نامه‌ی سرگشاده به جاشوا اوپنهایمر به مناسبت ۲۵امین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی در ایران

 

ترجمه: حمید پرنیان

جاشوای عزیز،

بالاخره، «عملِ کشتن» (The Act of Killing)،فیلم مستندِ شاهکار و گیرای تو را دیدم که کشتار نزدیک به یک میلیون کمونیست را در اندونزی در سال ۱۹۶۵ به تصویر کشیده بود. این فیلم قدرتِ کلام را از من گرفت و دچار حسِ شدیدِ انزجارم کرد. تو ظلم را در «حقیقت» (شیوه‌ای که کشتار انجام می‌گرفت)، صداقت را در «نفرت» (عاملانِ کشتار عملا نفرت خود را از قربانیان بیان می‌کردند)، و سنگدلیِ «روح انسان» (جایی که «عمل کشتار» نیز همان کشتنِ وجدان است) را ثبت کردی.

طرح مانا نیستانی به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد کشتار 67

طرح مانا نیستانی به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد کشتار ۶۷

مستندِ قدرتمندِ تو را به همراه دو زندانیِ سابقِ سیاسی از ایران که در کانادا در تبعید به سر می‌برند، تماشا کردم. یکی از این دو همراه، زنی است که ستمگریِ زندانِ اسلامی را در دهه‌ی ۱۹۸۰ تجربه کرده و دیگری مردِ جوانی است که در دهه‌ی ۱۹۹۰ حبس و شکنجه شده بود. آن‌ها با تکنیک‌های ترس و ارعاب و درد آشنا بودند و مهم‌تر از همه‌چیز به یاد می‌آوردند که شأن و عزت‌شان چگونه دزدیده شد. آن‌ها هم‌چنین با آرمان‌های کمونیست‌های اندونزیایی احساس نزدیکی  می‌کردند؛ کمونیست‌هایی که علیه غارتِ امپریالیستیِ ملت‌شان مبارزه می‌کردند، برای بهبودِ شرایطِ زیستیِ روستایی‌ها و کارگران و دانشجویان سخت تلاش می‌کردند، و یا رویای زیستن در جامعه‌ای عاری از خشونت نظامی و دینی و پدرسالار را در سر می‌پروراندند. روح و اندیشه و کنشِ عاملان، این دو دوست/رفیق یا این دو نجات‌یافته/قربانیِ جنایاتِ رژیم اسلامی را بر آن داشت تا بتوانند فحوا و معنای تجربیاتِ خودشان را بفهمند. درد تمامِ روح و تن‌مان را گرفت وقتی فهمیدیم که آن‌هایی که این کشتارها را در کشورهایی مثل اندونزی و ایران و شیلی و فلسطین یا هر جای دیگر مرتکب شده‌اند، در قدرت هستند و مهره‌های اصلیِ ساختارِ کلان و مخربِ بی ‌عدالتی اند. برای مثال، در بدنه‌ی دولتِ فعلیِ ایران افرادی هستند که یا مستقیم و یا غیرمستقیم در کشتار زندانیانِ سیاسی در سال ۱۹۸۲ و ۱۹۸۸ دست داشتند۱؛ از ۷۷۱ نفری که به ‌عنوان عاملان کشتار زندانیان و ناپدیدیِ هزاران نفر در طول رژیمِ نظامیِ شیلی شناسایی شدند، فقط ۶۱ نفر محکوم شده‌اند.۲

این نامه را برای تو می‌نویسم تا هم‌زبان با تو بگویم که جنایات اندونزی به شیوه‌های مختلف و وحشتناکی یک تصویرِ «جهانشمول» است. در تابستان بیست و پنجسال سال پیش، رژیم اسلامی ایران هزاران زن و مردی را که زندانی سیاسی بودند، به قتل رساند. دولتِ اسلامی به هیچ‌کسی رحم نکرد. برآوردِ ما آن است که ۵۰۰۰ نفر در ظرف فقط چند ماه به قتل رسیدند. آن‌ها قربانیان را به‌طور دل خواه و تصادفی انتخاب می‌کردند. مجاهدین و ملی‌گراها و سوسیالیست‌ها و کمونیست‌ها به دار آویخته یا که به جوخه‌ی آتش سپرده شدند.

