Farhad-Farsadi-n

بیمه قول و تعهدی است که از طرف شرکت بیمه به خریدار بیمه ارایه می شود که در زمانی خاص و نامعلوم در آینده اگر خسارت یا غرامتی به مورد بیمه وارد شد مطابق با شرایط سند بیمه خسارات وارده جبران خواهد شد. تا اینجا که اصل بحث کاملا جدی و غیر قابل انکار است. تصور فرمایید که مشاور/ نماینده یا بروکر بیمه به شما مراجعه کرده تا شما را قانع نماید که نسبت به خرید محصول بیمه ای اعم از بیمه اشخاص یا اموال و اشیاء اقدام فرمایید، قطعا در این شرایط هم هیچ جایی برای شوخی و مزاح وجود ندارد.

تنها حالتی که ممکن است باقی مانده باشد در زمان خسارت است که خریدار بیمه برای دریافت خسارت با در دست داشتن مدارک تکمیلی به شرکت بیمه مراجعه می کند تا در جهت احقاق حقوق حقه خود اقدام نماید. نگارنده که تصور نمی کنم که در آن شرایط هیچکسی حوصله شوخی داشته باشد و هر شخص بزله گویی هم قطعا تمامی استعداد و خلاقیت خود را برای مزاح و شوخی به بعد موکول می کند، ولی در حال و هوای این روزها که همه جا شادی و خوشحالی حاکم است و همه آرزوی سلامتی برای هم دارند آیا تصور نمی کنید که جامعه بیمه گران و بروکرها هم اجازه داشته باشند کمی شوخی و خنده را جایگزین مسایل بسیار جدی کنند؟ به نظر نگارنده سالی یک بار بد نیست که به بیمه هم بخندیم و آن را شوخی فرض کنیم. با اجازه شما همکاران محترم و عزیزم نظر شما خوانندگان محترم را به چند جوک بیمه ای جلب می کنم:

۱-بدبین بودن بیمه گران به خسارت: روزی مدیر بخش خسارت شرکت بیمه ای برای ماهیگیری عازم مسافرت شده بود که در حین سفر با ۲ نفر دیگر هم صحبت شد آن دو نفر هر کدام دلیل سفرشان را توضیح می دادند. یکی گفت من خانه ام آتش گرفت و خسارتش را بیمه داد، لذا الان که دارند خانه ام را بازسازی می کنند من هم وقت دارم به ماهیگیری بیایم. مدیر خسارت سرش را تکان داد و نفس عمیقی کشید. در ادامه نفر بعدی گفت من هم مورد مشابهی داشتم در توفان اخیر خانه ام از بین رفت و بیمه خسارتش را داد من هم برای استراحت عازم ماهیگیری شدم. دوباره مدیر خسارت بیمه نفس عمیقی کشید و گفت بیچاره بیمه ولی من متعجب هستم که تو با چه توانی توانستی توفان درست کنی و آن را به طرف خانه ات منتقل کنی که خسارت بگیری؟

۲- بازنشستگی: می دانید بهترین چیزی که مردم در سن ۶۵ سالگی یا بازنشستگی نصیبشان می شود چیست؟ دیگر هیچ نماینده بیمه عمری به ایشان تلفن نمی کند که مزایای بیمه عمر را گوشزد نماید.

۳- همسر بروکرهای بیمه: خانمی بعد از شنیدن اینکه متاسفانه دچار بیماری مهلکی شده پیش دکتر روانشناسی رفت تا التیام بگیرد و از دکتر چاره جویی کرد دکتر گفت شما فقط ۶ ماه مهلت دارید. خانم سئوال کرد هیچ راهی دارد که این مدت بیشتر شود؟ دکتر پاسخ داد بله شما بایستی با یک بروکر بیمه ازدواج کنید آن موقع است که هر ساعت برایتان مثل سال و هر ماه برایتان مثل ۱۰ سال می گذرد.

۴- سوابق پزشکی خانوادگی:  شخصی داوطلبانه برای خرید بیمه عمر به بروکر بیمه ای مراجعه کرد. بروکر که این مورد را مشکوک دید از ایشان سئوال کرد سوابق پزشکی خانوادگی شما چطور است، مثلا پدر بزرگ شما با چه بیماری فوت کردند؟ شخص مربوطه پاسخ داد ایشان در آرامش کامل و در خواب فوت کردند. بروکر سئوال کرد، پس چرا شما می خواهید داوطلبانه بیمه عمر بخرید؟ متقاضی پاسخ داد من نمی خواهم مثل سرنشینان اتومبیل پدر بزرگم با وحشت و بدون باقی گذاشتن سرمایه ای از این دنیا بروم.

۵- آیا بروکرهای بیمه محبوب هستند: خریدار بیمه ای با شرکت بروکرش تماس می گیرد که منشی دفتر با ناراحتی می گوید آقای اسمیت دیشب فوت کردند و شما می توانید با بروکر دیگری صحبت کنید. خریدار بیمه امتناع و تلفن را قطع می کند. ۱۰ دقیقه بعد دوباره با تلفن سراغ بروکر خود را می گیرد، خانم منشی می گوید من که عرض کردم ایشان فوت کردند، شما چه فرمایشی دارید؟ نامبرده مجدد تلفن را قطع می کند. این مورد چندین بار دیگر تکرار می شود که بالاخره خانم منشی دلیل تلفن های شخص را سئوال می کند. او می گوید شنیدن خبر خوش هر چند بار هم تکرار شود باز هم کم است.

۶- بابا نوئل – فرشته مهربان – بروکر بیمه صادق و یک آدم مست با هم در خیابان راه می رفتند که یک ۱۰۰ دلاری پیدا می کنند. فکر می کنید کدامشان آن پول را برداشت؟ بله حدس شما درست بود، آن آدم مست موفق شد ۱۰۰ دلاری را بردارد. می دانید چرا بقیه همراهان موفق نشدند پول را صاحب شوند؟ چون آنها همه اسطوره ای بودند.

در خاتمه مقاله این هفته از همه شما خوانندگان محترم برای حمایت ها و تشویق های صمیمانه تشکر کرده و سال خوب و پر ثمری را برایتان آرزومندم.

* فرهاد فرسادی بروکر خبره و رسمی کانادا با سابقه تدریس بیمه در دانشگاه ها است.

farsadi@insurefar.com