شهروند فردا ۲۶ جولای وارد بیست و سومین سال حضورش در جامعه ی ایرانیان تورنتو و از راه مجازی جهانِ ایرانی می شود. هرچند شهروند کاغذی و مجازی همسن نیستند، اما راه دیده و شناخته شدن شهروند به بیرون از جامعه ی ایرانیان کانادا را همین موهبت هموار کرد.

این قافله ی عمر عجب می گذرد/دریاب دمی که با طرب می گذرد

در این بیست و دو سال و آن چهار سالی که ما بخت انتشار مجله ی “سایبان ” را برای جامعه ی ایرانیان کانادا داشتیم، این جامعه فراز و فرودهای فراوانی را از سر گذرانده است، از جمله در عرصه ی فرهنگ در تورنتو بویژه کوشش هایی شده است که با تاریخ این جامعه گره خورده است.

مدیر شهروند نسرین الماسی برای مجله ی تیرگان مقاله ای نوشته است و نگاهی به چگونگی تشکیل جامعه ایرانی تورنتو که شهروند به عنوان یکی از پایه های اصلی آن در مقام روایتگر و گزارشگر همیشه حضور داشته، نوشته است. جامعه ای که دیگر آن قدر بزرگ شده که نام تهرانتو را  بر پیشانی خود دارد.

در این مقاله به کوشش های فرهنگی این جامعه در این نزدیک به سه دهه اشاره رفته است، من ضمن سپاس بیکران از همکاران و نویسندگان و هنرمندان یاری دهنده به شهروند در این ۲۲ سال که اگر همت و پشتیبانی شان نبود، شهروند نمی توانست به حیات فرهنگی خود ادامه دهد، و امید به ادامه این همراهی و همگامی ستودنی در سال های در راه، توجه خوانندگان را به مقاله ی نسرین الماسی جلب می کنم، و از او و دوستان جشنواره ی موفق تیرگان و مجله ی وزین این جشنواره هم برای بازچاپ آن پیشاپیش سپاس گزارم!

حسن زرهی

Touka

این را من نمی گویم همه می گویند. تورنتو یکی از مراکز مهم تجمع ما ایرانیان دور از میهن است. جامعه ایرانی ساکن تورنتو یکی از فرهیخته ترین، کارآمدترین و موفق ترین جوامع ایرانی خارج از کشور است.

شهر تورنتو یکی از شهرهایی ست که به اندازه سن مهاجرت و پناهندگی ما ایرانیان در آن کار فرهنگی اجتماعی صورت گرفته است. تورنتو را دوست می دارم از جمله به این دلیل که مُهر و نشان ما ایرانی ها را بر پیشانی دارد. و این تنها تمثیل و استعاره نیست که بخش هایی از تورنتوی بزرگ ما با کاندومینیوم های قد و نیم قد و زیبا و مجلل از آنِ ایرانیان و شرکت های آنان است و نام و نشان ایرانی بر خود دارد.

به عقب که برمی گردم تا اولین روزهای ورودم به تورنتو را به یاد بیاورم، نخستین چیزی که به خاطرم می آید بوی کبابی ست که از منقل کوچکی در پشت مغازه دان (آقای سعید نهضتی) بلند می شد و تمام محوطه ی پلازای  کوچکی در خیابان ویلسون را در بر می گرفت.

در آن روزها سایبان نشریه ای کوچک و کم بنیه از نظر اقتصادی، اما با قلب و روحی بزرگ و آرزوهایی بلند بالا، میزبان میرزا آقا عسگری (مانی) شاعر خوبِ ساکن آلمان بود و ما مانی را برده بودیم به یکی از دیدنی ترین جاهای تورنتو!  سعید آقا در تبلیغ مغازه اش می نوشت  “دو جای دیدنی تورنتو، مغازه دان و سی ان تاور”، و البته که آقای نهضتی به درستی می گفت، چرا که برای ما ایرانیان از وطن رانده شده چه جایی زیباتر از مغازه ای که پر بود از جنس های گره خورده با خاطراتمان؟

در همان جا با بوی کباب به پشت مغازه کشیده شدیم و “کباب زن” کسی نبود جز دوست قدیمی مانی ناصر آقا. ناصر آقا و همسرش پروین بعد ها یکی از اولین و موفق ترین رستوران های ایرانی را به نام کارون دایر کردند که یک جور کباب مخصوص و دو رویه هم داشت؛ یک سیخ کباب که هم برگ بود و هم کوبیده. حالا همان ناصر آقا و همین مانی در آن کبابی بعد از فراز و نشیب های بسیار یک دیگر را یافته بودند.

