روز شنبه پنج دسامبر  به همت دانشجویان ایرانی دانشگاههای مختلف تورنتو سمیناری در این شهر برگزار شد و دانشجویان در مورد  


 

شهروند ۱۲۶۰ ـ پنجشنبه ۱۷ دسامبر ۲۰۰۹     


 

روز شنبه مورخ چهاردهم آذرماه ۱۳۸۸ خورشیدی (پنج دسامبر ۲۰۰۹ میلادی)  به همت دانشجویان ایرانی دانشگاههای مختلف تورنتو سمیناری در این شهر برگزار شد و دانشجویان در مورد جنبش دانشجویی و شانزده  آذر به یک مناظره ی  دوستانه پرداختند. این حرکت به خودی خود مبارک است و در صورتی که  تداوم  یابد می توان امیدوار بود تا  از تضارب  سازنده ی آراء نتایج فرخنده ای حاصل شود. در این گردهمایی سخنرانانی از فعالان دانشجویی برداشت های خود از جنبش دانشجویی و تلقی شخصی شان را از ادامه ی مسیر ارائه کردند. در میانه ی صحبتهای مدعوین اصلی، گروه برگزار کننده از آقای دکتر براهنی که در میان شرکت کنندگان بود دعوت به عمل آوردند که چند دقیقه ای برای جمع صحبت کنند. آقای براهنی نیز علی رغم اینکه هماهنگی قبلی به عمل نیامده بود لطف کرده و پشت تریبون قرار گرفتند. دو نکته در صحبتهای ایشان وجود داشت که انگیزه ی نوشتار حاضر است.


 

اولین نکته در همان ابتدای سخنان ایشان بود جایی که صحبتهای خود را با انتقاد از آقای موسوی (و نیز آقای خاتمی) شروع کردند و آنان را (به طور مشخص آقای موسوی را) مورد انتقاد قرار دادند که چرا در سفر به آذربایجان با مردم آنجا به زبان ترکی صحبت نشده است. این سخن شوک شدیدی را به من وارد کرد که هنوز هم نتوانسته ام آن را کاملا دفع کنم. اولا بایستی بگویم اگر منظور آقای براهنی از این اعتراض این است که مهندس موسوی به احترام مردم آذربایجان می بایست چند کلامی به آذری بیان کند که ایشان در سفر انتخاباتی به آذربایجان این کار را انجام داد، حتی همسر او هم که اصلاً آذربایجانی نیست چند کلمه ای به این زبان صحبت کرد که بسیار هم مورد تشویق مردم واقع شد. ولی بسیار بعید است که آقای براهنی این صحنه ها را ندیده باشند، لذا فرض من بر این است که ایشان انتظار داشته اند که آقای موسوی در آذربایجان کلاً فارسی صحبت نکنند. به هر حال، مستقل از اینکه دکتر براهنی از آقای میرحسین موسوی چه انتظاری داشته اند، با کمال احترامی که برای آقای دکتر براهنی قائل هستم بایستی به ایشان یادآوری کنم که آقای موسوی به عنوان یک کاندیدای ریاست جمهوری برای کل کشور ایران به آذربایجان سفر کرده بود و دقیقاً به همین علت بایستی از زبان رسمی ایران که پارسی است استفاده می کرد تا صدایش را تمام ایرانیان بشنوند نه فقط آذربایجانی های محترم. حتی اگر آقای موسوی آن چند کلام را هم به آذری سخن نمی گفت  آیا واقعاً جرمی انجام داده بود؟ من از آقای براهنی سئوال می کنم: آیا اگر آقای موسوی در گیلان صحبت می کند بایستی به زبان گیلکی تکلم نماید؟ یا اگر به کردستان می رود لازم است به کردی سخن گوید؟ قرن ها است که نقطه ی اشتراک همه ی ما اقوام مختلف ایرانی همین زبان پارسی است که به حق عامل هویت بخش به ملت واحد ایران بوده است. روا نیست که در شرایط حساس فعلی که جنبش سبز مردم ایران بیش از هر زمان دیگری نیاز به اتحاد و همدلی دارد، با چنین نسیمهای مخالفی بهانه به دست اقلیتی افراطی بدهیم که از هر فرصتی جهت مقاصد تجزیه طلبانه ی خود سوءاستفاده می کنند. من به عنوان کسی که در میهن دوستی آقای براهنی تردیدی ندارم از ایشان می خواهم که با روشنگری در این مورد امکان چنین تحرکاتی را (که بخصوص شهر تورنتو بسیار مستعد آن است) در نطفه خفه کنند.


 

اما نکته ی دومی که در صحبتهای آقای براهنی وجود داشت و شدیداً اسباب تعجب بود تاکید ایشان روی این موضوع بود که جنبش سبز شکست خورده است. این مسئله در همان جمع به چالش کشیده شد و در پایان مراسم آقای براهنی را مجبور کرد که مجددا پشت تریبون بیایند (البته این بار بدون دعوت چون مراسم تمام شده بود) و بگویند که ایشان نگفته اند جنبش سبز شکست خورده است بلکه گفته ی ایشان ناظر بر شکست آقای موسوی و جنبش در انتخابات بوده است. من با شنیدن این سخنان به تمام گوش و هوش و شعور خودم پشت پا زدم و ترجیح دادم بپذیرم که من اشتباه شنیده بودم، ولی این هم مرا آرام نکرد. فرض کنیم که منظور آقای براهنی فقط شکست در انتخابات بوده است، معنای غیر مستقیم این حرف آن است که اصولا هیچ تقلبی نشده است، رای کسی هم دزدیده نشده و لابد آقای موسوی به این دلیل که در آذربایجان به زبان مادری آقای براهنی صحبت نکرده است، نتوانسته است آراء آذری زبانها را کسب کند و از احمدی نژاد شکست خورده است، هیچ دستبردی هم در آراء وجود نداشته است و همه ی مردمی که از هر قشر و صنف، شش ماه است پس گرفتن رای خود را به عنوان اولین و مهمترین مطالبه فریاد کرده اند در اشتباهند و آب در هاون می کوبند. آقای براهنی، آیا واقعاً این است آن چیزی که شما آن را شکست در انتخابات می دانید؟ سخت امیدوارم که در این مورد هم توضیحات شما مرا از بلاتکلیفی و گیجی بیرون آورد. 


 

جناب آقای براهنی، من به عنوان یک عضو خانواده ی سبز به هیچوجه حاضر نیستم تمامیت ارضی مملکتم را با چیزی معامله کنم. زبان فارسی را هم به عنوان حلقه ی متصل کننده ی تمام اقوام ایرانی، مقوم و لازمه ی این اتحاد می دانم. مطمئن هستم شما هم به عنوان یک استاد درجه اول زبان فارسی، به اهمیت این مقوله واقفید و با من هم عقیده هستید. کوبیدن بر طبل مسائلی پیش پا افتاده مانند اینکه آیا موسوی در تبریز "یاشاسین آذربایجان" گفته است یا نه (که گفته!) هیچ دردی را دوا نمی کند، و تنها موجبات بهره برداریهای قومی یک سری سودجو را فراهم می سازد که نه درک درستی از خواسته های جنبش سبز دارند و نه حتی می دانند مطالبات قومی مردم آذربایجان کدام است. لذا از شما صمیمانه می خواهم که با اعلام موضع روشن و صریح، اهداف شوم این قشر را عقیم سازید.


 

۲۲ آذر ۸۸