وضعیت سوریه ۲۸ ماه پس از آغاز تظاهرات مسالمت آمیز مردمی که با شعار “الشعب یرید اسقاط النظام” (ملت سقوط نظام را می خواهند)، به جایی رسیده که نمی توان آن را با واژه یا عبارتی مناسب توصیف نمود.  کدام یک از واژه های فجیع، دلخراش، دردناک، غیرانسانی و حتی وصفی که دبیرکل سازمان ملل چندماه پیش به کار برد یعنی “جنایت علیه بشریت” می تواند ابعاد واقعی آنچه که برمردم ستمدیده و زجرکشیده سوریه می گذرد را توصیف کند؟!

شرح جنایات و فجایعی که هرروز در این سرزمین بلادیده و مصیبت زده رخ می دهند، بر وجدان هر انسانی که “از محنت دیگران بی غم” نباشد سنگینی می کند.  این امر بویژه درمورد ما ایرانیان که شعر نغز سعدی را برسر در سازمان ملل آویخته ایم مصداقی دو چندان دارد زیرا بپذیریم یا نپذیریم – مستقیم یا غیرمستقیم – درتداوم این فاجعه مسئولیت داریم زیرا عامل اصلی به درازا کشیدن آن نظامی است که به نام ما حکومت می کند و خواه ناخواه نمی توانیم خود را از مسئولیت اعمال و کردار آن مبرا بدانیم.  با هیچ عیاری از بی تفاوتی یا هیچ پرشی از بلندای دیوار حاشا نمی توان منکر این واقعیت مسلم شد که اگر حمایت های همه جانبه و بی دریغ نظامی، تسلیحاتی، دیپلوماتیک و بویژه حاتم بخشی های بسیار سخاوتمندانه مالیِ – بین ۵ تا ۱۰ میلیارد دلار درسال – نظامِ غاصبِ حاکم برکشور ما نبود، امکان نداشت که رژیم جنایتکار بشار اسد حداکثر بتواند بیش از حکومت معمر قذافی در لیبی – ۷ ماه – دربرابر خیزش یکپارچه مردمی دوام آورد و شمار قربانیان آن نیز دست بالا از چند هزار نفر فراتر نمی رفت.  بنابراین، اگر امروز شمار کشته شدگان سوریه بیش از یکصدهزار نفر اعلام شده و چند میلیون نفر نیز خانه خراب، آواره و پناهنده شده اند، ما به عنوان ایرانی مسئولیتی بیش از مردم دیگر کشورهای جهان – حتی چین و روسیه – داریم و همین ما را موظف می کند که با صدایی رساتر از دیگر مردم دنیا از جنایت های فجیعی که نظام ولایت مطلقه فقیه با پول ما در سوریه مرتکب می شود برائت جوییم و با مردم ستم کشیده و مظلوم سوریه ابراز همدردی کنیم.

می گویم مردم “مظلوم” سوریه، زیرا در واقع آنان به صورت گروگان و قربانی بازی ها و بده بستان های کثیف شرق و غرب درآمده اند و درحالی که یک طرف با تمام قوا و بیرحمی و سفاکی وصف ناشدنی از رژیم جنایتکار بشار اسد حمایت می کند، طرف دیگر تنها به گفتارهای بی خاصیت و وقت کشی های پرتلفات بسنده می کند و مدام از طرح ها و گزینه هایی که زیر و رو و پس و پیش میز دارد داد سخن می دهد.

Nakhaei-1

آخرین نمونه این طرح و گزینه ها، گزارش این هفته ژنرال مارتین دمپسی، رییس ستاد مشترک ارتش امریکا به کمیته نیروهای مسلح سنای این کشور است.  او در این گزارش می گوید که درصورت صدور دستور رئیس جمهوری امریکا، ارتش این کشور آمادگی دارد تا اقدامات مختلف نظامی را در حمایت از مخالفان مسلح حکومت سوریه به اجرا بگذارد.  گزارش ژنرال دمپسی نشان می دهد که دولت امریکا هنوز در مورد دخالت نظامی در سوریه تصمیم نهایی را نگرفته است.  رییس ستاد مشترک ارتش امریکا، ۵ گزینه را درمورد حمایت از نیروهای مخالف حکومت سوریه، همراه با هزینه و نتایج متفاوت آنها تشریح کرده است.  این گزینه ها عبارتند از:

       ۱- اعزام مربی و مستشار برای آموزش و راهنمایی افراد نیروهای مخالف.

