از خوانندگان Jamalof

 

انتخابات را به بازی برد ـ باخت تعبیر می کنند، ولی‌ آن را می‌توان به بازی برد ـ برد تغییر داد. مردم ایران در طول سال های متوالی شاهد برد و باخت و یا باخت ـ باخت در عرصه ی سیاسی بوده‌اند. انتخابات ۱۳۸۴ انتخابات برد ـ باخت شد. گروه پیروز جشن گرفتند و گروه بازنده آرام شدند. انتخابات ۱۳۸۸ بازی باخت ـ باخت بود که هم نظام و هم مردم بازنده بودند و مردم برای سال ها در افسردگی بسر بردند .انتخابات ۱۳۹۲ شروع فصل جدیدی در سیاست ایران است. مردم ایران به دلیل ناکارآمد بودن مسئولان (البته اگر بتوان آنها را مسئولان نامید) در نقطه یأس، ناامیدی و انفجار قرار داشتند و فضای کشور به نقطه بحران و غیرقابل تحمل رسیده بود که در آن می‌توان به نابسامانی مدیریتی، افراط گرایی و فشار اقتصادی اشاره کرد که عرصه را به مردم تنگ و اخلاق عمومی‌ را تخریب کرده بود. در چنین شرایطی بیشتر نگاه‌ها به مرد سیاست پنجاه سال پیش دوخته شده بود. همه امید به نقش آفرینی علی‌ اکبر هاشمی‌ رفسنجانی‌ داشتند. وی در حالی که گفته بود در صورت مخالفت علی‌ خامنه‌ای، رهبر ایران، چنین کاری را نخواهد کرد، زیرا نتیجه معکوس خواهد داشت، تنها چند ساعت قبل از پایان زمان ثبت نام کاندیداها در وزارت کشور ثبت نام کرد و موجی از شور و امید را در میان مردم برانگیخت، هرچند که مدتی‌ کوتاه بعد از آن همچون آبی بر آتش به همراه اسفندیار رحیم مشائی، رئیس دفتر محمود احمدی نژاد، کسی که با همراهی شخصی‌ و پشتیبانی‌ علنی احمدی‌نژاد در وزارت کشور ثبت نام کرد، از طرف شورای نگهبان رد صلاحیت شدند، اما حضور حسن روحانی نماینده اعتدال گرا همچنان امید مردم را در دل زنده نگاه داشت و پس از آنکه آقایان سیدمحمد خاتمی و علی‌ اکبر هاشمی‌ رفسنجانی حمایت خود را از وی اعلام کردند، مردم انرژی از دست رفته را بازیافته  و آن را فرصتی حیاتی برای ایرانی‌ بهتر یافتند. اگر چه انتخابات ۱۳۹۲ می‌توانست با بی‌ تدبیری، منفعت طلبی و تقلب به بازی باخت ـ باخت تبدیل شود، با تجربه‌ای که نظام از اتفاقات افتاده در سال ۱۳۸۸ کسب کرده بود به بازی برد ـ برد تبدیل گشت.

میزان مشارکت مردم و نتیجه به دست آمده برای همگان شگفت انگیز بود. از ۵۰ میلیون نفری که در ایران واجد الشرایط رای دادن بودند نزدیک به ۳۷ میلیون در انتخابات شرکت کردند که آقای حسن روحانی بیشتر از ۱۸.۵ میلیون و یا بیش از ۵۰% آرا را از آن‌ خود کرد و محمد قالیباف (فرمانده پیشین نیروی انتظامی تهران بزرگ و مرتبط با تراژدی کوی دانشگاه) فقط با ۶ میلیون رای و با اختلاف بسیار زیاد در جای دوم ایستاد، البته به نظر من ۱۳ میلیونی که رای ندادند رتبه دوم را از آن‌ خود کردند. حالا چشم‌ها به کلید تدبیر حسن روحانی دوخته شده است که اگر اجازه داده شود که فرهنگ اعتدال حاکم گردد همه طعم شیرین آن را خواهند چشید. روحانی مسیری طولانی، ناهموار و پر از فراز و نشیبی را که دولت محمود احمدی نژاد تقریبا آن را نابود کرد را پیش رو دارد. آزاد کردن آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی و زندانیان سیاسی از حبس می تواند شروع خوبی‌ برای دموکراسی و عدالت اجتماعی و در نهایت ایرانی‌ آزاد باشد.

حال نگاهی‌ کوتاه به دولت محمود احمدی نژاد و عملکرد آن‌ در سال های گذشته خواهیم داشت. احمدی‌نژاد در طول ۸ سال ریاست جمهوری خود تنش‌های بسیاری با شخصیت های سیاسی و از جمله با علی‌ خامنه‌ای، رهبر ایران، داشت. او کنترل دولت بر اقتصاد را به شکلی‌ متفاوت از دولت‌های پیشین پیش برد و با سماجت نزدیکان خود را به کارهای حساس گماشت و تا حد امکان از آنها دفاع کرد. گفتار سیاسی ویژه خود را ساخت و در سیاست خارجی‌ از راهی‌ که خود می‌خواست جلو رفت. از جمله کارهای او می توان به عزل ناگهانی چند تن از وزرا مثل حیدر مصلحی و منوچهر متکی‌ وزرای اطلاعات و امور خارجه اشاره کرد و یا خانه نشینی ۱۱ روزه در اعتراض به حکم ابقای حیدر مصلحی توسط علی‌ خامنه‌ای، رهبر ایران، که شکافی ترمیم ناپذیر میان او و بخشی از هواداران محافظه کارش انداخت و او را در راه عدم تبعیت از ولی‌ فقیه و رهبری قرار داد.

همچنین می‌توان به حمله به دفاتر چندین روزنامه و زندانی کردن روزنامه نگاران و خبرنگاران، مهندسی انتخابات (تنش میان او و سپاه پاسداران)، همراهی شخصی‌ با اسفندیار رحیم مشائی برای ثبت نام در انتخابات (و همچنین حمایت علنی از وی)، برادران قاچاقچی (طعنه به سپاه پاسداران) و … اشاره کرد. ایران در طول ۸ سال ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد و با شدید شدن هر روز تحریم‌ها و فشارها، سال ها به عقب رفته و زندگی‌ را به کام مردم تلخ و تلخ‌تر کرده و فشار را بر آنها افزوده است. به امید روزی که هیچ دیکتاتوری وجود نداشته باشد و قدرت ملت‌ها صرف رشد و ترقی‌ انسان های آزاد گردد، به امید ایرانی آزاد.