تو نزدیک به یک دهه وقتِ خود را صرفِ ساختنِ این مستند کردی تا به ما یادآوری کنی که ما باید ببینیم که چه کارِ اشتباهی رخ داده؛ و ما حالا می‌دانیم. من به‌عنوان یک دانش‌پژوه/فعال بیش از یک دهه وقت صرف کردم تا بیان کنم که ما برای این به یاد می‌سپاریم تا فراموش نکنیم.۳ من خاطرات و هنرهایی که توسط زندانیانِ سیاسیِ پیشینِ ایرانی تولید و نوشته شده را جمع کرده و آرشیو کرده و به نمایش گذاشته و اجرا کرده‌ام تا دوباره و دوباره بگویم که اگر ما از جنایات نگوییم، جنایت ها هم‌چنان ادامه خواهند داشت. بندیکت اندرسن، دانش‌پژوه اندونزیایی که به‌مدت ۲۶ سال از ورود به کشورش منع شده بود، در مقاله‌ی اثرگذار «قاتل، شاه می‌شود» می‌نویسد:

این‌که طبقه‌ی متوسط جاکارتا و بخش قابل توجهی از روشنفکران‌اش هنوز به مساله‌ی دزدیِ «پدر هارتو»[سو هارتو] مشغولند (شاید فکر می‌کنند پولی که پدر هارتو دزدیده «پولِ ما» بوده) بسیار روشن نشان می‌دهد که هنوز آماده نیستند تا با تمامیتِ تاریخِ مدرنِ اندونزی روبه‌رو شوند. این نگرش، که مثل شترمرغ‌ها کله‌اش را فرو کرده توی زمین، خیلی خطرناک است. مرد [یا زن] عاقلی گفته است: آن‌هایی که گذشته را فراموش می‌کنند یا نسبت به گذشته بی‌توجه هستند، محکوم به تکرار آن خواهند بود. ترسناک است، نه؟۴

تو رودرروی قاتل‌ها نشستی تا داستانِ پیچیدگیِ اندیشه و عواطف و کنشِ انسان را بگویند. قطعا بر این باور هستم که تو (با نمونه‌ی اندونزی) نشان دادی کشتن یک فعالیتِ انسانی است. من همواره به داستان‌های بقا و مقاومت هم‌چون کنشِ آگاهِ انسان نگاه می‌کنم. این فعالیت‌های انسانی اثرِ کلیِ روابط اجتماعیِ متناقض و پابرجایی هستند که از گذشته با ما همراه بوده تا در آینده دوباره ظهور کنند. رفتارِ شنیعِ زن‌ستیزیِ مردهای این فیلم مستند، یکی از این روابط را نشان می‌دهد. روابطِ دیگر (نظامی‌گری، مذهب گرائ، و پدرسالاری) شرایطِ کشته‌شدنِ دوباره‌ی هر زنی را فراهم می‌کنند: یک‌بار به‌عنوان کمونیست و یک‌بار هم به‌خاطر سکسوالیته‌اش. در ایران زندانیانِ سیاسیِ زن به قصدِ پیاده‌کردن یک ایدئولوژیِ پدرسالارِ مذهبی در زندان، در معرض شکنجه‌های سخت، از جمله تجاوز قرار می‌گرفتند. با اقلیت‌های مذهبی و هم‌چنین ملی مانند چینی‌های این فیلم برخورد می‌شد: آزار، ارعاب، تحقیر و ایجادِ فرهنگِ ترس و سکوت. این‌ها مکانیسم‌هایی برای انضباط و مجازات و کنترل‌کردنِ مخالفان هستند.