۲- وارد کردن “ضربه های موردی” به مواضع، تجهیزات و مراکز حساس نیروهای دولتی سوریه.

۳- ایجاد منطقه پرواز ممنوع همراه با غیرقابل استفاده کردن امکانات نیروی هوایی ارتش سوریه.

۴- ایجاد “منطقه حایل” در مناطق مرزی سوریه با ترکیه و اردن.

۵- نظارت و جلوگیری از کاربرد تسلیحات شیمیایی توسط رژیم سوریه.

ژنرال دمپسی در گزارش خود یادآور می شود که توسل ایالات متحده به “قوای قهریه درسوریه” عملا به منزله ورود به جنگ است که در آن صورت “اجتناب از درگیری وسیع تر دشوار خواهد بود” و درپایان گزارش نتیجه گیری می کند که: «از تجربه های ۱۰ سال گذشته آموخته ایم که مداخله به منظور تغییردادن توازن نظامی به نفع یکی از طرفین، بدون توجه به فراهم کردن زمینه فعالیت یک ساختار حکومتی کارآمد، اقدامی کافی نخواهد بود».

البته، باراک اوباما برای ادامه سیاست وقت کشی و مماشات خود – درحالی که طرف دیگر با تمام قوا از هیچ اقدامی برای نگهداری بشار اسد بر مسند قدرت کوتاهی نمی کند -، نیازی به این همه هشدار از جانب رییس ستاد مشترک ارتش خود ندارد و چنان به ویروس “مداخله هراسی” مبتلاست که در نبود این هشدارها هم از سیاست – یا بی سیاستی – تاکنونی اش دست برنمی داشت.

نتیجه این که مسئله سوریه عملا به گره کوری بدل شده که بسیاری از آن به عنوان “بن بست” یاد می کنند.  چندماه پیش، مقاله ای با عنوان “ایران و بن بست سوریه” در تارنمای “دیپلماسی ایرانی” به قلم دکتر سید محمد صدر، معاون پیشین وزارت امور خارجه حکومت آخوندی منتشر شد.  نویسنده دربخشی ازاین مقاله می نویسد: «درحال حاضر بن بستی درسوریه شکل گرفته است.  این بن بست بر این اساس است که نه مردم و نیروهای معارض حکومت سوریه می توانند حکومت را ساقط کنند و نه حکومت توان ازبین بردن مخالفان خود را دارد.  درکنار بن بستی که درخود سوریه شکل گرفته است، شاهد نوعی بن بست درعرصه بین المللی درمورد بحران سوریه هستیم.  مخالفت چین و روسیه با صدور قطعنامه علیه سوریه موجب شد که شورای امنیت نتواند برای حل بحران کاری کند».

Nakhaei

به عبارت دیگر، معنای “نه مردم و نیروهای معارض حکومت سوریه می توانند حکومت را ساقط کنند و نه حکومت توان ازبین بردن مخالفان خود را دارد” جز این نمی تواند باشد که طرفین در یک جنگ داخلی خونین و پرتلفات فرسایشی، که زمانی برای پایان آن نمی توان تصورکرد، درگیر شده اند و از آنجا که خود حکومت سوریه فاقد توان نظامی، تسلیحاتی و مالی لازم برای ادامه این جنگ است، این هزینه ها ناگزیر باید ازجیب مردم به فقرکشیده شده ایران تأمین شوند و شاید دلیل عمده عدم قاطعیت و وقت کشی آقای اوباما و شرکای اروپایی اش در همین نکته نهفته باشد.

همین مطلب را دیوید کامرون، نخست وزیر انگلستان هم با عباراتی متفاوت می گوید.  به گزارش ۲۱ ژوییه بی بی سی فارسی: «دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا گفته است ممکن است دولت بشار اسد درماه های اخیر “قوی تر” شده باشد، اما جنگ در آن کشور به بن بست رسیده است.  او بشار اسد را مردی “شرور” نامید که اقداماتی وحشتناک علیه مردمش انجام می دهد».

روشن است که باراک اوباما، دیوید کامرون و دیگر شرکایشان نه تنها پروایی از این “بن بست” ندارند، بلکه حتی بدشان هم نمی آید که مردم ایران که قربانیان نظام واپسگرای آخوندی هستند، هزینه های سنگین این جنگ فرسایشی را بپردازند و مردم بی پناه سوریه نیز در بن بست کشتار شوند!

* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی، ساکن اروپا و از همکاران شهروند است.

Shahbaznakhai8@gmail.com