سال هاست که دانشمندان می گویند کره زمین دارد گرمتر می شود وکوه های یخ دارد آب می شود، اما ما آدم های دیرباور، باور نمی کردیم.
تقصیری هم نداشته ایم. وعده های عملی نشده مسئولان کشورمان که سر به صد و هزار می زند، دیرباورمان کرده است.
از یک ماه پیش که یخ روابط ایران و آمریکا و کشورهای اروپایی رو به آب شدن گذاشته است،کم کم دوزاری مان افتاده و به این باور رسیده ایم که بابا دانشمندان هم یک چیزی سرشان می شود وگاهی حرف هایشان درست از آب درمی آید.
منصور معظمی، معاون بیژن نامدار زنگنه، وزیر نفت ایران گفته است: «ایران از هر گونه مشارکت نفتی حتی با شرکت های آمریکایی مطابق با یک قرارداد “برد-برد” استقبال میکند.»
حالا حتمن می پرسید قرارداد برد / برد دیگر چه صیغه ایست؟ صیغه مبالغه است. یعنی معجونی از کلمات تبلیغ و مبلغ و بزرگ نمائی. یعنی قراردادی که مبلغ توش مطرح نیست ولی تبلیغ چرا!
مثل اینکه بازهم متوجه نشدید؟ آقاجان یعنی اینکه اگر مجبور شویم نفتمان را حتی زیر قیمت به شرکت های آمریکایی بفروشیم باز هم برد با ماست! یعنی اینکه حتی وقتی که می بازیم، فریاد بزنیم که ما بردیم … به این میگن برد، برد.
همزمان با آب شدن یخ های روابط دوکشور، رهبر ایران فرموده اند که با بعضی از اقدامات آقای روحانی در آمریکا / که حتمن همان تماس تلفنی با اوباماست/ موافق نبوده اند.
فرمانده سپاه پاسداران نیز تماس تلفنی روحانی و اوباما را یک اشتباه تاکتیکی خوانده. حالا چطور باید این اشتباه تاکتیکی را جبران کرد؟ خدا می داند.
بعضی ها پیشنهاد کرده اند که چطور ست ما هم مدتی آمریکا را تحریم کنیم؟مثلا حتی یک پناهنده در سال به آمریکا نفرستیم تا جونشون از بی پناهندگی دربیاد!
یا اوباما که حرف میزنه رومون را بکنیم اونطرف یا درگوشمون رو بگیریم. یا گندم هایی که بهمون می فروشند نخوریم. دلارهاشونو پاره کنیم بریزیم دور و خودمون دلار چاپ کنیم.
داروهایی را که می سازن و بهمون می فروشند نخریم و نخوریم و از همان عناب و سه پستون قدیم استفاده کنیم و…
خدا را شکر که این پیشنهادات بچه گانه مورد توجه کسی قرار نگرفته و نخواهد گرفت. کره زمین همچنانکه دانشمندان گفته اند دارد گرمتر می شود و یخ های اقیانوس یخ بسته ای که بین ایران و آمریکا وجود دارد، کم کم دارد آب می شود.
آنهایی که متوجه نمی شوند چی شده که یخ ها دارد آب می شود، می توانید مقداری یخ، بریزید توی یک قابلمه و بگذارید روی اجاق تحریم. ببینند آب می شود یا نمی شود!
بشار اسد کوتاه آمد!
بشار اسد هفته گذشته و در یکی از روزهایی که سرحال بود، دوباره سخنانی حکیمانه صادر کرد و گفت حاضر است با میانجیگری آلمان با مخالفان خود صحبت کند البته به شرطی که آنها اسلحه خود را به زمین بگذارند.
http://www.bbc.co.uk/persian/
یکی از مخالفان که این خبر را خواند، تلفن کرد به ایشان و پرسید قربان حتمن باید بگذاریم زمین؟ یا روی تاقچه هم بگذاریم قبول است؟ پرزیدنت اسد فرمودند نه، گفتم روی زمین.
مخالف مورد بحث جواب داد بسیار خوب قربان. روی تاقچه یا روی زمین برای ما فرقی نمی کند. می گذاریم روی زمین، شرط دیگری ندارید؟
پرزیدنت جواب داد اگر خودتان یک فرم چاپی پر کنید و آدرس بدهید و خواهش کنید که بیاییم شما را بگیریم و اعدام کنیم خیلی بهترتر است. اینجوری جلوی دهن سازمان های حقوق بشری هم گرفته می شود. دیگر پشت سر آدم دری وری نمی گویند و اگر یک روزی سئوال و جوابی درکار بود، آدم می گوید خودشان خواستند، ما هم چون به خواست های هم وطنانمان احترام می گذاریم، ترتیب این کار را دادیم.