 هنوز طعم آن کباب زیر دندانم است.  لهجه ی زیبای آنا (همسر کره ای آقای نهضتی که فارسی را با لهجه ی شیرین ترکی حرف می زد) که می گفت “سفیداب نمی خوای؟ از ایران اومده؟” هنوز در گوشم طنین دارد.

در آن روزها حتی در تصور من و ما نمی گنجید روزی می رسد که بخش بزرگی از بلندترین خیابان جهان که یانگ باشد به کار و کسب های ایرانی اختصاص یابد و ده ها رستوران کوچک و بزرگ همراه با صدها بقالی و سوپرمارکت و خرازی بر سردرشان تابلوهای فارسی نصب کرده باشند.

چه کسی تصور می کرد روزی برسد که به هر گوشه ی تورنتو سر بکشی ساختمان پزشکان  و یا مطب یک پزشک ایرانی جلویت سبز بشود. در هر محله و خیابان و کوچه و پس کوچه ای ساختمان وکلا و یا دفتر  وکیلی ایرانی خود را به رخ بکشد، و تعداد وکلای ایرانی چنان پرشمار شود که به تأسیس چند نهاد متشکل از وکلای ایرانی بینجامد.

چه کسی باور می کرد که رؤسای بسیاری از دپارتمان های دانشگاه های مهم کانادا ایرانی باشند و تعداد استادان و استادیاران ایرانی در دانشگاه های سراسر کانادا به صدها تن برسد و جمعیت دانش جویان ایرانی یکی از بزرگ ترین دانش گاه های کانادا که یورک باشد، سر به چند هزار بزند که بسیاری شان از دانشجویان سرآمد و موفق اند.

چه کسی باور می کرد که مجالس کانادا به نام دو ایرانی تبار(دکتر رضا مریدی در مجلس انتاریو و دکتر امیر خدیر در مجلس کبک) مزین شود و یا می توانست تصور یک وزیر ایرانی تبار (دکتر رضا مریدی وزیر تحقیقات و نوآوری در دولت انتاریو) را در سر بپروراند.

اما دیری نگذشت که در پرتو کار و کوشش و خلاقیت، این میهمان نوپا خود به یکی از تولیدکنندگان فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی جامعه ی میزبان تبدیل شد و می رود که در مواردی حتی نقش میزبانی را به عهده بگیرد.

و البته از حضور نیروهای سیاسی گوناگون اپوزیسیون در جناح های مختلف (چپ و راست و میانه و مذهبی و غیرمذهبی) که با فعالیت هایشان چهره ی معترض و عدالتخواهانه ی ایرانیان خارج از کشور و بخصوص جامعه ی ایرانی تورنتو را به نمایش می گذارند، نباید غافل شد. بی گمان این نیروها در دست یابی به دمکراسی و ساختن ایرانی دمکرات و آزاد تاثیرگذارند.

در بُعد ادبی/ هنری نیز ما یکی از موفق ترین و پربارترین جوامع کانادایی هستیم. حضور عزیزان بسیاری که هر کدام در رشته خود و در سقف ملی از چهره های درخشان هنری ادبی ما بوده اند در ساختن بُعد فرهنگی این جامعه ی نوپا، اما پویا و بالنده بسیار مؤثر بوده است.

بی گمان ایرانی های قدیمی تر «نمایشخانه هنر»، کلاس های تئاتر استاد عباس جوانمرد را در تورنتو به یاد می آورند، که همراه با استادانی توانا و حرفه ای همچون جعفر والی، نصرت پرتوی، سهیل پارسا، بهرام بهرامی، میترا قمصری، خسرو شایسته، علی شریفیان و…پایه های محکم جامعه فرهنگی شهرمان تورنتو را پی ریختند و سطح توقع ما ایرانی ها را با آموزش و ارائه ی کارهای حرفه ای و با صلابت بالا بردند و تورنتو را به یکی از شاخص ترین جوامع ایرانی خارج از کشور تبدیل کردند.

