به گفتهی خود در اسفند ۸۷ این تیم را به مهدی پرهام واگذار کرد. از آن زمان به بعد مشکلات مالکیتی وضعیت این تیم را هالهای ازابهام برده است.
حاج فرمان و حاج سلمان کریمی و شیرین فراز کرمانشاه
حاج فرمان کریمی اهل کرمانشاه، در سال ۱۳۸۴ با خرید امتیاز تیم عقاب تهران یکی از قدیمیترین باشگاههای فوتبال ایران، تیم شیرین فراز کرمانشاه را تأسیس کرد و در لیگ دستهاول فوتبال ایران به رقابت با دیگر تیمها پرداخته و همانسال به لیگ برتر فوتبال ایران صعود کرد. مسئولان دولتی و نمایندگان مجلس و نهادها در کرمانشاه قولهای زیادی به فرمان کریمی داده بودند و او به دلگرمی همین وعده وعیدها جلو افتاد، اما در اواسط لیگ هفتم متوجه توخالی بودن وعدهها شد و چکهای بازیکنان یکی پس از دیگری برگشت خورد و همین را بازیکنان به بهانهای برای باختهای پی در پی تبدیل کردند. مشکلات پی در پی تیم باعث شد که حاج فرمان کریمی به زندان بیافتد و مسئولیت تیم در سال ۸۷ به حاج سلمان کریمی واگذار شد.
مسئولان دولتی نام «شیرین» را بر نمیتابیدند چرا که یادآور «فرهاد» و «بیستون» بود و عشقی سوزان. به همین دلیل کمک مالی را منوط به تغییر نام باشگاه کرده بودند. در سال ۹۱ نام این تیم به «راهیان کرمانشاه» که به جای «شیرین و فرهاد» یادآور «راهیان نور» و مناطق جنگی است تغییر یافت تا بلکه از کمکهای دولتی برخوردار شوند.
سلمان کریمی مدیر عامل باشگاه شیرین فراز از دسته یک جام آزادگان در گفت وگو با خبرنگار ایرنا، اظهار داشت:
«این تغییر نام به دلیل وجود یکسری حواشی بود که پیرامون نام شیرین فراز وجود داشت و با توجه به نام مقدس راهیان نور، نام ‘راهیان ‘ را برای تیم انتخاب کردیم. »
پس از این تغییر نام، اداره کل تعاون و کار و رفاه اجتماعی امکانات لازم برای تمرینات تیم را در اختیار باشگاه قرار داد.
در سال ۸۷ فرمان کریمی مدیرعامل سابق باشگاه شیرین فراز گفته بود:
«مشکلات مالی ما از حد تحمل خارج شده است … طی یک سال گذشته حتی برای تمرین در استان زمینی در اختیار ما قرار داده نمی شود … تمریناتمان در تهران برگزار میشود. تنها هفتهای چهار پنج میلیون تومان هزینه رفت و برگشتهای تیم به کرمانشاه است.»
تیم کرمانشاهی بود اما تمریناتش در تهران انجام میگرفت. چنین پدیدهای تنها در «امالقرا» اتفاق میافتد وگرنه در هیچ کجای عالم چنین امکانی وجود ندارد که بازیکنان برای انجام تمرین حدود ۵۳۰ کیلومتر مسافت طی کنند.
مجید پیشیار و فوتبال ایران
مجید پیشیار یک ایرانی- کانادایی متولد دیماه ۱۳۳۳ در شیراز است. از گذشتهی او اطلاع چندانی در دست نیست. عمدهی سرمایهگذاریهای او در امارات متحده عربی و در جایی است که حیاط خلوت رژیم محسوب میشود و بخش بزرگی از سرمایههای به غارت رفته توسط عناصر رژیم در آنجا سرمایهگذاری شده است.
