خمینی سالها پیش گفته بود ما هرچه داریم از محرم و صفر داریم. زمانی که این حرف را میزد گمان نمی کرد که سی سال بعد
شهروند ۱۲۶۳ – پنجشنبه ۷ ژانویه ۲۰۰۹
راه حل چیست؟
خمینی سالها پیش گفته بود ما هرچه داریم از محرم و صفر داریم. زمانی که این حرف را میزد گمان نمی کرد که سی سال بعد نسل تازه انقلاب به میدان بیاید و از همین محرم و صفر بنیانهای حکومتش را نشان بگیرد. محرم امسال و مشخصا خیزش عظیم و تعرضی مردم در روز عاشورا که تا پاسی از شب جدال تن به تن مردم با نیروهای سرکوب دولت را در بر داشت با تجربه سه ساله گذشته بسیار متفاوت بود. هزاران نفر در خیابانهای تهران و شهرستانها به هم پیوستند تا علیه زورگوئی و دروغ، علیه آنچه زیر نام ستم تعریف میشود، متحد شوند. حاصل این اتحاد حماسه ای دیگر در تاریخ دیرینه مردم ایران برای کسب حقوق پایه ای و برحق شان بود. عاشورای امسال صحنه ی جدال اسلام سیاسی حاکم با جنبش آزادیخواهی مردم ایران بود. جایی که توده ها به خیابانها ریختند تا هیچ پدربزرگی نیاز نداشته باشد برای تمثیل و توصیف جدال حق و ناحق تاریخ مذهب را ورق بزند. عاشورای امسال پایانی بود بر عاشورای حسینی و آغازی بود بر عاشورای مردمی. عاشورایی که علیه حکومت مذهبی، علیه دیکتاتوری و زورگویی، علیه کشتار و دروغ و نابرابری خلق شد، عاشورای مردمی نام گرفت. حماسه عاشورای مردمی از توطئه ای با اسم رمز "پاره کردن عکس امام" گذشت و با اتحاد و همبستگی بی نظیر مردمی خلق شد که اینک بیش از ۶ ماه است علیه حاکمیت شب و روز را به دیکتاتور و دستگاه حکومتی تنگ کرده اند. عاشورای مردمی، خامنه ای و دار و دسته اش را وارد بازی مرگ و زندگی کرد تا جایی که از دار و ندارشان یعنی "محرم و صفر" مایه بگذارند. جمهوری اسلامی با صدا و سیما و روزنامه و مدرسه و کارخانه و پادگان به جان مردم افتاد که به امام حسین و عاشورا بی حرمتی شده است و باید برای حفظ اسلام و حکومت نایب امام زمان به خیابانها بیایید. جمهوری اسلامی از بلیت های مجانی مترو گرفته تا پخش کیک و آب میوه میان مردم گرفته تا تشویق و پاداش در اداره و مدرسه و دانشگاه فروگزار نکرد تا جمعیت قابل ملاحظه ای را مقابل دوربینها به تصویر بکشد. جمعیتی که عکس خاتمی و موسوی و کروبی را به پرچم آمریکا چسباندند و علیه شان مرگ و نفرین خواستند. این رفتار جمهوری اسلامی علیه نخست وزیر خمینی، علیه رئیس جمهور پیشین، و علیه رئیس مجلس و یکی از نزدیک ترین روحانیون به خمینی است. همان لباس شخصی هایی که با چماق و قداره به جان مردم افتاده بودند به خیابان ریختند و شعار دادند "اعدامشان کنید". جنتی اعلام کرد که باید به سبک کشتارهای سال ۵۷ عمل کنیم و سی و شش "نماینده مردم" اعلام کردند اجازه ندهید زندانیان بیست روز بیشتر نفس بکشند همین امروز اعدامشان کنید. مسابقه ای برپاست. "نمایندگان مردم"،"نمایندگان خدا"و "امام زمان" برای هل کشیدن روی جنازه های مردم از همدیگر سبقت می گیرند.
