خیلی ها توزیع سبد کالا و آبروریزی های حاصله از آن را وصل کرده اند به سالگرد انقلاب ایران و می پرسند این بود نتیجه انقلاب ۳۵ سال قبل؟ که دلار ۷ تومنی را برسانیم به سه هزارتومن و برای چند کیلو برنج و یک شانه تخم مرغ، ساعت ها صف بکشیم و بزنیم توی سرو کله هم؟
این آدم های ناآگاه نمی دانند آنچه در خیابان های تهران و شهرستانها دیده اند، فستیوال جهانی فقر در کشورهای فقیر دنیا بود و هدف از اجرای آن جلب توجه ثروتمندان جهان!
همانطور که فلسفه روزه گرفتن با خبرشدن از حال گرسنگان است، توزیع این سبد کالا و حمله برای به دست آوردنش نیز برای این بود که مردم دنیا ببینند در بنگلادش و زیمبابوه و آنگولا چه خبر است و درکشورهای فقیر و بدبخت مردم چه می کشند و چگونه زندگی می کنند.
اگر ما این نمایش را ترتیب نمی دادیم، مردم سوئیس و لوکزامبورگ و دانمارک از کجا می فهمیدند درکشورهای فقیر چه می گذرد؟ و وقتی ندانند، آیا دست توی جیب شان می کنند که به آنها کمک کنند؟
خود مردم درمانده زیمبابوه که عقل شان نمی رسد از زیر میله ها رد شوند تا زودتر دست شان به سبد کالا برسد. آنها که بلد نیستند برای جلب توجه ثروتمندان چنین نمایشاتی ترتیب بدهند.
این ما هستیم که با هفت هزار سال تاریخ و تمدن مان چشم مردم دنیا را کور کرده ایم و وظیفه داریم هرجوری شده حتی با ترتیب چنین نمایشاتی توجه جهانیان را جلب کنیم.
به همین دلیل بود که دولت تدبیر و امید چنین صلاح دید که تئاتری از فقر و درماندگی درکشور ثروتمند ایران ترتیب بدهد بلکه ثروتمندهای بی انصاف جهان به کمک فقرا بشتابند.
ایران را که همه می دانند ثروتمند است و همه می دانند کسی به خاطر ده کیلو برنج مسموم هندی یا یک شیشه روغن مایع توی صف نمی ایستد!
ایرانی که آپارتمان دو هزار متری دارد و متری ۳۵ میلیون تومان خرید و فروش می کند که نیازمند این چیزها نیست. ما روی دریایی از نفت و گاز خوابیده ایم و خدا را شکر آنقدر داریم که میلیارد میلیارد هم که ازمان می دزدند، کک مان نمی گزد.
از همه مضحکتر این بود که خبرگزاری های بی خبر داخلی، همان روز اول خبر دادند که درکرمانشاه پیرمردی که در صف سبد کالا ایستاده بود بر اثر سکته قلبی درگذشت.
خوشبختانه پلیس کرمانشاه بلافاصله توضیح داد مرگ این شخص که در نزدیکی فروشگاه رفاه، مرکز توزیع سبد کالا روی داده، بر اثر ایست قلبی بوده و ربطی به سبد کالا و ازدحام جمعیت نداشته.
خبرنگار ما که اتفاقن همان روز برای خرید نان برنجی به کرمانشاه رفته بود گزارش داد که بله درسته، مرگ ایشان به علت ایست قلبی و شاید هم ایست قبلی بوده!
به زبان ساده تر، این پیرمرد در حالی که بشکن می زده و می گفته آخ جون، الان میرم فروشگاه رفاه و یک سبد کالا می گیرم و می فرستم برای گرسنگان بیافرا، از منزل بیرون می آید، اما نرسیده به فروشگاه، دچار ایست قبلی می شود.
بدیهی است ایست(قبلی) ربطی به ایست (قلبی) ندارد. معمولا اینگونه ایست ها قبل از آنکه نمایش شروع شود و انسان به صف سبد کالا برسد، اتفاق می افتد!
یک میلیون شد یک ریال!