کانادا نیز یکی از محلهایی است که در سالهای گذشته مقصد بسیاری از عوامل رژیم بوده و سرمایهگذاریهای بزرگی توسط عناصر وابسته به رژیم در این کشور صورت گرفته است. پیشیار محل زندگی مشخصی ندارد بین دبی، نیویورک، پاریس و ژنو در رفت و آمد است. پسرانش به خوبی فارسی صحبت میکنند و نشان میدهد که سالهای اولیه زندگیشان را در ایران گذراندهاند. خود وی هم ریش دارد و هم «خدا» را پشتیبان خود معرفی میکند که در نظام «الهی- اسلامی» کدهای مشخصی است.
وی دارای سه پسر به نامهای امین و امیر و احسان است که با وی همکاری میکنند. دخترش مژده به اتفاق احسان عضو هیئت مدیره جواهرفروشی زنجیرهای ژیلبرت آلبرت هستند. گفته میشود در پولشویی برای رژیم ممکن است شرکت داشته باشد اما شواهدی در این زمینه ارائه نشده است. اما منشاء ثروت وی نامشخص است.
وی در سال ۱۹۹۸ شرکت هولدینگ «۳۲Group» را در امارات تأسیس کرد که ۳۲ کمپانی در زمینههای مختلف را در بر میگیرد. نام مجید پیشیار به عنوان رئیس کمپانی در سایت این شرکت آمده و اطلاعات دیگری به مراجعان داده نمیشود. عدم شفافیت در ارائه اطلاعات نشاندهندهی شخصیت مشکوک عناصر تشکیلدهندهی این شرکت است. این شرکت در زمینه توسعه و مدیریت امور ملکی، فروش و عرضه وسایل الکتریکی، مبلمان و تزئینات داخلی، تولیدات دارویی و جواهر، مواد شیمیایی، تورهای مسافرتی، سرمایهگذاری در طرحهای توریستی مشارکت میکند.
وی صاحب برند جواهر فروشی ژیلبرت آلبرت Gilbert Albert است. علاوه بر شعبهی ژنو، شعبهای از این جواهرفروشی معروف را در پاریس باز کرده و قرار است در سال جاری شعباتی را نیز در شهرهای موناکو، کان و لندن باز کند.
اخیراً شعبهی سه طبقهی بسیار مجلل این جواهر فروشی در نیویورک هم افتتاح شده است.
وی در دسامبر ۲۰۰۳ در پروژهی پیست اسکی کوهستانی- آفتابی دوبی که چیزی حدود یک میلیارد درهم ارزش دارد، شریک شد. این پروژه در زمینی به مساحت ۴/۱ میلیون متر مربع که شامل پیست اسکی و بالا رفتن از کوه های مصنوعی بود، احداث و به بهره برداری رسید. در این پروژه میلیاردی یک هتل دولوکس، مرکز خرید، رستورانها و کافی شاپهای متعدد وجود دارد. وی با همکاری «چروتی» تهیه کننده ایتالیایی مد کارهای دکوراسیون داخلی هتل های پنج ستاره دبی را پیش برد.
نام مجید پیشیار در فوتبال با خرید باشگاه آدمیرا واکر اتریش در سال ۲۰۰۴ مطرح شد. او حشمت مهاجرانی را به عنوان مدیر فنی و خشایار محسنی دلال ایرانی را که مشکلات بسیاری برای فوتبالیستهای ایرانی و باشگاههای پرسپولیس و استیل آذین و عقاب به وجود آورد، به عنوان مدیر باشگاه منصوب کرد. آنها مهدی پاشازاده، جواد رزاقی و خداداد عزیزی، امین متوسل زاده و علی لطیفی و فرجی و … را خریدند. این تیم در عرض سه سال به دسته سوم سقوط کرد و وجههی ایرانیان نزد هواداران این تیم به شدت خراب شد. این باشگاه در سال ۲۰۰۷ با بدهی ۳/۲ میلیون فرانکی تا مرز نابودی پیش رفت. پیشیار نزد افکار عمومی و فوتبالدوستان اتریشی بدنام است و مجلهی آنلاین تلویزیون اتریش نیز مقالهای علیه وی و فعالیتهایش که باعث نابودی باشگاه آدمیرا واکر که در سال ۱۹۰۳ تأسیس شده است دارد.
