از خوانندگان
دریای فراوان نشود تیره به سنگ
جناب یوسف عزیزی بنی طرف اگر من هم مانند محققان ایرانی دریای فراوان بودم به سنگی که شما افکندید و توده های فارسی زبان ایرانی را در شماره ۱۴۴۶مجله شهروند متهم به عرب ستیزی و تلویحا نژادپرستی کردید نمی آشفتم و سکوت می کردم و واکنشی نشان نمی دادم اما من تنگ آبی بیش نیستم و سعه صدر استادان را ندارم.
شما بهتر از من می دانید که اعراب تا زمان ساسانیان به مرزهای ایران نزدیک نبودند، اما دانشگاه جندی شاپور، کاخ آپادانا و کانال های دزفول و..و…و… را پارسیان در خوزستان ساخته بودند.
ایرانیان که از اقوام و خلق های بسیار بودند، حتی دشمنان خود را تحقیر نمی کردند، با تورانیان می جنگیدند، اما شاه و شاهزاده ایران با دختر تورانی ازدواج می کرد؛ همینطور با دختر کابلی با دختر عرب، یمنی ولی آنها را کنیز نمی گرفتند بلکه ملکه ایران می خواندند.
اعراب که به ایران آمدند همه ایرانیان را کنیز و غلام گرفتند. اگر از زن غیر عرب دارای فرزند هم شدند او را انسان برابر ندانستند، فرزند آن زن اگر حتی خلیفه و امام هم میشد آن زن ایرانی همچنان کنیز بود.
آنها وارد که شدند ایره را حیره، ایراک را عراق، خوزستان را عربستان، گلپایگان را جلبادقان، کیش را قیس، اسپهان را اصفهان و ایرانیان را عجم (به معنی توهین آمیزش) خطاب کردند و کودکان عرب با خواندن سرود “ال عجم تحت الطهاره ال عرب فوق ال مناره” کودکان ایرانی را در سرزمین خودشان خفت دادند و این در آن دو قرن که دکتر زرین کوب آن را دو قرن سکوت نامیده اتفاق افتاد و ادامه یافت.
اما ایرانیان بدون توجه به آن مصیبت ها حتی با شجره نامه های جعلی خود را از نسل عرب معرفی کردند و تا امروز هم سید و آقا و سرورند، عرب ها را خوار نشمردند، ایرانیان نژادپرست نبودند، هنوز هم خاک مرده های عرب را سرمه چشم می کنند.
اسکندر، مغول و تیمور همچون اعراب آمدند، کشتند و سوختند و بردند و ایرانیان امروز هم نام اسکندر و تیمور و چنگیز بر فرزندان خود می نهند. حجاج ابن یوسف ثقفی آن همه به فارس ها ظلم کرد که تاریخ از کسی و قومی سراغ ندارد وامروز حجاج و یوسف و ثقفی نام ایرانیان است. صدام و عراق عرب یک میلیون جوان ایرانی و شهرهای ایران را نابود کرد و امروز ایرانی ها عراق را و اعراب عراق را زیارت می کنند و عراق را بازسازی و عراقی ها را حمایت می کنند. ایرانیان آنچه بر بابک و ابومسلم خراسانی و افشین و دیگر جنبش ایرانیان رفته در ترازوی نژاد ننهادند. پس لطفا ایرانی را در مقابل اعراب نژادپرست نشمارید و توقع نکنید که خوزستان را عربستان، خلیج فارس را خلیج عربی و گلپایگان را هم جلبادقان بنامند.
از هزار و چهارصد سال پیش تاکنون چند سال حکومت پارس ها در ایران بر سر کار بوده است؟ غیر از یازده سال زندیه سلسله هایی که در ایران حکومت کرده اند همه عرب و ترک و تاتار بوده اند. حتی آن طور که گفته اند پدر رضا شاه هم فارس نبوده است.
این حاکمان با عرب های ایران چه کردند که با الوار و اکراد یا بختیاری و قشقایی نکردند؟ با شیخ خزعل عرب چه کردند که با اسماعیل آقاسی متفوی کرد و پیشه وری ترک و دادشاه بلوچ و میرزا کوچک خان و محمدتقی پسیان نکردند؟ اگرچه ماهیت و عملکرد آنها با یکدیگر قابل مقایسه نیست.
