شهروند ۱۲۷۱
مهندس موسوی نامزد همچنان معترض به انتخابات ریاست جمهوری، در گفتگوئی با سایت کلمه گفته است که به راهپیمایی خودجوش ۲۵خرداد می توان افتخار کرد نه راهپیمایی های مهندسی شده.
مهندس موسوی نامزد همچنان معترض به انتخابات ریاست جمهوری، در گفتگوئی با سایت کلمه گفته است که به راهپیمایی خودجوش ۲۵خرداد می توان افتخار کرد نه راهپیمایی های مهندسی شده.
آدم حیرت می کند از کسی که خودش رفته است درس مهندسی خوانده و مهندس شده و آنوقت به کارهای مهندسی شده ایراد می گیرد!
بنده درست برعکس نظر مهندس موسوی، معتقدم راهپیمایی مهندسی شده افتخار دارد نه راهپیمایی خودجوش.
در راهپیمایی های خودجوش، نه تنها دل خود آدم جوش می زند که:خدایا نگیرندم؟ نزنندم؟ نکشندم؟، بلکه دل خواهر و مادر آدم هم مثل سیر و سرکه می جوشد تا وقتی که آدم به خانه برگردد.
پایت را که می خواهی از خانه بیرون بگذاری، خواهرت می گوید داداش ترو خدا مواظب باش، هرجا بسیجی ها و پاسدارها بودند، راهتو کج کن و از آنطرف نرو. و مادرت ضمن اینکه از زیر قرآن ردت می کند می گوید مادرجون یادت باشه که من فقط تورو دارم.داداشت که شش ماهه زندانه، اگر تو را هم بگیرند من و خواهرت از غصه دق می کنیم.
در راهپیمایی های مهندسی شده، آدم نه تنها دلش شور نمی زند و نگرانی ندارد که کتک بخورد و دستگیر شود، بلکه با دمش گردو هم می شکند چون می داند که شب با جیب پر پول وکلی خوراکی به خانه برمی گردد و همه اهل خانه را احیاء می کند.
خواهر و مادر آدم هم موقع خداحافظی، فوقش سفارش می کنند: علی تو رو خدا مردم را یواش بزن و لت وپارشون نکن، گناه دارن بیچاره ها.
وقتی هم خواستی چماقت را برداری و راه بیفتی، دو سه تا کیسه پلاستیک می دهند دست آدم و می گویند هرچی دادند خودت تنها نخوری ها، واسه ما هم بیار!
در راه پیمایی های خودجوش، آدم همه اش نگران است که خودش را چه جوری به میدان آزادی برساند وکجا پارک کند؟ صد جور نقشه می کشد که اگر فلان جا بسته بود از فلان کوچه می روم و اگر فلان خیابان را گرفته بودند، می پیچم توی فلان خیابان و ضمناً فکر این است که ماشین قراضه اش را یک جایی پارک کند که درب و داغانش نکنند.
در راهپیمایی های مهندسی شده، آدم با خیال راحت می داند که اتوبوس شماره ۱۷۷۷ منتظرش است و تا او نرسد، اتوبوس راه نمی افتد. بنابراین، ضمن خواندن ترانه: اوسا چلوکبابی، عجب چلوکبابی …. سلانه سلانه می رود تا به اتوبوس برسد.
در راهپیمایی های خودجوش، آدم دائم باید مواظب باشد که ازش فیلمبرداری یا عکس برداری نکنند و شب و نصف شب به سراغش نیایند و دستگیرش نکنند.
در راهپیمایی مهندسی شده، از خانه که خواست برود بیرون، کلاهی را که بهش داده اند می کشد روی سرش و خیالش از بابت عکسبرداری و فیلمبرداری راحت است چون می داند که فقط چشمها و لبهایش پیداست.
در راهپیمایی خودجوش، آدم نمی داند از کدام طرف برود که کم خطرتر باشد. در نتیجه با سیل جمعیت به اینطرف و آنطرف کشانده می شود. درحالی که در راهپیمایی مهندسی شده، حاج آقا خودش به آدم می گوید که کجا بایستد، چه فحش هایی بدهد و چه جوری بزند که طرف ناکار نشود، اما تا آخر عمر نتواند از جاش بلند شود!
