آیت اله خامنه ای آنقدر استخاره کرد و بگم نگم کرد تا بالاخره امام جمعه مشهد طاقتش طاق شد وکلافه و بی حوصله گفت بگو بابا دیگه… و خودش متن نامه ای را که اوباما برای رهبر ایران نوشته است فاش کرد.
ایشان که در جمع نمازگزاران مشهد سخنرانی می کردند، فرمودند اوباما در نامه ای که برای رهبر ایران نوشته است، به غلط کردن افتاده است.
اینکه این تحول در اوباما چگونه صورت گرفته، داستانی است که روزنامه معروف “هرچی از دهانت درآمد بگو” منتشرکرده است.
براساس نوشته این روزنامه، مستخدمین کاخ سفید مدتها بود که احساس می کردند اوباما یک چیزیش میشه …. گاهی سرش را میذاره روی میزکارش و لحظاتی به همان حال می مونه. یک وقت هایی میاد دم پنجره و بیرون را تماشا می کنه. بعضی از روزها هنوز قهوه اش تمام نشده میگه یک قهوه دیگه براش بیارن و یک وقت هایی با صدای بلند یک حرف هایی می زنه که هیشکی معنی اش را نمی فهمه. بالاخره گزارشگرانی که گزارششان را مستقیماً برای امام جمعه مشهد می فرستادند کشف کردند که اوباما ازاینکه با رهبر ایران درافتاده به غلط کردن افتاده و روزی هزاردفعه میگه :I made a mistake .
به قرار گزارشی که خبرچین های امام جمعه مشهد درکاخ سفید فرستاده اند، اوباما گرچه به غلط کردن افتاده بوده، اما می دانسته که اگر به زبان انگلیسی بگوید I made a mistake آن لطف و لذتی را که در غلط کردم فارسی هست، نمی رساند، به همین دلیل به فکر افتاده بوده که چهارتا کلام فارسی یاد بگیرد که بتواند غلط کردم را به زبان شیرین فارسی تلفظ کند تا هم امام جمعه مشهد راضی شود و هم بقیه فارسی زبانان، حالش را ببرند.
بدیهی است کسی که رهبریت یک ابرقدرت جهانی را به عهده دارد، اینقدر عقلش می رسه که نمی تواند به طور علنی شروع به آموزش زبان فارسی کند چون جاسوس های سیا که همه جا هستند حتی کنار دست خودش، هر تکانی را که می خورد به سیا گزارش می دهند و سیا هم فردا صبح گزارشش را می گذارد روی میز رئیس جمهور آمریکا!
خیلی ها قسم می خورند که هم اوباما و هم زن و بچه هایش عضو سیا هستند و از سیا حقوق می گیرند. بدیهی است که این خبرها یا شایعات به گوش اوباما هم رسیده و به همین دلیل، نقشه ای کشید و به قول ادبا تمهیدی اندیشید.
مقاماتی که به کاخ سفید رفت و آمد دارند مدتها بود که می دیدند رفت وآمدهای مشکوکی در کاخ می شود و برخی از لابی های ایرانی در حالی که یک جلد کتاب اول دبستان در دست دارند، وارد کاخ سفید می شوند، مستقیماً به اتاق او هدایت می شوند و نیم ساعت بعد دست خالی برمی گردند.
آوردن کتاب های اول و بعد دوم و سپس سوم دبستان به کاخ سفید نظر این مقامات را جلب کرد و شروع کردند به پرس وجو برای اینکه ببینند کتاب های دبستانی ایران به چه درد اوباما می خورد؟
سرانجام یکی از این مقامات که کنجکاوی اش بیش از دیگران جلب شده بود، سرکیسه را شل کرد، یک اسکناس صد دلاری گذاشت کف دست یکی از خدمتکارها و قسمش داد که جان مادرت بگو ببینم این کتاب های دبستانی ایران را برای چه به کاخ سفید می آورند و به چه دردی می خورد؟
مستخدمه مورد بحث، اول که اسکناس را پرت کرد جلوی یارو که من به اربابم خیانت نمی کنم و رازش را فاش نمی کنم، ولی بعد از آنکه طرف اسکناس صد دلاری را با یک اسکناس سیصد دلاری! عوض کرد زبانش باز شد و گفت از من نشنیده بگیر، اوباما دارد فارسی یاد می گیرد که برای آیت اله خامنه ای نامه بنویسد.
