شهروند ۱۲۲۸

در حالی که خبرگزاری ها گفتگوی آقای احمدی نژاد با هانس رودولف مرتس رئیس جمهور سوئیس را یک ملاقات عادی و اداری توصیف کرده اند، آقای احمدی نژاد در سخنرانی خود این ملاقات را جوری توصیف کرد که انگار دو دوست دبستانی، روی نیمکتی در پارک شهر نشسته بوده اند وگپ می زده اند.

آقای احمدی نژاد فرمودند: به رئیس جمهور سوئیس گفتم آقا چه کسی مردم دنیا را بدبخت کرده؟ جواب داد آمریکا. گفتم بحران اقتصادی از کجا پیدا شده؟ جواب داد از آمریکا. پرسیدم حالا آمریکا چکار می خواهد بکند؟ اشاره کرد به جیبش و گفت می خواهد دست کند توی جیب ما و بدهی هایش را با پول ما بپردازد. گفتم …و و و


کاری به این ندارم که این مکالمه خودمونی به چه زبانی انجام شده، لابد رئیس جمهور سوئیس فارسی بلد است! فکر نمی کنم آقای احمدی نژاد زبان سوئیسی یا آلمانی بلد باشند؟ اما به هر زبانی که صحبت کرده باشند، این مکالمه خودمانی که آقای احمدی نژاد توصیف کردند، بی اختیار مرا یاد یکی از اشعار سعدی و مصطفی رفیق قدیمی ام انداخت.

شعر سعدی را خودتان خوانده اید:

غریبی گرت ماست پیش آورد

دو پیمانه آب است و یک چمچه دوغ

گر از بنده لغوی شنیدی ببخش

جهاندیده بسیارگوید دروغ


بنابر این بگذارید من خاطره ای از دوستم مصطفی برایتان تعریف کنم.

اهل یکی از روستاها و آدم با مزه و چاخانی است. یک شب در یک مجلس دوستانه، صحبت از این بود که سابقاً چقدر سگ و گرگ زیاد بود و این حیوانات اغلب به روستاها حمله می کردند و و و، که مصطفی شروع به تعریف خاطره ای کرد وگفت: چرا راه دور بریم، من خودم یک شب توی تاریکی مطلق که از صحرا برمی گشتم، مورد حمله چهل تا گرگ قرارگرفتم.

دوستان حاضر در مجلس که مصطفی را می شناختند، لبخندی زدند و یکی از آنها با لحنی جدی گفت خب، چکارکردی؟

مصطفی بادی به غبغب انداخت و گفت چکارکردم؟ زدم، کشتم و لت و پارشون کردم.

دوست دیگری لبخند زنان گفت البته از آدم شجاعی مثل تو این چیزها بعید نیست، ولی مصطفی چهل تا گرگ را کشتن کار یکنفر دو نفر نیست ها، تو چطوری این کار را کردی، اسلحه داشتی؟

آقا مصطفی که احساس کرد پیاز داغ داستان را خیلی زیاد کرده جواب داد: گفتم که، نصف شب بود و تاریک، درست نمی شد بشمری …شایدم سی تا بودن…

یکی دیگر از دوستان پرید وسط حرف، خیلی جدی و با لحنی کشدار پرسید یعنی تو سی تا گرگ را یکنفره کشتی؟

مصطفی دوباره کوتاه آمد و گفت توی اون شلوغی و بزن بزن که من نمی تونستم وایسم سرشماری کنم. شایدم بیست تا بودن…

و دوست سوم با لبخند گفت حالا بیست تا یک چیزی …تو هم آدم شجاع و پردل و جرأتی هستی، ولی می دونی اگر بیست تا گرگ گرسنه به یکنفرحمله کنن چکارش می کنن؟

مصطفی دوباره تعداد را کم کرد و گفت خودتون بودین می تونستین توی اون تاریکی وایسین آمار بگیرین؟ ولی ده دوازه تا را که یقیناً بودند. و یکی دیگر از دوستان دستی کشید به صورتش وگفت مصطفی، جون این جمع راستش را بگو… چند تا بودن؟

مصطفی درحالی که نیشش تا بناگوشش باز شده بود گفت راستش را می خواین؟ یه سیاهی از کنار آسیاب رد شد من ترسیدم گرگ باشه زدم بچاک!


نکیر و منکرچینی!


روزنامه سرمایه گزارش کرده است که چین ، انواع و اقسام محصولات مورد نیاز مسلمانان جهان و از جمله ایران را تولید و با قیمت مناسب روانه بازارکرده است.