آقاهه جواب داد قربان از نظر ما اشکالی ندارد. چون عجله ای برای مردن نداریم، چند دقیقه از وقت مان را هم صرف پرکردن فرم درخواست اعدام می کنیم، ولی تکلیف آن ۱۱۰ هزار نفری که بدون پرکردن پرسشنامه کشته شده اند چه می شود، جواب آنها را چه می دهید؟
آقای مستر پرزیدنت فرمودند، اون مسئله مهمی نیست. خودمان قربتاً الی اله یک تقاضای جمعی از طرف آنها پر می کنیم… مخالفی که تلفن کرده بود پرسید امر یا فرمایش دیگری ندارید؟ پرزیدنت فرمودند خودتان می دانید که ما چقدر گرفتاریم اگر خودتان بیایید صف بکشید تا نوبت دستگیری تان برسد البته بهتر است چون زحمت آمدن به محله های دوردست و خرابه ها و دستگیری شما از روی دوش ما برداشته می شود و این محبتی است که ما هرگز فراموش نمی کنیم. در حقیقت به خاطر همین گونه محبت ها بوده که مولوی هزار سال پیش گفته:
از محبت خارها گل می شود
بعضی وقتام زاغ بلبل می شود!
مخالف اسد که از اینهمه لطف و بزرگواری به وجد آمده بود گفت ترا خدا اگر امر دیگری هم دارید بفرمایید و رودربایستی نکنید …ما که باهم این حرف ها را نداریم
پرزیدنت فرمودند حالا که اسلحه هایتان را گذاشته اید زمین و دارید تشریف می آورید زن و بچه هایتان را هم همراه بیاورید. چرا تا آخرین لحظه عمر از محضر هم لذت نبرید؟
اون آقای مخالف با لبخندی ملیح گفت آی به چشم. به این ترتیب خودمان مسئله را حل کردیم و دیگر احتیاجی به میانجیگری آلمان هم نیست و گوشی را گذاشت!
فقط درکودکی!
حیف! آنوقت ها که ما کودک بودیم، کسی حقوقمان را یاد آوری نکرد، ما هم فکر می کردیم تنها چیزی را که حق داریم آزادانه بگوییم این است که بگیم: ننه من گشنمه!
حالا هم که بزرگ شده ایم و می دانیم که حق داریم عقاید خود را آزادانه بگوییم، ملاحظه سایر زندانیان را می کنیم. آدم دلش نمی آید جای آن مادرمرده ها را تنگ ترکند؟!
البته نکته ای که از این تابلو استنباط می شود و باید به آن توجه کرد، این است که فقط کودکان حق دارند عقاید خود را آزادنه بگویند. عقاید کودکان هم که معلوم است. چلوکباب خوشمزه تر از ساندویج کالباس است ….بستنی اکبرمشدی خوشمزه تر از بستنی چوبی است …ساندیس خوشمزه تر از آب لوله کشی است!
با وجود این چقدر خوب است کودکان تا وقتی بزرگ نشده اند، تند و تند عقاید خود را بگویند که وقتی بزرگ شدند عقده ای نشوند. ما درکودکی هم که عقاید خود را آزادانه ابراز می کردیم و می گفتیم ننه من گشنمه، جواب می شنیدیم: بترکی بچه، مگه الان نون خشک ها را آب نزدم و بهت ندادم؟!
دود برق به جای دود چراغ!
روزی که این مدرسه مجلل در قم افتتاح شد خبرنگار ما از یکی از مسئولان پرسید تکلیف دود چراغی که طلبه ها می خوردند تا عالم شوند چی میشه؟
ایشان فرمودند دود چراغ دیگر قدیمی شده حالا طلبه ها دود برق می خورند!
چاخان ترین شاعر
ظهیر فاریابی، ظاهرن چاخان ترین شاعری بوده است که در دنیا شناسایی شده. او که در دوران قزل ارسلان می زیسته برای بالا بردن مقام او، شعری سروده که در ادبیات ایران معروف است. فرموده اند:
نه کرسی فلک نهد اندیشه زیرپای
تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان زند
میگن آقای احمدی نژاد وقتی این بیت را می خواند، می خندد و می گوید پس بابا از من چاخان تر هم بوده و ما خبر نداشتیم!
* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.