Human-rights-1

 تأکید برکرامت و شرافت انسانی فراتر از تفاوت ها و وابستگی گوناگون انسان  ها  به قدمت تاریخ بشر می رسد. هوارد زین متفکر و مورخ نامدار آمریکایی (۲۰۱۰-۱۹۲۲) به درستی اظهارنظرکرده است که “تاریخ بشرتنها تاریخ شقاوت نیست، بلکه تاریخ شفقت، ازخودگذشتگی و مهربانی نیز هست.” (۱)  هدف از این مقاله نگرشی اجمالی به تحول حقوق بشر است از دیرباز تا زمان کنونی با دیدی فلسفی و انتقادی.

شاید بتوان گفت که یکی از نخستین تلاش ها برای ایجاد یک نظام حقوقی ازحمورابی  (از۱۷۹۲ تا ۱۷۵۰ قبل ازمیلاد) پادشاه بابل آغاز شد که قوانینی را مدون ساخت که به “قانون حمورابی” مشهور شده است. در این قوانین رگه هایی از حقوق بنیادین انسان (البته به شکل ابتدایی و ناقص) دیده می شود. حمورابی شخصاً اعلام داشت که قوانین او عدالت را پاسداری می کند و با ایجاد یک نظام حفاظتی که بر مبنای آن “زورمند به ضعیف صدمه وارد نیاورد” سعی دارد که “بشریت را ارتقاء بخشد.” با مطالعه ۳۰۰ مقوله ی قانون حمورابی به موازینی مانند آزادی بیان، اصل برائت، نیازبه وجود مدرک، حق محاکمه ی عادلانه دیده می شود. (۲)

نظام حقوق مصر باستان بر اساس مفهومی به نام “معات” (۳) قرار داشت که جلوه ای بود از حقیقت، نظم، تعادل و عدالت در عالم هستی. این دیدگاه هرکسی را (جز بردگان) صرفنظر از ثروت و موقعیت اجتماعی اش در مقابل قانون برابر قلمداد می نمود. بیش از۴۶۰۰ سال پیش پادشاهی در مصر حکومت می کرد به نام “جوسر” (۴) که قوانینی را در قلمرو خود به مورد اجرا گذاشت که اصول اساسی حقوق بشر را در خود نهان داشت. (۵)

روح انسان گرایی و هم آهنگی اجتماعی مستتر در حقوق بشر امروز به شکل گسترده ای در چین باستان وجود داشته است. در شعارهای همگانی ذیل که در چین باستان رواج داشته است موج انسانیت و احترام به حقوق اساسی بشر موج می زند:

ـ “انسان خیّر به مردم عشق می ورزد.”

– “مردن در راه یک آرمان عادلانه” سعادت است.

ـ “بشر در زمین اشرف مخلوقات است.”

ـ “آنچه به زندگی مربوط می شود باید ازآن مراقبت کامل به عمل آید.”

ـ “مردم از شاهان ارزشمندترند.”

“جهان برای همگان است.”

ـ “هرچه را که دوست داری دیگران بر تو روا ندارند برکسی روا مدار.”

ـ تمام مردم کشور به یک خانواده تعلق دارند.”

ـ “مردم با هم برادرند.”

ـ “برابری در همه جاست و هرکس به قدرکافی از غذا و پوشاک برخوردار است.” (۶)

آئین های فلسفی ـ مذهبی باستانی دائوئیسم وکنفوسیانیسم تأثیرات شگرفی بر فرهنگ چین به جای گذاردند. این دو آئین با نظام های ارزشی مکمل درکنار یکدیگر به حیات خود ادامه دادند. دائوئیسم از”دائو” (نوعی روند یا الگوی طبیعی) سخن می گوید که همه را آفرید و آفرینش را به حال خود واگذاشت. انسان ها می توانند با تجربه کردن دائو به شادمانی و هماهنگی دست یابند. برخی ازآموزش های دائوئیسم به قرار ذیل است:

“مهربانی، عشق و صلح در تقابل با خشونت و جنگ قرار دارد…. طول عمر مطلوب است و از طریق پیوند با طبیعت حاصل می شود: احساس این که طبیعت در انسان جریان دارد و فرد به خلوص روحی دست می یابد.”(۷)

این دیدگاه می تواند مبنایی فلسفی برای نظریه ی حقوق طبیعی فراهم آورد.

آئین کنفوسیوس ضمن تأکید بیش از حد به امر آموزش همگانی زمینه ساز حقوق بشر در حوزه ی آموزش و پرورش است: انسان باید برای دست یابی به صلح همگانی به طور پیوسته تحت آموزش قرارگیرد. (۸)

هندوئیسم برخلاف بسیاری از مذاهب از یک سلسله سنت های گوناگون که طی قرون متمادی گاهی در تداخل و اغلب به موازات یکدیگر تحول یافته اند تشکیل شده است. این باعث شده است که آئین هندو (علیرغم نظام غیرعادلانه و عقب افتاده ی کاستی آن) در شکل اصیل خود از تنوع اعمال، متون و مراسم متفاوت مذهبی جانبداری کند. مدارا، پلورالیسم و هماهنگی اجتماعی ذاتی هندوئیسم است. قهرمان استقلال هند مهاتما گاندی با عنوان کردن شعارهای مربوط به عدم خشونت و مقاومت منفی مانند “اهیمسا” و”ساتیاگراها” خود نمودی است از جنبه های انسانی و بشردوستانه هندوئیسم و آئین های برآمده از آن مانند بودائیسم، جینیسم و سیکیسم.

سنت های بشر دوستان در ایران باستان نیز وجود داشته است. در این مورد می توان به منشور کورش پس از فتح بابل اشاره کرد:

“…. آنگاه که بدون جنگ و خونریزی وارد بابل شدم همه ی مردم گام های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم. مردوک خدای بزرگ دل های پاک مردم بابل را متوجه من کرد ـ زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم. ارتش من به آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید…. من برای صلح کوشیدم. من برده داری را برانداختم و به بدبختی آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه ی مردم در پرستش خداهای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند…. من همه ی شهرهایی که ویران شده بودند از نو ساختم. فرمان دادم که تمام نیایشگاه هایی که بسته شده بودند بگشایند. همه ی خدایان این نیایشگاه ها را به جاهای خود برگرداندم.” (۹)

۱- Zinn, H. (2011). On War. New York: Seven Stories Press. Introduction, p.i.

۲-Ma’at

۳-Shelton, D. (Ed.). (2013). The Oxford Handbook of International Human Rights Law. Oxford: Oxford University Press, p. 165.

۴-Djoser

۵-Kuiper K. (2010). Ancient Egypt: From Prehistory to the Islamic Conquest. London: Educational Britanica educational, p. 38.

۶-Yong X. (2011). The philosophy of Civil Rights in the Context of China. Leiden: Koninklijke Brill NV.

۷-Stark, R. (2007). Discovering God: The Origins of the Great Religions and the Evolution of Belief. New York: Harper One, p. 362.

۸- Ibid., p. 363.

۹ـ به نقل ازمسعود نقره کار، مقدمه ای بر کشتار دگراندیشان در ایران، نشر پیام، وینتراسپرینک، آمریکا، صفحه ۱۵.