کتاب “منظومه دشت سفید” سروده ی پیام فیلی همراه با فایل صوتی شعرخوانی شاعر، توسط نشر نوگام منتشر می شود.
پیام فیلی درباره ی این کتاب می گوید:
منظومهی دشت سفید برای من دستیابی به همهی آن چیزهاست که گم کرده ام و یا پیدا نمیکنم. دشت سفید امید و یأس من است که در هم پیچیده اند و تفکیک یکی از دیگری محال است.
در این منظومه، معشوقی که مخاطبِ این همه باشد، در کار نیست. بلکه روایتِ پیشِ روی شما، روایت همهی آن عشقها و شوریست که حالا از دست داده ام/ از دست رفتهاند. بین همین سطرها هزار بار گم شدهام، هزار بار از دست رفتهام و هزار بار به تنهاییام در آن شبهای گود و سیاه دست کشیدهام. من این منظومه را گاه در قحطی همه چیز، ناگزیر رو به خودم نوشتهام:
ــ میگن ای
گاهی شبا
بوی تریاک میاد از دهنت…
و آنجا که اندوه همه چیزم را از من میگیرد به چشمهایم خط سیاه میکشم و با خودم میخوانم:
ــ چادر شب کشون کشون
خطِ سیا داره چشات
و اما بیش از همه احساسِ نیاز به آدمها در من موجب میشود تا منظومهای بنویسم بافته و برخاسته از همهی آن چیزها که تنها در اجتماع آدمها به دست می آیند و نه در تنهایی…
این میانه تلاش میکنم تا بین خود و این اجتماع چیزهای مشترکی پیدا کنم و یا چیز مشترکی بسازم… حتی اگر این اشتراک به نوعی جعلی باشد و عمر کوتاهی هم داشته باشد؛ آدم ها ــ اکثر آدم ها ــ خدا را باور دارند. پس من هم در تلاش برای ساختنِ چیزی مشترک، در طی تالیفِ دشتِ سفید، همه خداها را باور میکنم و میگذارم دستِ کم تا پایانِ سرودنِ منظومه این باور با من و نه در من باشد و بماند تا دستِ کم این احساس را القاء کند که لابد من هم جزئی از این اجتماع هستم؛ احساسی که در همه زندگی از من دریغ شده/ از خودم دریغ کردهام.
راوی این منظومه مُسلح به پریشانی و عشق است آنجا که میآید:
شبِ گل دادن من
توی میدون
روی چوبههای دار
شبِ تن دادنِ تو
به اقاقی
به باهار…
شاید بودنم در ایران سبب شده باشد که تا این اندازه «مرگ با چوبه های دار» در متنم سرازیر شود. تا آنجا که گویی صبح است و تو در میدانچهای آویخته شدهای… پایانی برای یک زندگی آشفته و گسیخته که گویی وقتِ سحر، باد آن را با خود برده است.
پس آویخته شدن به مثابهِ «گل دادن» است و دریغ و داغ «پسرو» به مثابهِ «تن دادن به اقاقی و باهار…»
من اینجا، با این همه چیزها که از دست داده ام در بیابانهای خالی دستهایم را بالا برده، میگویم:
ــ وای بر من
چرا که روحم به سببِ جراحاتم در من بیهوش شده است.*
*تورات، کتاب ارمیاء، باب چهارم
نشر نوگام که این مجموعه را منتشر می کند، درباره این کتاب می نویسد:
«منظومه دشت سفید» پیام فیلی یادآور همان شعرهایی است که گلی ترقی در «دریا پری کاکل زری» و احمد شاملو در «پریا» سرودهاند. همان شعرهایی که خواننده را یاد قصههای آهنگینی میاندازد که مادربزرگهایمان برایمان میخواندند و میان همان داستانهای سادهای که از خلال این شعرها برایمان تعریف میکردند، کلی تمثیل و ضربالمثل و حکایتهایی از جور و ستم زمانه و آدمهایش و حاکماناش میگنجاندند. حکایتهایی که شاید در عالم بچگی چندان قادر به درکشان نبودیم، اما هر قدر که بزرگتر شدیم، بیشتر به تلخیشان پی بردیم. درست است که منظومه دشت سفید یادآور همان ترانههای معروف است، اما هنوز مانده تا به کیفیت شعری «دریا پری کاکل زری» و «پریا» برسد. اما شاید خواندن شعرهای عاشقانه پیام فیلی که آمیخته با واقعیتهای خشن روزمره زندگی در ایران است، لذت خواندن این شعرها را در خواننده دوباره زنده کند. پیام فیلی اشعار خودش را دکلمه هم کرده است که شنیدنشان با صدای شاعر حال و هوای خودش را دارد و فایل صوتی این اشعار هم همراه منظومه منتشر خواهد شد. این برای اولین بار خواهد بود که نوگام کتابی را به صورت مجموعه متنی ـ صوتی منتشر خواهد کرد که امیدواریم مورد توجه قرار بگیرد.