می خواهند زندانیان را اعدام کنند. زندانیان همان مردمی هستند که دیروز و فردا در خیابان بوده و هستند، کسانی که از گلوله و تفنگ ساچمه ای و باتوم جان سالم به در بردند و یا آنانی که خونشان بر فرش و چرخ نریخت محکوم به محارب شده اند تا تاوان جدال با دیکتاتوری زمان را پس بدهند. جمهوری اسلامی میخواهد مردمی را اعدام کند که سینه به سینه مرگ تا گلوی مهاجم رفتند و بخشیدند "… به خاطر ندا بخشیدند". مردمی که می توانند من، تو و یا دیگری باشند، مائی که فراسوی مرزها و محدوده ها عرصه را در داخل و خارج بر دیکتاتوری زور و دروغ تنگ کرده ایم. اما نمی دانند و یا نمی خواهند بدانند این که این جنبش ریشه در بنیان انسان به میدان آمده دارد. می خواهند مردم علیه اعدام و شکنجه را اعدام کنند، مردمی که چوبه های دار را در سیرجانها به آتش کشیده اند، مردمی که داغ احسان و دلارا و بهنود را در سینه دارند. این صحنه عریان نبرد مردم و دیکتاتوری حاکم است، اما این اعدام و تهدید و ترعیب کسی را نمی ترساند. حجاب بر سر مجید کردند تا تحقیرش کنند، تکثیر شد. فعالان و روزنامه نگاران و چهره های سیاسی را تحت بازجویی و اعتراف قرار دادند یک ملت با آنها هم صدا شد. امروز هم آزادیخواهی و حق طلبی را محاربه می خوانند تا میلیون ها انسان را در سایه ترس و تعقیب و تهدید به خانه هایشان بکشانند. جدای از سی سال ترور و اعدام و محاربه علیه مردم،۷ ماه است دست به اسلحه برده اند؛ عزیزانمان را با گلوله و تجاوز و باتوم و چرخهای ارابه های مرگ به خاک و خون می کشند و مردم همچنان در میدان هستند.
باید علیه این اعدام ها، علیه اتهام زنی و فشار و تهدید و بازجویی فعالان در بند و تمام کسانی که در خطر اعدام و بازداشت و ترور هستند، اعتراض کرد. باید وسیعاً از رسانه ها و نوشته ها گرفته تا خیابان و کارخانه و دانشگاه ها صحنه اعتراض به وضعیت موجود شود. پاسخ به این وضعیت نه در فضای اینترنتی و نه در نامه نوشتن و امضاهای اینترنتی ست. پاسخ این جنایت و جنجال را باید در اعتصاب و اعتراض و اتحاد در خیابانها داد. باید با درایت و تدبیر و سازماندهی و همبستگی علیه صدور این احکام مردم را به صحنه فراخواند. این فراخوان را باید به همه رهبران سیاسی، سازمان ها و احزاب سیاسی تحمیل کرد چرا که همه ما در این بیدادگاه محارب و اعدامی هستیم.
با هر سپیده بانگ گلوله
در هر گلوله مرگ کبوتر
با هر کبوتری گلی از خون
در هر گلی ستارهی پرپر
تا کی ستیز داس و شقایق
اعدام برگ و قتل صنوبر
تا کی مصاف سرب و شقیقه
تا کی ستیز سینه و خنجر
از نو قسم به گل به ستاره
از نو قسم به خلق دلاور
ای جوخه جوخه های جنایت
ای چکمه های به خون شناور
با طبل گام شب شکنان و
با ضجه های این همه مادر
تصنیف سرخ مرگ هیولا
آواز ناب خشم برادر
هر مشت بسته غنچه کینه
تا خون بهای لاله ی بی سر
تا فصل فسخ حصار و زنجیر
تا نسل همصدا و برابر
با پرچمی به رنگ ترانه
بر شانهی شهامت خواهر
یک نعره مانده تا خود خورشید
تا مرگ دیو خفته به بستر
ای در ستیز این شب خون ریز
ای دست تو مسلسل و سنگر
با من بیا به فتح رهایی
تا مرگ سایه، تا شب آخر
امروز ما شکستن هر مرز
فردای ما تبلور باور
با هر سپیده عطر ترانه
در هر ترانه سپیده ی دیگر
* سعید ولد بیگی، روزنامه نگار مستقل، وبلاگ نویس، فعال حقوق بشر، عضو انجمن جهانی قلم، دانشجوی اخراجی مقطع کارشناسی ارشد مهندسی صنایع، همکار و مدرس سازمان ملل در امور قربانیان جنگ و کودکان کار و خیابانی در کشورهای ترکیه عراق و ایران، زندانی سیاسی سابق.