ممکن است این عنوان شگفت به نظر رسد، با توجه به نمایش پیروزی طرفداران حکومت و موفقیت در سرکوب یاران جنبش سبز تا حد ممانعت از حضور سران 

 شهروند ۱۲۶۹ ـ پنجشنبه ۱۸ فوریه ۲۰۱۰


 

ممکن است این عنوان شگفت به نظر رسد، با توجه به نمایش پیروزی طرفداران حکومت و موفقیت در سرکوب یاران جنبش سبز تا حد ممانعت از حضور سران جنبش در جمع و حتی ضرب و شتم آنان و اخلال در شبکه ی اینترنتی و تلفن تا صدای معترضان به گوش جهانیان نرسد، اما اگر ما به سیاست کلی سران جنبش سبز توجه کنیم این یک گام بزرگ در راه رسیدن آنان به مقصد و یک پیروزی تاکتیکی است.


 

سیاست سران جنبش سبز


 

سران جنبش پس از سرکوب وحشیانه نظام در هفته های اولیه پس از انتخابات بر آن شدند که پیروزی آنان در گرو ریزش در جناح طرفداران حکومت و جذب نیروهای مؤمن در سپاه و بسیج و سیاستمداران طرفدار حکومت است؛ کاری که انقلاب ۵۷ را موفق کرد و این سیاست را به سه دلیل برگزیده اند:

الف ـ باور به صداقت بخش وسیعی از این نیروها و فرض بر فریب خوردگی آنان؛

ب ـ بدون در دست داشتن ابزار قدرت نظامی، اقتصادی، امنیتی و سمت های دولتی و تنها امید بستن به نارضایتی توده های بی دفاع در عالم واقع امکان کسب قدرت نیست؛


ج ـ اگر این نیروها تغییر موضع ندهند بر فرض پیروزی جنبش سبز اینان کشور را درگیر یک جنگ داخلی و ناامنی وسیع خواهند کرد؛ همان وضعی که در عراق و افغانستان اتفاق افتاده است.

این ریزش در حامیان جناح حاکمیت وقتی پیش می آید که آنان شاهد آن باشند که حکومت بی دلیل جماعت وسیعی از مؤمنان به انقلاب و جمهوری اسلامی را به خاطر منافع شخصی سرکوب می کند؛ جماعت مظلومی که برعکس تبلیغات حاکمیت جیره خوار غرب نیستند، بلکه با همه وجود مدافعان واقعی انقلاب بوده و هستند و از آنجا که مظلومیت و سرکوب شدن بی دلیل همیشه و همه جا روحیه ی مهاجمان مؤمن نه مزدوران بی ایمان را درهم می ریزد، لذا هدف اپوزیسیون در اینجا اثبات مظلومیت خود در برابر خشونت و بیرحمی غیرلازم حکومت است. و در این شرایط خاص نشان دادن آن که حاکمان چنان بی رحم هستند که حرمت هیچ کس را نگاه نمی دارند.

حاکمان نیز کم کم متوجه این ترفند سران جنبش سبز شده اند و از سر این بیم و هراس است که می کوشند چنان دهان حریف را خرد کنند که صدای آن در گلو خفه شود، زیرا می دانند که اگر آنان فرصت افشاگری داشته باشند چنان آبروی حاکمان و دروغگویی ها و فساد و بی تدبیری حاکمان بر باد می رود که مردم به سرعت از آنان روی برمی گردانند، همین روندی که از یکی دو ماه پیش از انتخابات آغاز شده بود و مردم کم کم متوجه شدند که سپاه و بسیج نه تنها ارکان نظامی که بیشتر اهرم های اقتصادی کشور را در دست دارند و مثل اختاپوسی با غفلت از مردم در طول این سالها کم کم بر همه ارکان سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی جامعه چنگ انداخته اند؛ خطری که تا کمتر از یک سال قبل کمتر کسی متوجه آن بود، لذا تمام سعی رهبریت و سپاه بستن دهان اپوزیسیون و خفه کردن صدای جنبش سبز است.


 

شکست بزرگ تبلیغات حکومتی


 

جمهوری اسلامی به عنوان یک حکومت شیعی در طول سی سال گذشته برای تبلیغات خود بر باورهای مذهب شیعه و فرهنگ شیعی بسیار تکیه کرده است. از اینکه تعداد کشتگان در حزب جمهوری اسلامی را برعکس واقعیت ۷۲ نفر بخواند؛ نام لشگرها و قرارگاه های نظامی را ثارالله و غیره بگذارد؛ پلیس های زن خود را "خواهران زینب" بخواند. می دانیم که تمام ادعای حقانیت شیعه مبتنی بر حقانیت اهل بیت است و این که خانواده پیامبر می بایست حکومت جدشان را به دست بگیرند، اما قدرتمندان اهل مکه و مدینه به کمک نیروی نظامی این حق را پایمال کردند.

