انگار ما ایرانیان را این رژیم هر چند سال یک بار به مرگ می گیرد تا از تب شادمانی کنیم. احمدی نژاد از صندوق های تقلب رهبر راهی مسند ریاست جمهوری می شود تا ایرانیان به هر کس پیش و پس از او به دیده ی احترام نگاه کنند، و وقتی راهی سفر خارج ـ بویژه نیویورک برای سخنرانی در مجمع سازمان ملل ـ می شود، تن هر ایرانی و غیر ایرانی می لرزد که دوباره چه نامربوط ها خواهد گفت تا حیثیت ایران و ایرانی بر باد رود.
فشار تحریم ها سرانجام چنان بالا می گیرد که مشاوران رهبر به او می گویند اگر چاره ای نیندیشد، ارکان نظامش در خطر جدی خواهد افتاد. اول، هر کس را که گمان می بردند خیلی خودی نیست حتی اگر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بود، نمی گذارند از صافی شورای نگهبان عبور کند، و بعد چهار نفر را تجویز می کنند که برای ریاست بر مملکت و مردم، و البته به فرمان و زیر فرمان رهبر مناسبند.
البته که رهبر نظرکرده ای هم دارد که گمان می رود او را بر مسند ریاست جمهوری بنشانند. اما باز مشاوران هشدار می دهند سیاست هشت سال گذشته که تاکنون ایران و ایرانی را دچار هزار مصیبت اقتصادی و سیاسی کرده، حالا می تواند رژیم را هم با خود ببلعد. در نتیجه باز از میان خودی ها یکی را حذف و از میان باقی مانده ها کسی را که حتما از منظر ملت مورد نظر رهبر نیست، که گویا هست، باقی می گذارند و ملتِِ به مرگ گرفته به تب رضایت می دهد و دل خوش می کند به تغییراتی که قرار است رخ دهد.
این بار به جای محمود احمدی نژاد حسن روحانی برای شرکت در مجمع سالانه سازمان ملل به نیویورک می رود و ظاهرا، هم جهان و هم ایرانیان گمان می کنند او که به قول خودش اختیار تام دارد، کاری خواهد کرد کارستان. غافل از این که سایه ی شوم رهبر و عواملش در هر جا که باشند بر سر نمایندگان دولت ایران است. برای همین هم روحانی در این سفرکه بسیاری از مردم به جان آمده و کمر خم شده زیر بار تحریم هایی که از جمله به خاطر بی لیاقتی سران جمهوری اسلامی بر آنان روا شده، به نتیجه این سفر چشم دوخته بودند، پیش از آن که به وعده های خویش به مردم وفادار بماند، به ملاحظات رنجش یا عدم رنجش رهبر تن می دهد و ادعاهایی می کند که در انبان کمتر عطاری می توان سراغ کرد.
او با لحنی موعظه گرانه از ایرانی حرف می زند که دمکراتیک و صلح جوست و گویی بهشت برین است. او از ایرانی- شما بخوانید خودشان چرا که ایران برای آنها مترادف است با منافع سردمداران حکومت نابهنگام جمهوری اسلامی ـ حرف می زند که کار و بارش تعامل است و گفت و گو و به دیده انگاری دیگران. جل الخالق
آقای روحانی انگار ایرانی که شما از او حرف و حدیث می کنید با ایرانی که ما در این سی و پنج سال می شناسیم توفیر فراوان دارد.
ایرانی که شما از آن سخن می گویید بیشتر شبیه سوئد و کانادا و نروژ و دانمارک و همین امریکایی است که میهمان سازمان ملل مستقر در او هستید. ایرانی که شما از او حرف می زنید دوست مردم سوریه است و به فرمایش شما دمکرات است و گویا هیچ کس در او مجبور به انجام هیچ کاری خلاف رأی و نظر خود نیست.
کاش وقتی انشای خود را برای قرائت در سازمان ملل می نوشتید گوشه ی چشمی هم به حقایق زندگی ایرانیان زیر لوای حکومت تان در این سی و چند سال می داشتید و چنین بزرگ و آشکار سخن غیرواقعی نمی گفتید.
