مژدگانی که گربه تائب شد/زاهد و عابد و مسلمانا (عبید زاکانی)            

خودش دوست دارد امیرکبیر ثانی نامیده شود، اما خصلت هایش به میرزا آقاخان نوری، دسیسه چین و محرک قتل امیرکبیر که پس از او صدراعظم شد، شباهت دارد.  وقاحت، خیانت، خباثت، طمع کاری، موذیگری و فساد مالی از جمله این خصلت ها هستند.  درنخستین ماه های پس از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ ـ که بهار آزادی نامیده می شد ـ، اتحادیه کمونیست ها پشت و روی چکی به مبلغ ۱۵ میلیون دلار از بانک مرکزی در وجه علی اکبر هاشمی رفسنجانی را در نشریه خود چاپ کرد که با پشت نویسی او وصول شده بود.  رفسنجانی با خونسردی در برابر دوربین تلویزیون ظاهر شد و با لبخند ملیح معروف خود گفت که این پول را امام برای خرید اسلحه به او داده و او اسلحه ها را خریده و حساب آن را به امام پس داده است!

طرح توکا نیستانی

طرح توکا نیستانی

در ۳۵ سال گذشته رد پای رفسنجانی در همه تبهکاری ها و خباثت هایی که برضد منافع و حقوق مردم ایران انجام شده دیده می شود: از ادامه بیهوده و نابخردانه جنگ پس از بیرون راندن دشمن متجاوز از خاک کشور تا سرکوب و کشتارهای دهه ۶۰، از عزل آیت الله منتظری تا جعل و تبانی دغلبازانه برای نشاندن سید علی خامنه ای بر مسند ولایت مطلقه فقیه، از کشتار مخالفان در خارج از کشور تا نهادینه کردن فساد و نظام چپاول و غارت و… جایی نیست که از دستبرد این موجود حیله گر و خبیث در امان مانده باشد.

هاشمی رفسنجانی نه تنها همه آموزه های ماکیاول در کتاب “امیر” یا “شهریار” را فوت آب است، بلکه از خود نیز فصل هایی برآن افزوده و اگر امروز ماکیاول زنده بود، در برابر او و کارهایش لنگ می انداخت.  وقاحت او و بی پروایی اش در دروغ گویی در حدی است که دکتر گوبلز وزیر تبلیغات معروف آلمان هیتلری، که می گفت دروغ هرچه بزرگتر باشد باورپذیرتر می شود، در برابرش یک نوآموز بی تجربه به حساب می آید.  در حالی که مجله معتبر “فوربز” عکس او را با تیتر “ملای میلیونر” بر روی جلد خود چاپ و نامش را در شمار ثروتمندان بزرگ دنیا قید می کند، او رودرروی صدها طلبه در حوزه علمیه قم با وقاحتی باورنکردنی می گوید که نه فقط اجاره نشین است، بلکه ثروت شخصی خود را نیز در سال های پس از انقلاب در راه آن خرج کرده است!

در سال ۱۳۸۴، در جریان مبارزات به اصطلاح انتخاباتی ریاست جمهوری در برابر محمود احمدی نژاد، هاشمی رفسنجانی به تقلید از فرانسوا میتران رییس جمهوری اسبق فرانسه، نامه ای خطاب به مردم نوشت و به در خانه ها فرستاد که در آن ضمن ابراز تأسف تلویحی از عملکرد گذشته، اظهار امیدواری کرد که در سال های باقی مانده عمر خود بتواند منشأ اثر و خدمتی برای مردم شود و هنگامی که نام احمدی نژاد از صندوق های رأی درآمد، با مظلوم نمایی گفت که شکایت به دادگاه عدل الهی خواهد برد!

چند روز پیش از رأی گیری خردادماه ۱۳۸۸، رفسنجانی نامه سرگشاده ای خطاب به سید علی خامنه ای نوشت و به او در مورد تقلب در نتیجه رأی گیری هشدار داد.  آن نامه سروصدای بسیاری به پا کرد و یک هفته بعد خامنه ای در خطبه نماز جمعه گفت که نظراتش به احمدی نژاد نزدیک تر از رفسنجانی است. در چهارسال گذشته، رفسنجانی مانند بندبازی ماهر با اعلام مکرر تبعیت و اطاعت از سید علی خامنه ای، جایگاه خود را در مدار قدرت حفظ کرده و ۳ ماه پیش پس از آن که صلاحیتش برای نامزدی ریاست جمهوری توسط شورای نگهبان منصوب و گوش به فرمان ولی مطلقه فقیه رد شد، زمینه را برای نشاندن حسن روحانی بر مسند ریاست جمهوری آماده ساخت.

رویدادهای اخیر و پدیدار شدن خطر حمله نظامی امریکا و متحدانش به سوریه، باردیگر رفسنجانی را به تکاپو انداخته است. به گزارش “رادیو فردا” او در نشست روز شنبه ۹ شهریور مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: «باید از بیان مواضع غیر رسمی و افراطی توسط افراد غیرمرتبط پرهیز شود و مواضع اصولی و هوشیارانه نظام توسط کانال های رسمی و مسئول بیان شود».

