گفت وگو: ایرج ادیب زاده
ایران و قدرتهای بزرگ جهانی بامداد یکشنبه، بیست و چهارم نوامبر۲۰۱۳ برابر با سوم آذر ماه ۱۳۹۲، برای نخستینبار به توافقی برای مهار برنامهی اتمی ایران رسیدند.
پس از پنج روز گفتوگوهای ماراتنمانند ژنو، کاترین اشتون، رییس دیپلماسی اتحادیه ی اروپا، توافق روی برنامهی مشترک را اعلام کرد. در واکنشهای نخست باراک اوباما، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، توافق ژنو را گام مهم و نخست در جهت محدودیتهای قابل توجه برای برنامهی اتمی ایران توصیف کرد. حسن روحانی نامهای به آیت الله خامنهای نوشت که حق غنی سازی ایران به رسمیت شناخته شد. خامنهای هم از مذاکره کنندگان قدردانی کرده است.
جان کری، وزیر خارجهی آمریکا گفت: توافق نمی گوید که ایران حق غنی سازی دارد. به گفته او: این توافق مهمترین بخشهای برنامهی هستهای ایران را متوقف میکند. ما به تاسیسات کلیدی ایران دسترسی خواهیم داشت. ایران موافقت کرده همهی غنی سازیهای بالای پنج درصد خود را متوقف کند.
روزنامهی نیویورک تایمز از قول منابع آمریکایی نوشت: جمهوری اسلامی پذیرفته ذخیرهی کنونی اورانیوم خود را خنثی سازد.
اسرائیل توافق را بد توصیف کرده و نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل گفته است کشورش اجازه نمیدهد ایران به بمب اتمی دست پیدا کند.
روزنامهی کیهان نیز پیش از امضای توافق نوشت چیزهایی که غربیها از ما میخواهند، قرارداد ترکمنچای را برابر ما قرار می دهد.
بر اساس متن اصلی توافق، ایران اجازه خواهد داشت فقط اورانیوم سه و نیم درصدی را غنی سازی کند. تحریمهای کنونی نفتی و گازی ایران باقی می مانند. این امر معادل ضربه ای سی میلیارد دلاری بر اقتصاد ایران است. تحریم بانک مرکزی و دیگر بانکهای ایرانی ادامه می یابند. در مقابل دستاوردهای ایران بسیار محدودند که مهمترین آنها آزادی چهارمیلیارد و دویست میلیون دلار از پولهای مسدود شدهی نفت ایران خواهد بود.
برای بررسی بیشتر این توافق میان ۵+۱ و ایران ایرج ادیب زاده از مهران مصطفوی، استاد فیزیک در دانشگاه پاریس و کارشناس مسایل هستهای ایران می پرسد:
نکات کلیدی این توافق را شما در چه می بینید؟
توافقی که امروز صبح زود در ژنو صورت گرفت در اصل یک تفاهم نامه اولیه است که ایران و شش قدرت خارجی با هم امضا کرده اند. و بر اساس آن ایران طی شش ماه به انجام یک سری کارها مجبور شده است که از این قرارند:
ـ ایران پذیرفته که هر گونه غنی سازی بالای ۵ درصد را متوقف بکند. و تمام تکنولوژی و هر چه مربوط به غنی سازی بالای ۵ درصد دارد را از کار بیاندازد و به آن خاتمه دهد.
ـ ایران متعهد شده که همه ی اورانیوم ۲۰ درصدی را که تاکنون تولید کرده خنثی بکند و این امر به دو صورت ممکن می شود یا باید آن را با اورانیوم معمولی ترکیب کند، تا غلظتش را پایین بیاورد و یا این که آن را به اکسید اورانیوم تبدیل کند به طوری که برای ساختن بمب قابل استفاده نباشد.
ـ ایران پذیرفته که رشد و توانایی خود را در مورد صنعت غنی سازی متوقف کند و هیچ گونه سانتریفیوژ جدید نصب نکند و همچنین از سانتریفیوژهای نسل جدید استفاده نکند.
ـ ایران پذیرفته که نصف سانتریفیوژهای فعلی موجود در نطنز و سه چهارم سانتریفیوژهای موجود در فردو را غیر قابل استفاده بگذارد طوری که برای غنی سازی اورانیوم عملکرد نداشته باشند.