در این دوران پیشیار و محسنی تبلیغ میکردند که آدمیراواکر یک پایگاه در دل اروپا برای فوتبال ایران ایجاد میکند و پلی میشود برای پرتاب چهرههای مستعد و جوان فوتبال ایران به فوتبال اروپا. اما نه تنها به فوتبال ایران خدمتی نکردند، بلکه جوانانی را که با وعده و وعید به اتریش بردند نابود کردند و آنها با قلبی شکسته و جیبی خالی به کشور بازگشتند و شکایتهایی را نیز علیه محسنی مطرح کردند.
پیشیار در سال ۲۰۰۸ مالکیت باشگاه فوتبال «سروت» ژنو سوئیس را به عهده گرفت. پسر وی امیر معاونت او و مسئولیت بازاریابی تیم «سروت» را به عهده داشت. او در یک مصاحبه مطبوعاتی که پسرش مسئولیت ترجمهی سخنان او را به عهده داشت قول داد که روزهای طلایی در انتظار تیم است.
اما چیزی نگذشت که باشگاه اعلام ورشکستگی کرد. پیشیار بعد از اعلام ورشکستگی با انتشار بیانیهای از عدم حمایتهای مالی دولت ژنو و همچنین چرخه مالی باشگاه ابراز ناامیدی کرد. وی با هیاهوی بسیار استادیوم ژنو را با قراردادی ۳۲ ساله به اجاره باشگاه درآورد تا «۳۲Group» دوباره مطرح شود.
این تیم در زمان مالکیت پیشیار به «گرنات» به معنی «لعل» مشهور و موفق شد در سوپر لیگ فصل ۲۰۱۲ – ۲۰۱۱ حضور پیدا کند، اما پس از آن دچار مشکلات مالی شد به طوریکه دستمزد بازیکنان به پایین ترین حد خود رسید.
در این آدرس میتوانید واکنشهای غیرطبیعی پیشیار پس از موفقیت «سروت» و حضور این تیم در سوپرلیگ سوئیس را ملاحظه کنید:
مجید پیشیار در سال ۲۰۱۱ باشگاه پرتغالی بیرامار را که در سال ۱۹۲۲ تأسیس شده و در شهر اویرو در شمال پرتغال واقع است خرید. این باشگاه که در لیگ برتر فوتبال پرتغال حضور داشت، پس از خریداری توسط پیشیار به تیر غیب گرفتار شد و در فصل ۲۰۱۲-۲۰۱۳ شانزدهم شد و به لیگ دسته دوم سقوط کرد. این سومین تیمی است که او با خرید آن به نابودی تیم کمک میکند. این که او چرا در تجارت موفق است و در باشگاهداری نه، سئوالی است که پاسخ آن چندان مشکل نباید باشد چه بسا کاسهای زیر نیمکاسه است.
امین پیشیار فرزند او رئیس هیئت مدیره باشگاه بیرامار است و در سفر به ایران با امضای قراردادی که با هیاهوی بسیار از طرف باشگاه پرسپولیس روبرو بود و آنرا به عنوان یک موفقیت بزرگ جا میزدند، سه بازیکن جوان تیم پرسپولیس به نامهای محمدحسین کنعانی، افشین اسماعیلزاده و میلاد کمنددانی
راهی تیم بیرامار پرتغال شدند.
مسئولان باشگاه پرسپولیس که از سالها پیش با پیشیار آشنا هستند از طریق امیر مشیری مدیر روابط بینالملل باشگاه پرسپولیس که دوست صمیمی مجید پیشیار است زمینهی انتقال سه بازیکن جوان پرسپولیس به این باشگاه را فراهم کرده است.
امین پیشیار در مورد گردش مالی این باشگاه و اینکه قرارداد این بازیکنان چقدر است، عنوان کرد:
«نه خودم و نه پدرم در مورد گردش مالی صحبت نمیکنیم، اطلاعات این مسئله در اینترنت موجود است و میتوانید ببینید. این ۳ بازیکن متعلق به پرسپولیس هستند و امسال میهمان ما در بیرامار هستند. باید برای پیشرفت خود تلاش کنند و اینکه آیا میمانند یا به تیمهای دیگر میروند به عملکرد خودشان و نظر دایی بستگی دارد، ما آنها را نخریدیم و به صورت قرضی هستند.»