Shahrvand

آنانی که اهل فرهنگ و هنرند می دانند که نام تئاتر کانادا با نام سهیل پارسا (کارگردان تئاتر و  مدیر کمپانی “مدرن تایمز”) عجین شده است. او نه تنها در بین ایرانیان کانادا که در سراسر کانادا به عنوان یکی از بارزترین هنرمندان این رشته مطرح است.

جشنواره فیلم دیاسپورا که امسال دوازدهمین دوره ی آن برگزار می شود، به همت دکتر شهرام تابع محمدی در تورنتو بنیان گذاشته شد و به مدیریت خود او، هر سال موفق تر از سال قبل برگزار شده است و بی شک یکی از حرکت های شاخص فرهنگی تورنتوست که جای پای ایرانی در پی ریزی اش پررنگ است.

از چهره های ملی رسانه ای کانادا می توان از ژیان قمشی نام برد که این روزها آوازه اش از امریکای شمالی به سراسر جهان فرارفته است.

در بُعد ادبی حضور دکتر رضا براهنی که در کارنامه ی پربار خود ریاست انجمن قلم کانادا را نیز دارد، برای جامعه ی ادبی ایرانیان تورنتو بسیار مغتنم بوده است و بسیاری از شاعران و نویسندگان مطرح ایرانی در تورنتو مستقیم و یا غیرمستقیم از نگاه نقادانه ی او به کارهایشان و حضور در مجالس درس و گفت و گو و شعرخوانی اش بهره ها برده اند. و اگر قرار باشد ثروت و سرمایه های ادبی جامعه ایرانی را در این شهر بر رسیم، به چهره های جدی و موفقی در شاعری و نویسندگی برمی خوریم که بی گمان حضور و نگاه جدی براهنی به ادبیات یکی از عوامل بسیار مؤثر این بالیدن ادبی بوده است.

و حاصل تلاش این جامعه ادبی موفق تورنتویی تأسیس شب های واژه بود که نزدیک به دو دهه میزبان شاعران و نویسندگان ایرانی از سراسر دنیا بود و در واقع دمکرات ترین و کوشاترین تجمع اهل قلم و ادب بود که به صورت مشورتی و دوره ای اداره می شد.

و همین کوشش ها و تلاش های فرهنگی بود که تورنتو را به یکی از فرهیخته ترین و فرهنگی ترین شهرهای ایرانی نشین خارج از کشور تبدیل کرد و بی دلیل نیست که ایرانیان داخل و خارج به عنوان مهد دمکراسی، این جامعه را می شناسند. البته رسیدن به چنین جایگاهی به راحتی میسر نشده، بلکه با فراز و نشیب و از سر گذراندن تجربه های تلخ و شیرین همراه بوده است.

جامعه ی نوپای ایرانی کانادایی مسئولیت خود را در فرهنگ موزائیکی جامعه ی میزبان به درستی دریافته است. این جامعه ی نوپا اما خلاق و مبتکر در ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به تولید پرداخته است تا در رشد جامعه ی میزبان نقش و مسئولیت خود را انجام دهد و مصرف کننده ی صرف نباشد.  و این جاست که فلسفه ی تولد جشنواره ای مهم چون تیرگان را در شهر تورنتو در می یابیم.

اگر قرار باشد به دستاوردهای جامعه ایرانی تورنتو اشاره ای داشته باشیم، بی گمان از نظر ابعاد، کیفیت، مشارکت مردمی و جلب نیروهای جوان به عنوان نیروهای داوطلب برای راه اندازی یک حرکت اجتماعی فرهنگی، جشنواره تیرگان شاخص ترین دستاورد است. جشنواره ای که در سال ۲۰۰۶ آغاز شد، ضمن سه دوره برگزاری میزبان صدها هزار تن ایرانی و غیرایرانی بوده و توانسته جامعه ی میزبان را با فرهنگ و هنر ایرانیان آشنا کند. برگزاری تیرگان، کاری ست کارستان که تنها با همت والای جوانان عاشق فرهنگ مادری و با مدیریت جوانانی چون مهرداد آرین نژاد و نیما احمدی و … امکان پذیر است.

پایه ریزی اگر نگویم صدها که ده ها نهاد ریز و درشت فرهنگی، اجتماعی، سیاسی در شهر تورنتو نشان از رشد فرهنگ مدنی و مدرن در جامعه ایرانی تورنتو دارد.