ـ ایران حق دارد از سانتریفیوژهای جدید استفاده کند به شرطی که از کار افتاده باشند.
ـ ایران اگر به میزان غنی سازی بیشتر از ۳ درصد دست یابد، فورا باید آن را تبدیل به اکسید اورانیوم بکند.
ـ کلیه ی فعالیت های نیروگاه اراک را باید متوقف بکند و تمامی برنامه های آن را در اختیار غرب بگذارد.
ـ ایران پذیرفته که آژانس بین المللی هسته ای، از فردو، نطنز و معادن اورانیوم به طور روزانه بازدید کند. یعنی در اصل ما اگر به مفاد اصلی این تفاهم نامه دقت کنیم می بینیم که ایران، بیش از آنچه که گمان می رفت و بیش از آنچه که قبلا در تفاهم اولیه ی بین ایران و آمریکا مطرح شده بود، زیر بار تعهد رفته است. قدرت های خارجی به طور کامل ایران را خلع سلاح کرده اند بدین معنی که ایران را در شرایطی قرار داده اند که از این به بعد توانایی ساختن بمب هسته ای را نداشته باشد.
سئوال مهمی که اینجا مطرح می شود این است که هزینه های هنگفتی که ملت ایران در این مدت خصوصا ده سال اخیر برای این سیاست پرداخته اند، بابت چه جرم و گناهی بوده است و چرا این ملت باید چنین هزینه هایی را می پرداخته است؟ هزینه هایی که حداقل ۷۰۰ میلیارد دلار برآورد می شود.
دستاوردهای ایران از امضای این توافق چه بوده؟
رژیم ایران یک دستاورد دارد که این دستاورد را در بوق و کرنا بگذارد و خود را پیروز جلوه دهد. و آن این است: طبق مفادی که تا حالا منتشر شده قدرت های خارجی به طور غیر مستقیم و ضمنی پذیرفتند که ایران می تواند غنی سازی بکند.
سیاستی که جمهوری اسلامی اکنون در پیش گرفته این است که وانمود می کند، پیروز شده است و با توسل به این سیاست نه تنها واقعیت ها را با ملت ایران در میان نمی گذارد، بلکه از پذیرفتن این شکست بزرگ سرباز می زند. در حالی که همه می دانیم جام زهری را که قبلا در ماجرای جنگ ایران و عراق نوش کرد امروز نیز سرکشید.
نامه ای که آقای روحانی به آقای خامنه ای نوشته و در آن از پیروزی ملت ایران صحبت کرده و جواب تبریک آقای خامنه ای و تأکیدش بر استوار ایستادن جمهوری اسلامی مایه ننگ و شرم است.
هر فردی که کمترین ارزش های انسانی را ارج بدهد و صداقت در وجودش باشد زمانی که این صحبت ها را می شنود و وقتی مفاد این قرارداد را درک می کند، متوجه می شود که اینان چقدر از حد و حدود دروغ گفتن، عبور کرده اند و حاضر نیستند شکست به این بزرگی را بپذیرند یا قدمی حتا کوچک به نفع مردم ایران بردارند اما حاضرند هر چه را که قدرت های خارجی از آن ها می خواهند انجام دهند تا بتوانند قدرت نظام خود را حفظ کنند و به آن ادامه ی حیات بدهند.
این توافق همانند گروگانگیری و حل ماجرای گروگانگیری و جنگ ایران و عراق یکی از بزرگترین فریبکاری های تاریخ معاصر ایران است. علیرغم این که ملت ایران طی این سال ها، چند صد میلیارد دلار هزینه پرداخت کرده، ملتی و نسلی فرصت رشد را از دست داده، صدها هزار مغز ایرانی به خارج از کشور مهاجرت کرده و فقر، فساد، فحشا و اعتیاد در کشور همه گیر شده، اینها با تمام وقاحت صحبت از پیروزی می کنند.
پیروزی برای غنی سازیی که حتی اگر اجازه داده می شد، صورت پذیرد باز فریب بود. زیرا ایران نیازی به غنی سازی ندارد و از اورانیوم غنی شده ی خود نمی تواند استفاده بکند چنان که از ۷ تن اورانیومی که تا کنون غنی کرده حتی یک گرمش را هم نتوانسته و نخواهد توانست استفاده بکند.