مهم ترین “مواضع اصولی و هوشیارانه نظام” پیشتر از سوی سیدعلی خامنه ای مطرح شده بود که: «اگر  امریکا به سوریه حمله کند، منطقه به آتش کشیده خواهد شد».  یکی دیگر از “مواضع اصولی و هوشیارانه” هم توسط حسین نقوی، سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی چنین بیان شده بود: «جمهوری اسلامی با هرنوع دخالت نظامی و در هر سطحی از سوی قدرت های بیگانه به شدت مخالف است و در مقابل این دخالت ها اگر احیانا اقدامی صورت گیرد، ساکت نخواهد نشست و از تمام ظرفیت خود برای مقابله با این دخالت ها استفاده خواهد کرد». یکی دیگر از “مواضع اصولی و هوشیارانه نظام” را نیز می توان از زبان سردار حسین سلامی، جانشین فرمانده سپاه پاسداران شنید: «جمهوری اسلامی به حملات علیه سوریه پاسخ میدانی خواهد داد» و سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس نیز در سخنرانی در نشست مجلس خبرگان می گوید: «ما تا آخر از سوریه حمایت می کنیم».

در حالی که بن مایه همه “مواضع اصولی و هوشیارانه نظام” بر رجزخوانی و تهدید و رد و انکار حمله شیمیایی بشار اسد استوار بود، روز یکشنبه ۱۰ شهریورماه رفسنجانی دریک سخنرانی در شیرگاه سوادکوه سخنانی گفت که خلاف همه “مواضع اصولی و هوشیارانه نظام” بود و همگان را در بهت و حیرت فروبرد:«مردم سوریه دراین دو سال خیلی آسیب دیدند، ۱۰۰ هزار کشته و ۸ میلیون آواره دادند در داخل و خارج، زندان ها پر از مردم، زندان ها جا ندارد و بعضی از ورزشگاه ها را گرفتند، آنها را پر کردند.  شرایط بدی بر مردم حاکم است. مردم از یک طرف از طرف خود حکومتشان بمباران شیمیایی می شوند و از طرف دیگر امروز منتظر بمب های امریکا باید بمانند»!

بهت و حیرت زدگی ناشی از این سخنان چنان بود که سخنگوی تازه منصوب شده وزارت خارجه حیران ماند که چگونه آن را جمع و جور کند.  خانم مرضیه افخم بنابر روال معمول دیپلوماسی آخوندی، در حالی که نوار صوتی دست به دست می گشت، خبر را تکذیب کرد: «سخنان هاشمی رفسنجانی تحریف شده و از سوی دفتر او نیز تکذیب شده است»!

به رغم این “تکذیب”، علی مطهری نماینده مجلس شورای اسلامی بر گفته های رفسنجانی مهر تأیید زد: «اظهارات آقای هاشمی درباره حمله شیمیایی به مردم سوریه به معنای صدور مجوز حمله به سوریه نیست.  شاید ایشان می خواهند انقلاب اسلامی بیشتر از این در این قضیه مایه نگذارد».

آقای منصور امان، نویسنده و تحلیلگر سیاسی در تشریح وضعیت آچمز شده حکومت آخوندی و دلیل گفته های رفسنجانی می نویسد: «درصورت حمله نظامی آمریکا و متحدانش به سوریه، هرگزینه ای که حکومت انتخاب کند، به زیان آن خواهد بود: اگر بدون واکنش بماند یا آن را به اقدامات تروریستی محدود کند، موقعیت خود را در میان گروه های اجاره ای و دست نشانده و همچنین ادعاهای منطقه ای اش تضعیف کرده است و اگر به مقابله برخیزد، موقعیت خویش را به قمار گذاشته و با پیامدهای محاسبه ناپذیری روبرو ساخته است».  این نویسنده و تحلیلگر سپس چنین نتیجه گیری می کند که: «راه حل آقای رفسنجانی مبنی بر مرزبندی با بشار اسد خطاکار، می تواند عدم واکنش جمهوری اسلامی در برابر “تنبیه” وی را نزد نمایندگی های خارجی اش توجیه کند و همزمان، یک در پشتی برای “مذاکره با امریکا” بازکند».

اما، ورای این تحلیل کم و بیش درست، واقعیت های دیگری نیز وجود دارند: ۴ سال پیش در همین روزها، بخشی از مردم در خیابان ها شعار “سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن” سر می دادند و پاسخ خود را با کشتار و سرکوب جنایتکارانه دریافت کردند.  پس از آن نیز هر صدای مخالفی در گلو خفه شد تا جایی که مهدی طائب، یکی از پرقیچی های ولی مطلقه فقیه حتی گفت که حفظ سوریه برای نظام از حفظ خوزستان نیز مهم تراست. در دو سال و نیم گذشته، عملا این نظام ولایت مطلقه فقیه بوده که با انواع حمایت ها رژیم جنایتکار بشار اسد را سرپا نگهداشته و در همه جنایات آن – از جمله حمله و کشتار با سلاح شیمیایی – مباشرت و مشارکت داشته است. تنها در یک سال گذشته، بیش از ۱۰ میلیارد دلار از ثروت مردم به فقر کشیده شده و بخت برگشته ایران به حلقوم رژیم سوریه و حزب الله لبنان ریخته شده و همچنان می شود.  همه اینها را نمی توان با گفتن چند کلمه که همه دنیا از آن آگاهند شست و پاک کرد.

چنان که گفته شد، ۸ سال پیش رفسنجانی در نامه انتخاباتی اش به مردم، وعده داد که درچندسالی که از عمرش باقی مانده، خدمتی موثر به آنها بکند.  باور و بستن امید به “خدمت” رفسنجانی خطایی بزرگ و به قول شاعر: “سر رشته ی خویش گم کردن” است، اما همین قدر هم غنیمت است که در درگیری با ولی مطلقه فقیه ضربه ای گیج کننده به گیجگاه او نواخته، او را سکه یک پول کرده و بر طبل رسوایی نظام کوبیده است!

* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی، ساکن اروپا و از همکاران شهروند است.

Shahbaznakhai8@gmail.com