گورستان خاوران

گورستان خاوران

هزاران زندانی سابق سیاسی از ایران و حامیان‌شان در سراسر اروپا و امریکای شمالی برنامه‌های یادبودی را سازمان می‌دهند تا ۲۵مین سالگردِ کشتار زندانیان را در چند ماهِ آینده برگزار کنند. برگزاری برنامه های یادمان، در داخلِ ایران ممنوع است. زندانیان سابق و متحدانشان گردِ هم می‌آیند تا به کسانی احترام بگذارند که چوبه‌ی دار زندگی‌شان را پایان داد، که گلوله‌ای قلبِ پر از امید و رویای‌شان را شکافت. آن‌ها شعر خواهند خواند، اثر هنری عرضه خواهند کرد، داستان‌هایی از وحشت و امید و مقاومت و درد برخواهند خواند، و اکثرشان جسورانه اصرار دارند که این‌جنایت ها فراموش نشود. برخی از آن‌ها، تجربه‌های خودشان را از روبه‌روشدن با بازجوها پس از زندان و در پارک یا در بنگاه‌های کاریابی یا در اداره‌ی گذرنامه یا به‌عنوانِ یک مقامِ رسمی بر صفحه‌ی تلویزیون‌شان خواهند گفت. دیگران نیز به‌عنوان مادر یا پدر یا دختر یا برادرِ زندانیِ اعدامی می‌آیند تا از درد و سوگ‌شان بگویند. پس از ۲۵ سال، آن‌ها همگی بدن‌های‌شان را همراه با روحِ زخمی‌شان به مراسم‌ یادبود خواهند آورد چون کلیتِ حکومت (مرتکبینِ این جنایت‌ها) هنوز پابرجاست و با کشتار نیز قدرت‌اش را تثبیت کرده است. باقی‌ماندگان از خشونتِ حکومتی «آزاد» هستند تا فقط در کابوسِ شبحِ‌های شکنجه‌گران و نگاهِ خیره‌ی بازجویان‌شان اسیر بمانند. آن‌هایی هم که قوی هستند، توانسته اند از دامِ شبحِ سلول‌های انفرادی بگریزند، و با نوشتن خاطرات‌شان سهمی در حفظ این یادمان داشته باشند. با این همه، تا زمانی که [این ستم‌ها] اعاده نشود و تا زمانی که عاملانِ این جنایت‌ها در مجلس بنشینند یا جوخه‌های مرگ را اداره کنند یا از فرهنگِ وحشت بهره‌برداری کنند، ما/آن‌ها بی‌امان جنایاتهارا بازگو خواهیم کرد.

«عملِ کشتن»(The Act of Killing)  فراخوانی است برای انسانیت، که بگوید وظیفه‌ی جمعی ما آن است که سکوت را بشکنیم و همدستی با رژیم‌های وحشت را در هر جای دنیا بدل به کاری دشوار کنیم. یادبودِ ۲۵امین سالگردِ کشتارِ زندانیان سیاسی ایران، فراخوانی است برای اتحاد برای از بین بردنِ زندان و شکنجه و اعدام.

بابتِ شجاعت و خردمندی‌ای که در تعریف‌کردنِ آن داستانِ وحشت داشتی و به شیوه‌ای زیبا و اثرگذار تعریف‌اش کردی، از تو متشکرم جاشوا.

۱- Robertson, G. (2011). The Massacre of Political Prisoners in Iran,1988. Washington, D.C.: Boroumand Foundation.

۲ـ این اطلاعات در دیوار «ویلا گریمالدی» یا همان محل بازپرسی و شکنجه‌ای که در حومه‌ی سانتیه‌گوی شیلی نوشته شده که اخیرا از آن بازدید کرده‌ام. طبق برآوردی که از میانه‌ی سال ۱۹۷۴ تا میانه‌ی سال ۱۹۷۸، ۴۵۰۰ زن و مرد توسط DINA (پلیس مخفی پینوشه) در این محل بازداشت شده‌اند. امروز ویلای گریمالدی یک مکان یادبود است.

۳- See www.womenpoliticalprisoners.com as well as my introduction, “Years of solitude, years of defiance: Women political prisoners in Iran,” in Agah, Azadeh, Sousan Mehr and Shadi Parsi, We Lived to Tell: Political Prison Memoirs of Iranian Women. Toronto: McGilligan Books, 7-18.

۴- Benedict Anderson, “Killer becomes King: Petrus Dadi Ratu,” New Left Review, No. 3, May/June 2000, page 13.