با ستارخان و باقرخان ترک چه کردند که با قائم مقام و امیرکبیر و مصدق فارس نکردند؟
با جنبش های عرب خوزستان چه کردند که با جنبش جنگل و کردها و سیاهکل و آمل و دراویش نکردند؟
جنبش مشروطیت را آغاز قوم گرایی و نژادپرستی فارس ها دانسته اید در حالی که رهبران این جنبش خود غیرفارس و عمدتا ترک بوده اند، اما به موجب سند رسمی (اصل و دستنویس) که من در اختیار دارم و اگر بخواهید منتشر می کنم در همان زمان که ایرانیان از هر قوم و قبیله برای مشروطیت تلاش می کردند و به قول شما خوزستان ایالت عربستان ایران نامیده میشد، شیخ خزعل با انگلیس ها در تدارک تجزیه خوزستان بودند.
شماکه به عنوان عرب ایرانی در زندان بودید انصاف بدهید با همان آمار خودتان(۶۰ درصد غیرفارس که در ایران هستند) تعداد زندانیان فارس زبان بیشتر بود یا غیر فارسها؟ ظلمی که بر فارس زبان ها رفته است با هیچ قوم دیگری قابل مقایسه نیست. امروز اگر یک اسم ایرانی را بخواهید به یک اسم عربی بدل کنید با سلام و صلواه و تسهیلات ویژه خارج از نوبت انجام می شود، اما برعکس آن اصلا میسر نیست و در اغلب فیلم ها و سریال های ایرانی اسامی ایرانی فقط بر روی خلافکاران نهاده می شود و آدم های مثبت قصه همیشه اسم عربی دارند.
پس لطفا بر این آتش ندمید که دامن ها بسوزاند و باد نکارید که توفانها از آن بروید.
جناب ذکائی شما تنها تاریخ را نخوانده اید،دیگران هم تا اندازه ای تاریخ را مرور کرده اند.یکبار دیگر فقط و فقط دوران اشکانیان را مطالعه بفرمائید تا به درک جنایت ایرانیان برسید.۵۰۰ سال حکومت این دوران بدون هیچ پیشرفتی در هیچ زمینه ای اعلا در جنگ و جنایت و به جا گذاشتن چند سکه و کوزه های گلی چیزی به ارمغان نیاورد.در دوران افتخار آمیز ۲۵۰۰ ساله ،شما دورانی را در تاریخ ایران سراغ دارید که انسان در صلح و آرامش زندگی کرده باشد؟
آقای ذکائی
در انتقاد به مقاله آقای بنی طرف، و خطاب به ایشان نوشته اید که “جنبش مشروطیت را آغاز قوم گرایی و نژادپرستی فارس ها دانسته اید (منظورتان این بود که آقای بنی طرف این گونه نوشته اند)، در حالی که رهبران این جنبش، خود غیرفارس و عمدتأ ترک بوده اند، اما به موجب سند رسمی (اصل و دستنویس) که من (یعنی شما آقای ذکائی) در اختیار دارم، و اگر بخواهید منتشر می کنم، در همان زمان که ایرانیان از هر قوم و قبیله برای مشروطیت تلاش می کردند، و به قول شما خوزستان ایالت عربستان ایران نامیده میشد، شیخ خزعل با انگلیس ها در تدارک تجزیه خوزستان بودند”
ضمن تشکر از شما، باید به اطلاعتان برسانم که پس از اعلام شما مبنی بر در اختیار داشتن سندی این چنین مهم، این سند دیگر تنها متعلق به شما نیست، بلکه متعلق به همه شهروندان ایران است. این سند باید منتشر شود، چه آقای بنی طرف بخواهند و چه نخواهند
این مسئولیت بزرگ ملی شماست. بنابراین پیشنهاد می کنم بدون درنگ و وقفه، آن را منتشر کرده، و یک نسخه آن را جهت ثبت و نگهداری در اختیار یک یا چند سازمان معتبر ایرانی و بین المللی قرار دهید.
با احترام: رضا صدیقی