مقام مربوطه پرسید شنیده ای که چی می گوید یا دیده ای که چه می نویسد یا چه می خواهد بنویسد؟ مستخدمه چینی جواب داد به قول مش قاسم، دروغ چرا؟ تا قبرآ آ آ… من که فارسی بلد نیستم ولی هروقت رفته ام توی اتاقش دیده ام که دارد بلند بلند و انگار که مقابل یکی از امامزاده ها ایستاده اشک می ریزه و
به صدای بلند میگه غلط کردم. حالا غلط کردم چه معنی می دهد را نمی دانم، شاید یک نوع سلام و تعارف باشد؟ از یک ایرانی بپرس!
عزرائیل وسایل نو خرید!
ظاهرا که حضرت عزرائیل هم وسایل کارش را مدرن کرده است. حق هم داشت طفلک. میلیون ها سال بود با همان داس دسته بلند و قدیمی که در نقاشی ها دیده ایم وظیفه ای را که خداوند به او محول کرده انجام می داد، ولی بالاخره تا کی؟ هر چاقویی یک روز کند می شود و هر وسیله ای یک روز خراب می شود.
مرسدس بنز را هم که هفتاد سال سوارش بشوی قراضه می شود و باید عوضش کرد. وسیله کار جدید عزرائیل آن طوری که ایرنا گزارش کرده، پیچیده یا کامپیوتری نیست. همان منقل و وافور آشنای خودمان است که یک کمی مدرن تر و ظریف تر شده و تبدیل شده به سرنگ و کاغذ آلومینیوم و قوطی کبریت!
ایرنا از قول ستاد مبارزه با مواد مخدر اعلام کرده که اعتیاد دومین عامل مرگ و میر در ایران است. بنا براین اگر دیدید کسی کلاه کاپشن اش را کشیده روی سرش و یک سرنگ دستش است و لبخند زنان دارد به طرفتان می آید، فرار کنید. عزرائیل است که تغییر قیافه داده و خودش را به این شکل درآورده است!
علوم و فنون جدید در ایران
پس از آنکه انصاف نیوز گزارشی از درآمد کلان مداحان منتشر کرد، مدیرکل اوقاف و امور خیریه بوشهر از دعوت یک مداح مشهور به چغادک انتقاد کرد.
چغادک شهرک کوچکی است از توابع استان بوشهر و برای ده روز اول محرم ۲۰۰ میلیون تومان به یک مداح پرداخت کرده تا مردم را به گریه بیندازد.
به نظر بنده گریه انداختن مردم ایران با این همه مشکل، احتیاجی به این ولخرجی ها نداره. اگرتونستین خنده شون بندازین هنر کردین!
دادش نرو بالا
امیرعباس سلطانی عضو کمیته پی گیری پرونده بابک زنجانی به “نفتنا ” گفته است در این پرونده به اسامی گردن کلفتی رسیده ایم که نام برخی از مدیران رده بالای دولت قبل هم درآن به چشم می خورد.
یکی از ماموران آتش نشانی تهران در حالی که داشت از نردبان آتش نشانی بالا می رفت به آقای سلطانی گفت داداش هرچی بری بالاتر، باد شدیدتر میشه. خیلی نرو بالا، یه وقت پرت میشی پائین؟!
تغییر ساعت
تقریباً دو سه هفته پیش در اروپا وقت زمستانی اعلام شد و ساعت ها یک ساعت به عقب کشیده شد. اتفاقن همان روزها مصادف بود با ایام محرم و در فیس بوک عکس بچه های شیرخواره ای را دیدم که سرش را قمه زده بودند و خون از سر و صورتش جاری بود.
به فکرم رسید که به دولت تدبیر و امید پیشنهاد کنم همچنان که ساعت ها را به عقب می کشند، قرن ها را هم به عقب بکشند.