در راهپیمایی های خودجوش، آدم خدا خدا می کند که بقیه هم بتوانند یک جوری خودشان را به محل تظاهرات برسانند و جمعیت خیلی کم نباشد، اما در راهپیمایی های مهندسی شده، روزنامه های خودی از دو روز پیش خبر می دهند که ۵۰ میلیون نفر در تظاهرات شرکت می کنند و خیال آدم راحت است که اگر جمعیت بیشتر نشود کمتر نخواهد شد و مطمئن است که حتی اگر۴۹ میلیون و۹۹۹ هزار و۹۹۹ نفر هم جمع شوند، تا وقتی که نفر آخر به میدان نرسد و۵۰ میلیون تکمیل نشود، سخنرانی رئیس جمهور شروع نخواهد شد.
جناب آقای موسوی!
منصفانه بگوئید ببینیم اینهمه اتوبوس را جورکردن، اینهمه خوراکی و ساندیس به میدان نبرد آوردن و اینهمه آدم را از دهات مختلف جمع کردن و به تهران آوردن افتخار دارد یا بنشینی به امید خدا و ببینی چند هزار نفر می توانند از سوراخ سمبه ها بگریزند و خودشان را به خیابان ها برسانند؟!
آقای مهندس، بگذارید برایتان مثال های ساده تری بزنم:
شما ترافیک کشورهای اروپایی را که مهندسی شده و حساب شده است می پسندید یا ترافیک بلبشوی بنگلادش را که خودجوش است؟ ترافیکی که اسب و آدم وگاری و ماشین درهم می لولند؟!
دوست دارید طرفدارانتان بی برنامه، پیاده و دربدر، با تاکسی بار و دوچرخه و موتورسیکلت به میدان آزادی بیایند یا با یک برنامه مهندسی شده، با اتوبوسهای نو، مجهز، و تمیز؟
برنامه ریزی و ردیف کردن اینهمه اتوبوس، افتخار ندارد؟ اصلا شما خبر داشتید که مملکت ما اینهمه اتوبوس دارد؟ خواهش می کنم به عکس اتوبوس ها دقت کنید و بی حب و بغض یک ماشاالله بگوئید!
جناب آقای مهندس موسوی! شما تظاهرات مهندسی شده و استفاده از امکانات دولتی را محکوم کرده اید، اما قبول کنید که حمل و نقل ۵۰ میلیون آدم، بدون مهندسی کردن این برنامه امکان ندارد. لشگرکشی اندیشه ای والا، همتی بزرگ، پولی سرشار و زحمت و برنامه ریزی بسیار می خواهد، آیا اگرکسی این کار را کرد کار بدی کرده و باید محکومش کرد؟!
شاید شما به تعداد ۵۰ میلیون ایراد دارید و رویتان نمی شود بگوئید کدام۵۰میلیون؟ اگر شک داشتید، می خواستید خودتان بیائید و تظاهرکنندگان را بشمرید!
جناب آقای موسوی! روز ۲۵ خرداد از هر کس می پرسیدی کجا ساندیس می دهند؟ چپ چپ نگاهت می کرد و می گفت خدا روزیتو جای دیگری حواله کند. در حالی که روز ۹ دی یا ۲۲ بهمن از هرکس همین سئوال را می کردی با انگشت گوشه ای را نشان می داد و می گفت اوناهاش، یک شعبه اش هم اونجاست. این برنامه ریزی و این کار مهندسی شده بد است؟
اگر خودتان خسته و گرسنه و تشنه در میان تظاهرکنندگان بودید و چنین سئوالی را می کردید، کدام جواب را می پسندیدید؟
آقای موسوی، انصاف داشته باشید و اعتراف کنید که تظاهرات مهندسی شده از تظاهرات خودجوش بهتراست. به نظر م
ن که از بهتر هم بهترتر است!
ن که از بهتر هم بهترتر است!
خیر و برکت از در و دیوار می بارد!
خوب شد آغاسی مرد وکارون را به این شکل ندید، وگرنه چه می کرد با ترانه مشهورش:
لب کارون/ چه گل بارون/ میشه وقتی که می شینن دلدارون؟
لابد باید می خواند:
لب کارون/ مث بارون/ می گریند وقتی می شینن دلدارون؟!