رهبران جنبش سبز با استفاده از همین باورها تاکتیک هایی را برگزیده اند که سبب شده لبه ی تیز این شمشیر به سوی خود حکومت و رهبری برگردد. در مقاله ی "اسطوره های مذهبی بلای جان حکومت دینی" نشان دادم که سران جنبش سبز در روز عاشورا تاکتیکی را برگزیدند که مردم بی دفاع شبیه شدند به امام حسین و یارانش در برابر حکومت قهار یزیدیان و حمله به جماران ماجرای حمله ی نظامیان و قدرتمداران حاکم به خانه ی حضرت علی و جسارت به خاندان او را به نمایش گذاشتند. و در ماجرای پاره کردن عکس امام خمینی هم نوه ی او انگشت شماتت را به سوی حاکمان و نظامیان گرفت.

یکی از شعارهای اصلی حکومتیان در ۲۲ بهمن بر روی پلاکاردهای بزرگ چنین بود "ما اهل کوفه نیستیم علی را تنها گذاریم" اما در آن واقعه کوفیان حضرت علی و خاندان پیامبر را در برابر نظامیان و حاکمان اولاد ابوسفیان تنها گذاشتند و در این جا بار دیگر این نظامیان و حکومتگران هستند که زهرا اشراقی نوه ی آیت الله خمینی را دستگیر کرده اند و این حکومت است که به اهل بیت امام خمینی یورش برده است.

بدین سان سیاست های سران جنبش سبز چنان راه راست و چپ را بر حکومت بسته است که هر تلاش آنان برای بستن دست و پای حریفان زنجیری تازه می شود بر دست و پای خودشان. در ۲۲ بهمن اگر به سران جنبش اجازه می دادند که در تظاهرات شرکت کنند در مقابل حکومت ابراز قدرت شده بود و تمام اعدام ها و زندان ها و خشونت های یکی دو ماهه اخیر برای خفه کردن صدای جنبش سبز بود، ولی حال برای رسیدن به آن بار دیگر مجبور شدند از یک خط قرمز سیاسی عبور کنند و آن برخورد خشن دیگری با اهل بیت امام خمینی و یاران نزدیک او به دست نیروهای نظامی و امنیتی بود.

و اگر توجه شود که سیاست اصلی سران جنبش سبز در این مرحله تلاش برای ریزش در جناح حاکمیت است، لذا سیاست حکومت در این روز دو دستاورد بزرگ برای مبارزات جنبش سبز داشت:

الف ـ ضربه ی دیگری بر ذهن طرفداران مؤمن حکومت و لرزشی دیگر در ذهنیت اینان در مورد حقانیت حکومت و قدمی دیگر در جهت سست شدن اراده ی نیروهای نظامی ـ امنیتی برای سرکوب جنبش سبز؛

ب ـ تجربه ای دیگر برای ناامید شدن خوش بینان به حکومت چون آیت الله موسوی اردبیلی در مورد اصلاح آن.


 

روشن شدن راه


 

و بالاخره سرکوب ۲۲ بهمن حتی سران جنبش سبز را غافلگیر کرد. آنان باور نمی کردند که با پسر آقای کروبی چنان کنند و به آقای خاتمی حمله کنند و خانم زهرا رهنورد را کتک بزنند، لذا این سران متوجه شدند که دیگر آن تاکتیک هایشان و شرکت در تظاهرات حکومتی کارآ نیست و معلوم شد کسانی هم که از چند روز قبل با آنان تماس گرفته و آنان را از عدم خشونت مطمئن کرده بودند یا برای فریب آنها فرستاده شده بودند یا در حقیقت کاره ای نیستند و تصمیمات را به طور کامل سپاه و نیروی امنیتی و تمام نیروهای سیاسی در حکومت می گیرند. لذا ماجرای ۲۲ بهمن در حقیقت راه هرگونه امید به آشتی و مصالحه سیاسی را بست. نه دیگر سران جنبش به گفته ها و وعده های حکومتیان اعتماد می کنند و نه شکی است که سپاه و نیروهای امنیتی با هدایت آقای خامنه ای تسلیم مطلق یا نابودی کامل یاران جنبش سبز را می خواهد و در خیال هیچ مصالحه ای نیست.

بدینسان ۲۲ بهمن بر همگان معلوم داشت که هیچ امیدی به سازش در بالا نیست. امیدی که خوش بینان داشتند و بیمی که بسیاری از یاران جنبش سبز را نگران می داشت. راه حال معلوم شده، مصالحه ی سیاسی غیرممکن شده و زمان ریش سفیدی ها گذشته است و نظام هر چه بیشتر نظامی شده و دیکتاتوری عریان شده و سرنوشت همه دیکتاتورها رفتن تا نهایت فروپاشی حکومتشان است. منتها این بار اگر یکسو تا بی پرواترین شکل ممکن خشن، ریاکار و دروغگو و بی اخلاق است، سوی مخالف آن اخلاقی، مسلط برخود و مخالف خشونت است.