وی در پاسخ به این سئوال که چطور چشم بسته این بازیکنان را خریداری کردهاند، گفت: «مربیان ما فیلمهای بازی آنها را دیده اند و اینکه میگویم چشم بسته یه اصطلاح است، آنها این نفرات را پسندیدهاند.»
ظاهراً سناریویی را که یک بار به مدد خشایار محسنی در ارتباط با جوانهای مستعد ایرانی در تیم آدمیراواکر بازی کردند و آنها را به نابودی کشاندند این بار در تیم پرتغالی کلید خورده است. هنوز چیزی نگذشته گفته شد که حسین کنعانی برگشت خورده و به ایران بازگشته است. از ابتدا هم معلوم بود همچون گذشته آنها با دنیایی از امید و اشتیاق به اروپا میروند و جز دلسردی و ناامیدی چیزی نصیبشان نمیشود. اما رویانیان و تیم همراه او تا میتوانند روی موضوع تبلیغ میکنند تا خود را ناجی فوتبال ایران معرفی کنند.
درآمدهای نجومی فوتبالیستها
از اواخر دههی هفتاد که فوتبالیستها به اروپا ترانسفر شدند و سپس در دوران احمدینژاد که قراردادهای نجومی برای استخدام فوتبالیستها بسته و پول آن از کیسهی مردم و بودجههای دولتی پرداخته شد وضعیت فوتبالیستها به کلی تغییر کرد و آنها به یکباره به طبقهی مرفه جامعه تبدیل شدند. ماشینهای آخرین مدل پورشه و بنز و آئودی و بیام و لندکروز و … و امکانات گسترده در اختیار آنها گذاشته شد و تعدادی از آنها به برجهای گرانقیمت تهران نقل مکان کردند.
برای مثال در حالی که قرارداد علی دایی با پرسپولیس ۶ میلیون تومان بود، وی با رقم ۳ میلیون مارک معادل ۹۰۰ میلیون تومان به تیم آلمانی آرمینا بیلفیلد انتقال یافت. از این مقدار دو و نیم میلیون مارک معادل ۷۵۰ میلیون تومان به دایی رسید. در سال ۷۷ از انتقال مهدوی کیا به بوخوم بین ۷۰۰ تا ۸۰۰ میلیون تومان به پرسپولیس رسید. کریم باقری وقتی در سال ۷۶ به آرمینا بیلفیلد منتقل شد قرارداداش با پرسپولیس تنها یک و نیم میلیون تومان بود.
امروزه درآمد فوتبالیستهای ایرانی شاغل در لیگ برتر حتی بیش از بسیاری از بازیکنان لیگهای برتر دنیا مانند آلمان و بلژیک و هلند و سوئد و نروژ و دانمارک است، بدون آن که بازیکنان فشار خاصی را تحمل کنند و یا رفتاری حرفهای داشته باشند. اقتصاد کشور هم تحمل چنین هزینههای هنگفتی را ندارد، اما دستهای آلوده که به بدنهی دولت و نظام حاکم متصل هستند به دنبال منافع خود هستند و نه پیشرفت فوتبال یا منافع ملی.
طی ۸ سال گذشته با آن که تیم ملی از صعود به جام جهانی ۲۰۰۲ بازماند و سطح فوتبال باشگاهی مسابقات لیگ برتر به شدت افت کرده با توجه به رشد درآمدهای نفتی قراردادهای فوتبالیستها هر سال با افزایش چشمگیر و غیرقابل کنترلی مواجه شده و حتی تصویب قوانینی از نوع «سقف قرارداد» هم تنها روی کاغذ باقی مانده و کسی به آن توجهی نمیکند و عاقبت آن را کنار گذاشتند. در این دوران پولهای زیرمیزی که هیچکجا نوشته و ثبت نمیشود جای قراردادهای رسمی را گرفت و در این میان دلالان فوتبال به ثروتهای هنگفتی رسیدند. میزان سوءاستفاده مالی پس از راهیابی تیم ملی به جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل میتواند ابعاد نجومی جدیدی پیدا کند چرا که فوتبال دوباره در کانون توجهات قرار میگیرد.