از نهادهای فرهنگی، اجتماعی، صنفی ای که یا به دلیل قدمتشان و یا به دلیل عملکردشان و یا اهمیت شان در رشد جامعه ی ایرانی تأثیر بسزایی داشته اند،  علاوه بر مدرسه فارسی به سرپرستی بهرام پارسی که سنگ بنای بسیاری از مدارس فارسی را در سراسر انتاریو پایه گذاشت، و زنگ قصه به همت پروانه میثاقی که نوروز را در حافظه تاریخی کودکان مان بر جای گذاشت، می توان از انجمن ایرانیان تورنتو، سازمان زنان ایرانی انتاریو،  باشگاه ادبی واژه، کانون کتاب تورنتو، شبکه ایرانیان کانادا (آی سی نت ورک)، کنگره ایرانیان کانادا، کانون مهندسین و آرشیتکت های ایرانی، انجمن ساختمان سازان، بنیاد پریا و کتاب ماه تهرانتو، نام برد. و البته چندین و چند رسانه (نوشتاری ـ تصویری ـ صوتی) مهم و جدی و نیمه جدی و گاه “شوخی” در نمایندگی جامعه ی رنگارنگ و متنوع و خلاق ایرانی تورنتو از دیگر ویژگی های جامعه ایرانی هستند و در ساختن این جامعه با چنین ابعادی نقش مهمی داشته و دارند.

از جمله رسانه های جدی که به کار فرهنگی هنری ادبی توجه ویژه داشتند و خانه اهل قلم ایرانیان کانادا شدند، علاوه بر سایبان و شهروند، می توان از سپیدار به سردبیری ساسان قهرمان نام برد.

این را من نمی گویم همه می گویند تورنتو یکی از فرهنگی ترین و دمکرات ترین و متمرکزترین جوامع ایرانی خارج از ایران است و حاصل خرد جمعی جامعه ایرانی ست که از عرق ریزان روح و روان او طی سی و چند سال مهاجرت شکل گرفته، رشد کرده و همواره رو به پیشرفت داشته است.

این جامعه برای دستیابی به چنین جایگاهی هزینه سنگینی داده است. سرنوشت تلخ انجمن ایرانیان تورنتو، اولین نهاد مدنی ایرانیان که به همت آقایان منوهر میثاقی، حبیب شفایی و مسعود منصورزاده  و… بنیان گذاشته شد، قربانی تمرین مشارکت مدنی و  آموزش دمکراسی خواهی ما ایرانیان شد. رفتار با انجمن ایرانیان، متر و معیاری شد برای جامعه ایرانی تورنتو تا خود را بسنجد و دریابد که نهادهای اجتماعی نه ملک شخصی او و نه دشمن و در تقابل با او هستند، و البته بابت این درس بهای سنگینی پرداخته شد.  دولت بودجه ی چهارصدهزار دلاری انجمن را قطع کرد و  این شکست، موجب انفعال و دلسردی بخشی از جامعه ی مدنی ایرانی تورنتو شد که از سر دلسوزی و خیرخواهی در ساختن نخستین نهاد ایرانی گام برداشته بودند. در نهایت این تجربه ی تلخ به این نتیجه گیری انجامید که برای داشتن نهادی پایدار، بهتر است آن نهاد به صورت هیئت امنایی اداره شود تا از دخالت “غیر” و “فروپاشی” در امان بماند. این کار مزایا و معایبی داشت؛ مزایای آن ماندگاری بود و در نتیجه کار و فعالیت و ساختن، اما عیبش جلوگیری از مشارکت مردمی و تمرین دمکراسی و مسئولیت دهی و مسئولیت خواهی است که در ساختن جامعه ای مدرن و مدنی نقش مهمی دارد.

در واقع در درون این نهادها و انجمن های کوچک و بزرگ است که ما ایرانیان کانادایی به مشق دمکراسی می پردازیم تا تعامل و مشارکت را به صورت عملی تجربه کنیم و بتوانیم فرهنگ دمکراسی را در خود نهادینه کنیم.

سخن آخر آن که با کوله باری از سه دهه حضور در تورنتو، “تهرانتو”یمان دارد به استقبال چهارمین جشنواره تیرگان می رود و می داند که در این چهار روز، لحظات خوش و به یادماندنی را در کوله بارش خواهد اندوخت.

۶ می ۲۰۱۳ ـ تورنتو