ایران تصویر شده در انشای شما با ایرانی که ایرانیان و جهانیان می شناسند تفاوت بسیار دارد.
ایرانی که ما می شناسیم سپاه پاسدارانش در سوریه ده ها سردار دارد که کشتار سوری ها توسط بشار اسد را رهبری می کنند، و با همکاری برادران حزب الله لبنان به جلادان اسد درس آدم کشی می دهند و سپاه قدسش ده ها ایرانی مخالف رژیم را در کشور دیگری سلاخی کرد.
هنوز خون قاسملوها، فرخزادها، شرفکندی ها و کورش ایرانمنش ها بر دستان گروه های ترور شما خشک نشده که شما از مهر و شفقت و صلح طلبی و دمکراسی محوری خود و جمهوری اسلامی سخن می گویید.
آقای روحانی در مملکتی که همین روزها سالگرد کشتار هزاران زندانی اش است، آن هم زندانی سیاسی و آن هم در دادگاه هایی که به سه دقیقه قد نمی داد حرف از مهر و شفقت و صلح دوستی و انسان محوری زدن چندان منصفانه به نظر نمی آید!
شما که جرئت حضور در یک میهمانی ناهار را ندارید، و می خواهید همه دنیا را مجبور به رعایت احوالات خاص خود کنید، چگونه از تعامل و تفاهم با دنیا حرف می زنید؟
شما که خود و دیگری را مجبور به رعایت تحمیلات ظاهری و غیر ظاهری خود می کنید، و حتی ایرانیان را هم مجاز نمی دانید چنان که دوست می دارند پوشش و خورشت کنند، چگونه ادعای پیام صلح و دوستی و نزدیکی دارید!
در ایرانی که شما آن را اداره می کنید، مگر نه این است که کوشاگران حقوق بشرش، سیاسیون، وکلا، زنان، دانشجویان، بهایی ها، کارگران، سنی ها، همجنسگراها، کمونیست ها، هویت طلب ها، سبزها، و حتی مسئولان سابقش و یار و غارهای چندی پیش اش حق و حقوقی ندارند، حال چگونه است که از دنیا می خواهید با شما از در تعامل و دوستی در بیاید و به شما اعتماد کند؟
شما خود به مردم ایران با ندیدن تفاوت هایشان و حرمت نگذاشتن به این تفاوت ها در سی و چند سال، ظلم فراوان کرده اید، آن وقت از دیگران می خواهید که کرامت مردم ایران را دریابند؟
در مرام شما به این چه می گویند واعظ غیر متعظ؟
آقای روحانی ایرانی که شما تصور می کنید، ایرانی است که در او به شما و رهبر و گردانندگان دیگرِِ حکومت خوش می گذرد، و قرار است هر جا از قدرت و جسارت و موفقیتش یاد شود، نامش به فرمایش شما بشود جمهوری اسلامی و هر جا عیب و نقص و ایراد و انتقادی بر دامنش بنشیند باز به فرمایش شما بشود ایران.
نگاه به دو منظر از درک شما از ایران، از آفتاب روشن تر است که حکومت معیار شماست نه مملکت، و تا زمانی که ایران رهبرانی نداشته باشد که مملکت را بر قدرت و حکومت رجحان دهند، اوضاع به همین وخامت خواهد ماند.
آقای روحانی شما نه تنها از این موقعیت تاریخی که به دست آمده بود استفاده درست نکردید، بلکه تنها به دادن شعار به سود خود و حکومت تان بسنده کردید و نتوانستید و یا نخواستید در راستای منافع ایران و ایرانیان از بختی که به شما رو کرده بود، استفاده کنید!
مردم ایران در این سال ها آموخته اند که خود را به ریسمان سیاست های شما که راحت از بام هر پرنسیپ و استانداردی به نفع منافع شخصی خود گذر می کند، نیاویزند و نگذارند خواسته های برحق و دمکراتیک شان زیر دست و پای سیاست های ارزان و نان به روز بخور مسئولان حکومتی و دولتی پایمال شود.
مردم ایران به راستی شایسته زندگی توأم با صلح، آرامش و دوستی هستند، و قطعا در این راه با متانت و خرد و دوراندیشی گام خواهند نهاد.