اگر سرمایهگذاری ۱۰۰ میلیاردی خارجی در کره جنوبی در یک دوره ۴۰ ساله از ۱۹۶۲ تا ۲۰۰۲ تحولی شگرف را در اقتصاد و به تبع آن در ورزش این کشور به وجود آورد و به مدد آن بازارهای جهانی و مسابقات بینالمللی را فتح کردند، درآمد ۷۰۰ میلیارد دلاری نفتی در دورهی هشتسالهی حکومت احمدینژاد بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۳ همانطور که باعث پیشرفت اقتصاد ایران نشد و همهی شاخصهای اقتصادی خبر از فاجعه و نزدیک شدن به مرز سرخ میدهند در زمینهی فوتبال نیز تزریق هزاران میلیارد تومان پول در این دوران، نه تنها گشایشی به وجود نیاورد بلکه سیرقهقرایی ادامه یافت.
مقایسهی وضعیت فوتبالیستهای امروزی با فوتبالیستهای دههی ۶۰ و اوایل دههی ۷۰ نشاندهندهی روندی است که فوتبال در این سه دهه بدون آن که شاهد رشد و پیشرفتی باشیم طی کرده است. این در حالی است که طی این مدت با آن که جمعیت کشور دو برابر شده است، اما از آمار تماشاگران فوتبال به شدت کاسته شده و تعداد تماشاگران بازیهای تیمهای ریشه دار و محبوب شهرستانی مانند سپاهان و ذوبآهن و ملوان و صنعت نفت و … گاه از چندصدتن و یا حداکثر از چند هزار نفر تجاوز نمیکند و تعداد تماشاگران بازیهای تیمهای استقلال و پرسپولیس و حتی تیم ملی ایران با افت شدیدی مواجه شده است. فوتبال ملی دیگر چنگی به دل نمیزند.
کریم باوی یکی از بهترین بازیکنان دههی ۶۰ میگوید:
«من کفش نداشتم. به یکی از دوستانم گفتم و او هم کفش برادرش را برایم آورد که کفه اش کاملا از بین رفته بود و فقط یک گوشه اش سالم بود. تازه ۴ شماره هم برای من بزرگتر بود. رفتیم اردوی انزلی و از سیروس قایقران جوراب قرض گرفتم و کفش را کردم اندازه پایم. با آن کفش گلهای زیادی زدم. یادم میآید قبل از این که تیم راهی سئول شود یکی از بچهها به دهداری گفت که به کریم باوی بگویید کفش هایش را در بیاورد. وقتی وضعیت من را دید پرویز خان که خدا رحمتش کند گریه کرد. او به من گفت با این کفشها این همه گل زدی؟ بیشترین قرارداد من ۳۵ هزار تومان بود که از شاهین گرفتم، بنده هیچ پولی از پرسپولیس دریافت نکردم و علی پروین میگفت با آژانس بیا و پول را آنجا حساب میکردند. اولین دریافتی بنده ۵ هزار تومان بود و از شاهین گرفتم، بلافاصله پس از دریافت پول بند کفشهای خود را محکم کردم و از نارمک تا میدان انقلاب دویدم تا برای مادرم انگشتر بخرم….پس از بازی با کره جنوبی در پوسان کاپیتان تیم کره به من برای حضور در شالکه آلمان پیشنهاد داد و گفت شماره تلفن خود را بده که به او گفتم خانه ما تلفن ندارد.»
مجید نامجوی مطلق یکی از تکنیکیترین بازیکنان فوتبال ایران برای رفتن به باشگاه پرسپولیس تقاضای موتورسیکلت کرده بود که از سوی علی پروین مربی و همهی کارهی این تیم رد شد.