یادتان هست که در سال ۸۹ آقای احمدی نژاد برای اجرای طرح افزایش جمعیت وعده داد که یک میلیون تومان به حساب هر نوزاد واریز می شود؟ یادتان نیست؟ ای بابا …یک فکری برای حافظه تان بکنید! همان یک میلیون تومان حالا شده است یک ریال. بفرمائید، این هم خبرش.
خبرنگار ما که تلفنی با رئیس جمهور سابق گپ می زد از ایشان پرسید قربان پس چی شد اون یک میلیون تومن؟
ایشان در حالی که می خندیدند پرسیدند داستان اون شاعر در دربار سلطان محمود غزنوی را نشنیده ای؟
خبرنگار ما پرسید کدام داستان؟ آقای احمدی نژاد فرمودند در شب شعری که در دربار تشکیل شده بود، شاعری شعری خواند که شاه خیلی خوشش آمد و دستور داد یک خانه به آن شاعر، صله داده شود.
مدتی گذشت و از خانه خبری نشد. در شب شعر بعدی همان شاعر با کمرویی و شرم موضوع خانه را یادآوری کرد. سلطان محمود در حالی که غش غش می خندید گفت تو یک چیزهایی سرهم کرده بودی که من خوشم بیاید، منهم یک چیزی گفتم که تو خوشت بیاید، این به آن در!
آقای احمدی نژاد سپس با خنده اضافه کردند منهم یک چیزی گفتم که یک شب به زن و شوهرها خوش بگذرد. پولی داریم که نفری یک میلیون بدیم به هر نی نی کوچولو؟!
نکته
روزنامه فرهیختگان: دولت دهم در سال ۹۱ به طور میانگین هر شش روز یک بار تخلف کرده است و همین نظم و ترتیبش بود که همه مون رو کشته بود!
فلزات گرانبها در شیر مادران اصفهانی
به گزارش ایسنا، مشاور ارشد سازمان بهداشت جهانی گفته است به علت آلودگی هوا، در شیر مادران اصفهانی سرب و کادیوم و ارسنیک و جیوه کشف شده و این برای سلامتی مادر و فرزند هر دو خطرناکه و از این حرف ها …
این تیپ آدم ها فقط یک روی سکه را می بینند و اصلا به خواصی که در این فلزات هست توجهی نمی کنند.
کاش آقای احمدی نژاد هنوز هم رئیس جمهور بود ودر جواب این آقا می گفت که برادر من، بد کردم با بنزینی که اختراع کردم باعث شده ام اینهمه فلزات گرانبها مجانی وارد شیر خانم ها شود؟ پول نفتی را که آوردم سر سفره هایتان که قدر ندانستید، اقلا قدر این همه فلزی را که وارد شیرخانم ها کرده ام بدانید!
انصافن هم هرکدام از این فلزات در هرکشوری که یافت شود، آن کشور را ثروتمند می کند.
همین معدن سرب انگوران در نزدیک زنجان، یک منبع درآمد برای مملکت مان است. بد است که ما همین فلز را مجانی وارد شیر کودکان شیرخوار کرده ایم تا عضلات شان ورزیده و محکم شود؟!
همین جیوه ای که بر اثر دود و آلودگی هوا وارد بدن مادر و سپس فرزند شیرخوارش می شود کلی خاصیت دارد.
می دانید که از جیوه برای نشان دادن درجه سرما وگرما در دماسنج ها هم استفاده می شود؟ به این طریق وقتی بچه ها در اصفهان بزرگ شدند، به خاطر جیوه ای که در خونشان قل قل می کند و بالا و پائین می رود، دیگر نیازی ندارند که هر شب منتظر گزارش هواشناسی شوند بلکه هواشناسی است که باید تلفن کند و به عنوان مثال بپرسد: آقا ماشالا، شوما که جیوه تو خونتون می جوشه د و قل قل می کنه د، می دونین هوا چند درجه س؟ سردس یا گرمس؟
و پسره هم جواب میده: یوخده بیا توکوچه، نمی چای، هوا خبس!
* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.