در میان این محصولات، ازمهر و تسبیح گرفته تا قبله نما، جانماز، صلوات شمار، و رکعت شمار دیجیتال به چشم می خورد.

به نوشته این روزنامه، چینی ها حتی آیت الکرسی و متون قرآنی را روی سنگ و شیشه و چوب حکاکی کرده اند و از کلاهخود برای تعزیه گرفته تا زنجیر برای زنجیرزنان مسلمان را ساخته اند.


من خبر ندارم چینی های بودائی، چگونه ریزه کاری های مراسم عزاداری ما مسلمانان را آموخته و وسایل آن را روبراه کرده اند، اما اینطورکه پیش می رود بعید نیست به زودی کفن و تابوت و مرده شوی برقی و سنگ لحد الکترونیکی که با اشاره انگشت بالا و پائین میرود و و و را نیز روانه بازار کنند و اگر به آنها رو بدهیم و از تولیداتشان مثل الان استقبال کنیم، نکیر و منکری نیز برایمان خواهند ساخت که با زبان خاص هر مرده با او صحبت کنند و او را با لهجه خودش مورد بازجویی قرار دهند.

غیر از این باشد آدم واقعاً مسئله پیدا می کند چون اگر از یک آفریقایی به زبان عربی سئوال کنند، مادرمرده چه جوابی می تواند بدهد؟ یا اگر از یک آذربایجانی با لهجه شیرازی بازخواست شود، مسلماً عوضی حالی اش می شود، عوضی جواب می دهد و برای خودش دردسر درست می کند.

شاید “سی دی عبور از برزخ” که آگهی فروش آن را در زیر می بینید و با ۴۰۰ تومان ناقابل می توان خرید نیز تولید چین باشد؟

تصور نمی کنم چینی هایی که رکعت شمار دیجیتال ساخته اند، میلیاردها مرده مسلمان، اعتقادات آنان و روز قیامت را فراموش کرده باشند و برای مجهولات بعد از مرگ و بازار فروشی که از این راه می شود ایجاد کرد، فکری نکرده باشند؟

بعید نیست این نیم وجبی ها لیست سئوالات نکیر و منکر را نیز به دست آورده باشند و همانطوری که گاه سئوالات کنکور یا امتحان نهائی قبل از شروع امتحان و کنکور به خارج از حوزه امتحانی درز می کند، سئوالات نکیر و منکر نیز روی این سی دی ضبط شده باشد تا مردم پاسخ های لازم را برای این سئوالها آماده کنند؟!

اگر این فرضیات درست باشد، ترس از مرگ و مسائل بعد از آن نیز به زودی از بین می رود و از این پس بعد از آنکه مرده زنده شد، با دیدن نکیر و منکر در شب اول قبر، زهره ترک نمی شود!


در جستجوی دوست….



سایت آفتاب گزارش کرده است که چندی پیش و به دستور آقای احمدی نژاد، یک هواپیمای فالکون از ایران به کومور رفته و رئیس جمهور این کشور را به ایران آورده است.

مجمع الجزایر کومور یا جزرالقمر، که بیش از۷۰۰ هزار نفر جمعیت دارد در جنوب شرقی آفریقا قرار دارد و رئیس جمهور مادرمرده این کشور امکان سفر به ایران را نداشته چون جز الاغ وسیله نقلیه دیگری در اختیارش نبوده است.

از طرفی حضور چنین شخصیت و دوست مهمی برای ایران در صحنه های بین المللی، و اینکه بیاید و حضوراً با آن لهجه شیرینش به رئیس جمهور ما بگوید: من شما رو کیلی کیلی دوست داشت، بسیار ضروری بوده است!


می گویند طفلکی که تا آن روز هواپیما ندیده بوده است، از دیدن هواپیمای به آن بزرگی چنان یکه خورده، که پا به فرارگذاشته است.

هنگامی که مشاوران و معاونان و فالگیران و طالع بینان دربار کومور به او حالی کرده اند که هواپیما چیزی است شبیه اتوبوس ولی پرواز می کند، در حالی که مرتباً به هواپیما تعظیم می کرده، آرام آرام به آن نزدیک شده است.

ناظران نقل کرده اند که وی موقع سوار شدن به هواپیما نیز با وجود اصرار خلبان ایرانی که می گفته است قربان همینطوری تشریف بیارید بالا، حاضر نشده با کفش وارد هواپیما شود و پابرهنه از پله ها بالا رفته است!


ایمیل نویسنده:

mirzataghikhan@yahoo.ca