«عباس کارگر ستاره اسبق تیم ملی و پرسپولیس هنوز با وانت کار میکند. او که در فوتبال به هیچ نرسید مجبور است برای امرار معاش خود و خانوادهاش با وانت بارکشی کند.»
برخی از بازیکنان «حتی در دوران اوج فوتبال خود که پیراهن تیم ملی را هم به تن میکردند، مجبور بودند بعد از تمرین به دل خیابانهای شهر بزنند و مسافرکشی کنند، مانند کاظم سید علیخانی، غلامرضا فتح آبادی، پرویز مظلومی و عبدالعلی چنگیز فتح آبادی در دوران اوج خود که در تیم ملی هم خوش میدرخشید، مسافر کشی می کرد.»
وحید قلیچ دروازهبان اسبق پرسپولیس در سال ۷۲ یک پیکان داشت و در آژانس کار میکرد. بعدها سرایدار باشگاه کارگران شد و امروز مربی دروازهبانهای پرسپولیس است.
پرویز مظلومی سرمربی سابق استقلال و امروز مس کرمان درباره آن روزها میگوید: «سال ۶۲ و در بحبوحه جنگ تحمیلی اوضاع و احوال فوتبال چندان رو به راه نبود. در آن سالها کاپیتان استقلال بودم اما عملا از فوتبال چیزی عایدم نمیشد و مجبور بودم برای امرار معاش چند ساعتی هم با تاکسی کار کنم».
مجتبی محرمی و کریم باوی به خاطر فقر و اعتیاد شرایط سختی را پشت سر میگذارند. محرمی بازیکن عاصی پرسپولیس یکی از بهترین فوتبالیستهای تاریخ ایران بود که متأسفانه به سادگی از دست رفت. در سیستم سراپا ناکارآمد و فاسد حاکم بر فوتبال ایران کسی همچون الکس فرگوسن نبود که از پس نابغهای چون اریک کانتونا برآید و او را اداره کند.
نگاهی به وضعیت امروز فوتبالیستهای دههی ۷۰ و ۸۰
علی دایی علاوه بر عضویت در اتاق بازرگانی ایران، در کار ساخت یک شهرک توریستی در اطراف چالوس است و مالک چندین فروشگاه و گالری کفش و لباس در مراکز خرید یوسف آباد، منیریه، میدان محسنی و میلاد نور است. موسسه تولیدی پوشاک ورزشی دایی و نمایندگی انحصاری محصولات آدیداس و نایک در ایران را دارد. او همچنین مالک یک مجموعه رستوران زنجیرهای است.
کریم باقری، در امر صادرات فرش فعال است و مالک شرکت ترابری با ۱۸ دستگاه تریلی است.
جواد نکونام در زمرهی فعالترین واردکنندگان عطر و ادکلن است و شرکت تولید پوشاک و لوازم ورزشی دارد. وی همچنین در شمال کشور در پروژهی شهرکسازی مشارکت دارد.
خداداد عزیزی صاحب یک شرکت تولید قطعات یدکی اتومبیل در سنگاپور است و در دبی هم سرمایه گذاری کرده است. وی فعالیت اقتصادی خود را همراه با مجید ساعدیفر شروع کرد و در کمپانی تولید پوشاک ورزشی «مجید» سهامدار است.
علی کریمی مشغول برجسازی در کرج است. گفته میشود یکی از سهامداران شرکت پوشاک «مجید» به شمار میرود و یک فست فود مدرن در فردیس کرج دارد. ویلایش در لواسان میلیاردها تومان میارزد.
مهدی مهدوی کیا سرمایهگذاری زیادی در امر خرید املاک در آلمان و تهران کرده و به صادرات واردات میپردازد.
فرهاد مجیدی سرمایهگذاری زیادی بخش مسکن در دبی کرده است. خانهاش در فرمانیه است.
مجتبی جباری یکی از مغازهداران بازار موبایل ایران است که چندین باب مغازه و چندین خانه هم دارد.