از نظر من به عنوان یک ایرانی و به عنوان کسی که این مسائل را دنبال کرده، این قرارداد و خصوصا جلوه دادن پیروزی این قرارداد شرم آور است.
بعضی از هم وطنان گرامی در نامه هایی که به من فرستاده اند ابراز کرده اند که جلوی ضرر را هر جا بگیریم بهتر است. اما این امر وقتی درست است و زمانی نکوست که ما بتوانیم از مسئولان سوال کنیم که چرا این هزینه ها را وارد کرده اید نه اینکه برای آن ها دست بزنیم که جلوی ضرر را گرفته اید. از دید من آقای خامنه ای مسئول تمامی این مصائبی است که بر وطن ما حاکم شده است.
از نظر تحریم هایی که برداشته می شود و یا احتمالا برداشته خواهد شد و منابع مالی که در حال حاضر در اختیار جمهوری اسلامی ایران قرار می گیرد، این توافق چه دستاوری دارد؟
این تحریم ها در واقع سه تحریم بزرگ است: تحریم نفت و گاز ایران، تحریم های بانکی، تحریم کشتی ها و بیمه ی کشتی ها.
البته تحریم چند صد تن از اعضای این رژیم که به قول سازمان ملل و یا ایالات متحده آمریکا که به طور مستقیم و یا غیر مستقیم با سپاه پاسداران در امر نظامی همکاری می کردند را می توان به این سه تحریم بزرگ اضافه کرد.
در واقع هیچکدام از این تحریم ها برداشته نشده است و در آن قرارداد وجود ندارد بلکه تنها موردی که به آن اشاره شده این است که میزان بسیار کمی از دارایی های خود ایران که کمتر از ۱۰ میلیارد دلار برآورد شده ایران می تواند از آن استفاده کند. همچنین در خرید و فروش طلا، فلزات گران بها و قطعات هواپیما و اتومبیل آزاد باشد و آن هم به خاطر این است که صنعت بهتر بچرخد یعنی ایران حداقل در این مدت شش ماه هیچ چیز به غیر از این که بتواند با پول خودش تا حدود ۱۰ میلیارد دلار واردات داشته باشد و از کشورهای غربی وسائل هواپیما و ماشین وارد بکند چیزی به دست نیاورده است. حدود ۱۰۰ میلیارد دلار از درآمدهای ایران مشروط است و این درآمدها مسدود باقی می ماند. بنا به گفته ی خود آقای روحانی ایران دولتی ورشکسته دارد. دولت ایران با فرصت زیادی که داشت این قرارداد را پذیرفت تا بعد از شش ماه این تحریم ها به طور تدریجی برداشته شود. و گرنه در این مدت شش ماه می توان گفت که تقریبا خبری نخواهد بود.
مسئله نگرانی و عصبانیت اسرائیل و عربستان سعودی و دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس و تضمینی که آمریکا به آن ها داده، چیست؟
ابراز نگرانی اسرائیل نمی تواند دلیلی باشد که این مذاکرات برای مردم ایران سودآور و نکو بوده است. اسرائیل و خصوصا آقای نتانیاهو نیاز به ایران و نیاز به بحران دارند. و باید در نظر بگیریم که این ها همه جنگ های تبلیغاتی هستند که صورت می گیرند. در مورد عربستان مسلم است که عربستان نگرانی بیشتری دارد چون نگران این است که در منطقه بین بنیادگرایان شیعه که رژیم ایران از آن ها حمایت می کند و بنیادگرایان سنی که رژیم عربستان از آن ها حمایت می کند جنگ درگیرد. در درگیری هایی که از مراکش تا پاکستان و هند هر روز ادامه دارد و تعداد زیادی قربانی می دهد آمریکا تاکنون کارت عربستان را در منطقه بازی می کرده اما با توجه به نگرانی هایی که در سوریه پیدا کرده اند و با درنظر گرفتن رفتاری که بخش اسلامگرایان اپوزیسیون سوریه که عربستان و قطر از آن ها حمایت می کند، آمریکا می خواهد این سیاست را تعدیل بکند و دلیل نگرانی عربستان همین سیاست تعدیل آمریکا در منطقه است.
این مطلب از سایت رادیو زمانه گرفته شده است. و متن گفت و گو از فایل صوتی گفت وگوی ایرج ادیب زاده با مهران مصطفوی پیاده شده است.