دلم دیوانه عشق تو آن دردانه را خواهد/ اسیر آن بت دردانه آن فرزانه را خواهد
شهروند ۱۲۶۹ ـ پنجشنبه ۱۸ فوریه ۲۰۱۰
دلم دیوانه عشق تو آن دردانه را خواهد
اسیر آن بت دردانه آن فرزانه را خواهد
نگاه دیده مست غزل خوانت شرر افکند بر جانم
دلم آن دیده مست غزل خوان تو را خواهد
به گرمی دست سردم را اگر از لطف بنوازی
زمستان دلم آغوش دستان تو را خواهد
بلرزانم، بسوزانم به لبخندی پیامم ده
دلم آن بوسه شیرین و لبخند تو را خواهد
تو گفتی سرکشی اما به دام عشق افتادی
دلم آن سرکشیها، عاشقیهای تو را خواهد
پرستوی مهاجر هستی و در فکر پروازی
دلم پرواز بر بام وطن های تو را خواهد
به جمع دوستان هستی، ولی در بغض و خاموشی
دلم آن بغض ها آن خاموشی های تو را خواهد
شراب نوش شیرازی برایم هدیه عشقی
دلم قند لبت آن هدیه عشق تو را خواهد