افشین پیروانی در تولید محصولات ورزشی جورابان شریک است، در بازار تهران مغازه دارد و در کار ساختوساز هم هست. یکی دیگر از فعالیتهای اقتصادی او ساخت یک سفرهخانه زیبای سنتی (فاخته) در فضای ییلاقی فرحزاد تهران است که درآمد سرشاری دارد.
حمید استیلی مدتی نمایندگی قطعات فابریک بی ام و در تهران را داشت. وی همچنین کافی شاپی در پاساژ مریم در میدان مادر دارد و از سهامداران شرکت شیرین عسل است.
احمدرضا عابدزاده صاحب فست فود زنجیره ای احمد رضا عابدزاده است که دو شعبه دارد.
رحمان رضایی در کار صادرات فرش از ایران به ایتالیا است.
مهرداد میناوند یک ادکلن فروشی در ساختمان میلاد شهرک غرب و یک کت و شلوار فروشی هم در میر داماد دارد. دنبال خرید و فروش ملک و زمین در شمال ایران است.
محمد خاکپور در لس آنجلس امریکا مدرسه فوتبال دایر کرده و یکی از بزرگترین صادر کنندگان فرش ایرانی به دنیاست.
علی سامره یک رستوران ایرانی با معماری و غذاهای سنتی به نام «بناب» در دوبی دارد. همچنین یک پیتزا فروشی هم در سعادتآباد دارد و به کار تبلیغات مواد غذایی هم مشغول است.
مهدی پاشازاده امتیاز باشگاه شهرداری تبریز را خریداری کرد و مالک این تیم است. مغازهدار هم هست و رستورانی در کلن دارد.
سیدمهدی رحمتی سالها پیش از سپاهان یک میلیارد تومان بابت قراردادش گرفت. مغازه بزرگ در خیابان شریعتی خریده که به قیمت گزافی اجاره داده و ساکن یکی از گرانترین برجهای شهرک غرب است.
یحیی گلمحمدی، اداره یک آرایشگاه مجهز به نام هنر «پرشیا» را بر عهده دارد.
سیروس دینمحمدی یک موسسه تولید پوشاک را اداره میکند. علاوه بر یک باب مغازه در پاساژ میلاد نور در چند پاساژ مطرح تهران، چندین مغازه دارد که مبلغ سرقفلی آنها فوقالعاده است.
رسول خطیبی پروژه ساخت یک مجموعه ورزشی را در تبریز آغاز کرده است.
پژمان نوری و جواد کاظمیان به آپارتمانسازی مشغول هستند.
علیرضا منصوریان فروشگاه قطعات و لوازم کامپیوتر در چهارراه ولی عصر دارد.
حامد کاویانپور یک مدرسه فوتبال تاسیس کرد و در کار خرید و فروش اتومبیلهای لوکس و گرانقیمت هم فعال است.
حسین کعبی ساکن محله سعادتآباد تهران است و خانههایش را اجاره داده است.
علی بداوی در دبی هتلداری میکند و از وضعیت خوب مالی برخوردار است.
مربیان فوتبال هم دستمزدهای بالایی میگیرند و در زمرهی قشر مرفه جامعه محسوب میشوند.
امیر قلعهنوعی بسیار ثروتمند است. مالک یک مبل فروشی در خیابان ولیعصر است. استخر و سونای پرطرفداری دارد و در بخش مسکن سرمایهگذاری زیادی کرده است. گفته میشود او یکی از شرکای علیآبادی رئیس کمیته ملی المپیک و رئیس سابق تربیتبدنی است که با هم در امر مسکن سرمایهگذاری کردهاند.
غلامحسین پیروانی یکی از پولدارترین های فوتبالی به شمار میرود. علاوه بر حضوری فعال در کار خرید و فروش زمین، گاوداری پدرش را نیز اداره میکند.
مجید جلالی ساکن محله فرمانیه تهران است. چند سال پیش قصد خریداری یک معدن را داشت اما این تصمیم عملی نشد.
فرهاد کاظمی یک کت و شلوار فروشی در پاساژ ونک دارد.
حمید بابازاده مربی دروازهبانهای استقلال، یک فروشگاه بزرگ مانتو فروشی در تهران و چند ملک در تهران و شمال دارد.