آموزش دوز بازی
بسیاری از مردم، از مارپیچ رفتن ها و تغییر موضع دادن های آقای رفسنجانی در حوادث اخیر حیرت کرده اند و سایت های اینترنتی پر است از این گونه حرف و بحث ها و این سئوال که: بالاخره معلوم نشد این بابا کدام طرفی است؟
این عده از علاقه ایشان به هنرهای فولکلوریک غافلند و نمی دانند که ایشان مدتهاست مشغول احیای این بازی های سنتی هستند.
متاسفانه آموزش بازی های پرجنب وجوشی مثل الک دولک، جفتک چارکش و علی میگه زو، به دلیل کبر سن از ایشان ساخته نیست، اما شیر یا خط و دوزبازی که احتیاج به تحرک زیاد ندارد، چرا.
ایشان که یکی از اساتید دوزبازی است و در این رشته پی اچ دی دارد، در حال حاضر مشغول آموزش دودوزه بازی کردن به علاقمندان است. این بازی ضمن اینکه ساده به نظرمی آید، بسیار پیچیده است، و کسی می تواند در این بازی برنده شود، که سابقه ی همیشه وسط لحاف خوابیدن، یکی به نعل و یکی به میخ زدن و زیرآبی رفتن را داشته باشد.
برای این استاد سلامتی، طول عمر و موفقیت های بیشتر آرزو داریم!
به حق چیزهای ندیده و نشنیده
من که می ترسم به چنین پزشکی مراجعه کنم.می ترسم از شانس بد خودم، خانم دکترکه هم پزشک است و هم دامپزشک، همان روز مراجعه من، با شوهرش دعوایش شده باشد و به قول معروف دوست و دشمن را قاطی کند.با حیوانها مثل انسان رفتار کند و با انسانها مثل حیوان و به جای کشیدن دندانم که درد می کند، چشمم را ازکاسه درآورد!
یافتم، یافتم…
حتما می دانید که بودجه سال ۸۹ کشورمان حدود ۱۳ میلیارد دلارکسری دارد؟ چرا به دلار محاسبه شده؟ این را باید از حجت الاسلام مصباحی مقدم، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس که با ایسنا گفتگو می کرده است پرسید.
حالا نمی خواهد فوراً اخمهایتان توی هم برود که این ۱۳ میلیارد دلار را باید ازکجا تامین کرد. من راه حلش را پیدا کرده ام!
همچنانکه آیت اله خمینی به درستی گفتند به چه حقی یک دولت ۵۰ سال پیش باید برای مردم امروز نحوه حکومت کردن را تعیین کند؟ به نظر من هم به چه حقی یک ریاضی دادن دائم الخمر به نام خیام که کارش فقط شراب خوردن و شعرگفتن بوده باید بیاید برای ما تعداد ماه های سال را معین کند؟
اگر ما بیائیم هر ماه را به جای ۳۰ روز، ۶۰ روزحساب کنیم و حقوق کارمندان وکارگران را ۶۰ روز یک بار پرداخت نمائیم، تمام کسر بودجه و مشکلاتی که دولت با آن دست به گریبان است، یک شبه برطرف می شود!
آن زمانی که خیام سال را به ۱۲ ماه و ماه را به ۳۰ روزتقسیم کرد، روز و ماه و سال مثل علف زیر دست و پا ریخته بود، نه روز ارزش داشت، نه ماه و نه سال و هر بلائی که یک ریاضی دان دلش می خواست، می توانست سرآنها بیاورد.
خیام هم روزی که نشست تا ترتیب سال و ماه و هفته را بدهد، به طور حتم گیلاسی زده بود و اعداد جلوی چشمش ورجه وورجه می کرد. تازه آن زمان کی عقلش می رسید بودجه چیه که عقل خیام برسد؟!
اما ما در قرن بیست ویکم زندگی می کنیم و درحالی که زندگی مان نو و دگرگون شده چرا هنوز باید به تقسیم بندی صدها سال پیش یک شاعر یا ریاضی دان مست پای بند باشیم؟
اگر دولت محبوبمان بیاید سال را به ۶ ماه و ماه را به ۶۰ روز تقسیم کند، اولا زندگی خسته کننده فعلی مان متنوع می شود، ثانیاً چون مردم شب و روزشان قاطی پاطی می شود، جزگفتن این جمله که:خدایا چرا این ماه لعنتی تموم نمیشه، کار دیگری از دستشان ساخته نیست بنابر این به فکر جنبش سبز و تظاهرات و این جور چیزها هم نخواهند افتاد!
* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.