چه اشکالی دارد به دنیا بگوئیم که ما علاوه بر ساعت، قرن مان را هم به عقب برگردانده ایم و الان در قرن اول هجری زندگی می کنیم؟ خیر سرمان یک ابرقدرت هستیم و دنیا ناچار است قرنی را که ما درآن زندگی می کنیم به رسمیت بشناسد!
تحصیل دردی را دوا نمی کند
جمعی از دانشجویان بهائی محروم از تحصیل به امید دریافت کمک و راهنمائی به دیدار نسرین ستوده که خود از حق وکالت محروم شده رفتند.
خبرنگار ما که ناظر این صحنه بود، به این دانشجویان گفت بابا جان این خانم خودش از حق وکالت محروم شده، از او کمک می خواهید؟
و یک لیسانسیه بیکار که سینه کش آفتاب نشسته بود با پوزخند گفت حالا می خواهید تحصیل کنید که چی بشه؟ بنده که لیسانسم را گرفته ام چه گلی به سر این مملکت زده ام که شماها می خواهید بزنید؟ برید توی کار معاملات املاک، جعل سند و خلاصه یک کاری بکنید که آینده داشته باشه، تحصیل به چه درد کسی می خوره؟
رونق خرید و فروش کله و پاچه در ایران
کاسبی کردن هنری است که هر ملتی بلد نیست. مثلا سوئیسی ها که کشورشان را کرده اند انبار پول جهان، به اندازه یک بقال یا قصاب ده کوره های ما راه و رسم کاسبی و پول درآوردن را بلد نیستند، ولی ما که مغزمان خوب کار می کند، معتقدیم بشر از یک گوسفند که کمتر نیست؟ وقتی گوسفند کله و پاچه و پوست و روده اش هم قابل خرید و فروش است، چرا انسان نباشد؟
هرچه باشد ما اشرف مخلوقاتیم بنا براین از پوست و روده و کله و پاچه مان می توانیم پول بیشتری هم در بیاوریم!
به همین دلیل و با همین استدلال است که الان بازار فروش کلیه وکبد و قلب و سایر اعضای بدن در ایران تا این حد داغ است. البته تن فروشی که میگن به زیر ۱۵ سال رسیده، مسئله دیگری است. آدمیزاد است دیگر … خدا یک جنسی را بهش داده که خریدارانش توی صف ایستاده اند و بوق می زنن، چرا آدم نفروشه؟!
یادآوری این نکته بد نیست که هستند آدمهایی که شم کاسبی ندارند، تحت تاثیر شعرای هوس باز که هی از قلب تعریف و تمجید می کنند وآی قلبم، آی قلبم می کنند، لگد به بخت خودشان می زنند، عکس قلب شان را می گذارند توی اینترنت و بالایش می نویسند قلب من فروشی نیست، ولی همین آدم ها هم چند سال دیگر وقتی کلیه و کبد و دل و جگرشان را فروختند و دیدند قلب تنها دردی را دوا نمی کند، آن را هم به نصف قیمت خواهند فروخت!
دوربین بیشعور
به گزارش خبرگزاری مهر یک شرکت تولیدی دوربین هایی ساخته است که علاوه بر آنکه ضد آب و ضد ضربه و ضدیخ زدگی است تا کسی لبخند نزند از او عکس نمی گیرد.
خبرنگار ما که به تازگی از حرفه خبرنگاری مایوس شده و فهمیده این امامزاده معجز نمی کند وپولی از توی آن درنمی آید، به فکر تاسیس نمایندگی فروش این دوربین ها درایران افتاد اما متاسفانه دست از پا دراز تربرگشت .
مدیر این شرکت تولیدی به خبرنگارما گفته بود مرد حسابی مگر نخوانده ای که این دوربین ها تا کسی لبخند نزند عکس نمی گیرد؟ توی مملکتی که غم و غصه از در و دیوار می بارد و همه مردم اخم هایشان درهم است، می خواهی این دوربین ها را به کی بفروشی؟!
*میرزا تقی خان، طنزپرداز و سریال نویس پیشکسوت، با سابقه ۵۰ سال طنزنویسی در توفیق، کشکیات، کاریکاتور، کیهان و تلویزیون از همکاران افتخاری شهروند است. از این نویسنده کتاب “آدم های زیادی” به تازگی منتشر شده است.