داود فنایی مربی دروازهبانهای تیم ملی فوتبال جوانان ایران یک باشگاه بدنسازی در خیابان ولیعصر حوالی جردن دارد.
گفته میشود ثروت علی دائی، علی پروین و امیر قلعه نوعی قبل از انفجار قیمتها کمتر از صد میلیارد تومان نبوده است.
حتی عادل فردوسی پور گزارشگر و مجری برنامهی پربیننده ۹۰ به مدد جذابیتهای فوتبال به ثروت زیادی دست یافته است.خانهی ویلایی او در شهرک غرب گفته میشود ۱۵ میلیارد تومان قیمت دارد.
گزارشی که در مورد منازل مسکونی علی دایی و کریم باقری در سایت انتخاب انتشار یافته نشاندهندهی سطح زندگی دو تن از بازیکنان مطرح فوتبال ایران در دوران مذکور است:
«بالاتر از چهار راه کور نور، برج رولکس قرار دارد که علی دایی، سرمربی تیم فوتبال پرسپولیس ساکن یکی از پنتهاوسهای همین برج است. زیربنای این واحد ۱۷۱۷ متر مربع و قیمت هر متر مربع آن بالغ بر ۲۵ میلیون تومان است. پنتهاوس دایی دارای استخر روی بام، سونا، جکوزی، آسانسور اختصاصی حمل ماشین به داخل واحد، آسانسور نفر بر اختصاصی، دستگیرهها و شیرآلات آب طلا، سیستم سرمایشی و گرمایشی از کف، مبدل برق از انرژی خورشیدی، آشپزخانه مبله، سیستم ضد حریق، سیستم صوتی، زمین ورزشی و باغچه است.
نزدیک محله جماران به سه راه یاسر و سپس خیابان صادقی قمی میرسیم و کمی بعدتر خیابان بوکان خود را به ما نشان میدهد. آن هم تا گلابدره. میایستیم و ناخودآگاه سر و گردنمان به سمت آسمان بالا میرود. در دو سوی خیابان برجهای چند طبقهای را میبینیم که بر بالای خود یک واحد پنتهاوس را میزبانی میکنند. این جا بهشت پنتهاوسنشینان پایتخت است.
در این خیابان تعداد پنتهاوسهای ساخته شده به نسبت دیگر برجهای نقاط و محلات مختلف تهران بیشتر است. فرزاد دلیری که او را به عنوان معروفترین طراح و سازنده اغلب پنتهاوسهای پایتخت میشناسند. در یکی از برجهای همین خیابان زندگی میکند و کریم باقری هم در یکی از پنتهاوسهای این خیابان ساکن است.»
دایی قبلاً در یک خانهی ویلایی زندگی میکرد. اما به علت دستبرد سارقان به این پنتهاوس نقل مکان کرد.
محسن بنگر و مهدی رحمتی و کارلوس کیروش و … در یکی از بهترین برجهای شهرک غرب زندگی میکنند.
پیام صادقیان و سیدمهدی سیدصالحی که هر دو امسال از اصفهان به تهران آمدهاند در یکی از برجهای شهرک غرب زندگی میکنند.
دایی خانهی سه میلیارد تومانی را برای فوتبالیستهای امروزی معمولی میداند:
«الان یک خانه بخواهی در تهران بگیری زیر متری ۱۲ میلیون نداری. یک فوتبالیستی که همه برایش مینویسند، نمیتواند هر جایی زندگی کند. ۲۵۰ متر اگر یک خانه بخواهد بگیرد، میشود چقدر؟»
در حالی که هنوز سه نفر از بازیکنان تیم ۱۹۹۸ ماشین ندارند، مقایسه بین ماشین فوتبالیستها در سالهای گذشته و امروز گویای همه چیز است. در حالی که در سالهای گذشته اکثر فوتبالیستها ماشینهای ساخت داخل کشور داشتند امروز گرانترین ماشینهای روز دنیا زیر پای آنهاست.
بخش پیشین را اینجا بخوانید