سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد/ وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
به پایان بهمن ماه و نیمهی ماه فوریه رسیده ایم و، مانند همهی سالهای گذشته، این روز عشق غربیهاست، ولنتاین، که جلوه کرده، و روز عشق ایرانی باستانی خودمان، سپندارمذگان، به فاصله ی چهار روز از آن، میآید و بی گرامیداشتی میرود.
۲۵ بهمن ماه (ولنتاین) را به عشقمان و دوستانمان تبریک میگوییم (اشکالی هم ندارد) و ۲۹بهمن ماه، سپندارمذگان را، نه! راستی چرا؟
چرا مرغ همسایه غاز است؟
چند سالی است که ۲۵ بهمن (۱۴ فوریه) روز ولنتاین و خرید گل، عروسک، شکلات و … بین همهی ایرانیهای سراسر جهان و در درون ایران باب شده است. اکثر مردم، بویژه جوانها، بدون آگاهی از اینکه اصلن این ولنتاین چیست و چگونه و از کجا سر و کلهاش پیدا شده، به استقبالش میشتابند و بزرگش میدارند. فقط می دانند که در این روز باید برای کسانی که دوست دارند هدیه بخرند.
به گفته ی دکتر میرجلال الدین کزازی، اسطوره شناس برجسته ایرانی، “بیهیچ گمان بهتر آن است که اگر می خواهیم زنان ایرانی را در جشنی گرامی بداریم، از جشن باستانی اسپندگان بهره ببریم که صدها سال پیش از جشن رومی لوپرکالیا، یا جشن ترسایی ولنتاین، پدید آمده و آیینها و رسم و راههای آن یک سره ایرانی ست و با منش و فرهنگ و تاریخ ما سازگار.”
ولنتاین چیست؟
در سدهی سوم میلادی، که برابر میشود با سالهای آغازین امپراتوری ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بود به نام کلودیوس دوم. کلودیوس، باورهای شگفتی داشت، از جمله این که سربازی خوب خواهد جنگید که مجرد باشد یعنی دلبستگی زن و فرزند نداشته باشد. از این رو ازدواج را برای سربازان امپراتوری روم ممنوع کرد. کلودیوس به اندازهای بی رحم بود که هیچ کس جرأت نمیکرد از فرمانش سرپیچی کند. اما کشیشی به نام والنتیوس (ولنتاین)، که عشق، این موهبت طبیعی، را باور داشت و آن را حق هر انسانی میدانست، پنهانی، عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می کرد.
کلودیوس دوم هنگامی که از این جریان آگاه شد، دستور داد ولنتاین را به زندان بیاندازند. سرانجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق با قلبی عاشق اعدام گردید. چنین بود که او را فدایی و شهید راه عشق دانستند و از آن زمان نماد عشق شمردند.
اما شوربختانه و در کمال شگفتی میبینیم که ایرانیان امروز، با بیش از پنجهزار سال تمدن، برگزاری جشنها و مناسبتهای بیگانه را بر نمادهای بزرگی و تمدن خویش، پیشی میدهند! همه اسم “ولنتاین” را شنیده اند و مراسم آن را مانند ملت های غربی به جا می آورند، ولی از “سپندارمذگان” چیزی نمیدانند و اگرهم میدانند برپایش نمیدارند!
“سپندارمذگان” چیست؟
در ایران باستان، نه چون رومیان از سده سوم پس از میلاد، که از بیست سده پیش از میلاد، چیزی در حدود دو هزار سال پیش از تولد ولنتاین، روزی به نام روز عشق برپا میداشتهاند که نامش سپندارمذگان یا اسفندارمذگان بوده است. این روز، در گاهشمار زرتشتی پنجم اسفند ماه و در گاهشمار جدید ایرانی که شش ماه نخست سال سی و یک روز دارد، شش روز به جلو آمده و برابر میشود با ۲۹ بهمن، یعنی چهار روز پس از روز ولنتاین غربیان، زرتشیان جشن سپندارمذ (سپندارمذگان ـ روز زن و روز زمین) را هرساله در پنجم اسفند ماه برگزار میکنند.
“سپندارمذ” لقب ایرانیِ زمین است، به معنای گستراننده، مقدس، فروتن.
زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق میورزد. زشت و زیبا را یک سان مینگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود عاشقانه میپرورد؛ و چنین است که در فرهنگ ایران باستان “سپندارمذ” را نماد عشق میپنداشتند. پسوند “گان” هم به معنی “جشن” است، و در نتیجه “سپندارمذگان” به معنی “جشن سپندارمذ” (جشن روز زن و زمین) است. جشن اسپندگان، جشنی بوده که ایرانیان برای بزرگداشت سپندارمذ یا سپنتا ارمئیتی که از فرشتگان زرتشتی ست، برگزار می کردهاند. سپندارمذ پنجمین امشاسپند یا فرشته بزرگ ست که در واپسین ماه سال، پنجمین روز به نام او نامیده شده است.
این جشن را جشن زنان هم میخوانند و میگویند: در این جشن مردان ایرانی زنان خود را گرامی داشته، و برخود بایسته میدانسته اند که ارمغانی به آنان پیشکش کنند.
“سپندارمذگان” جشن زمین و گرامیداشت عشق است که در کنار هم معنا پیدا میکنند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه میدادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت میکردند. جشن “سپندارمذگان” یا “اسفندگان” در ایران باستان روز گرامیداشت زنان نیز بوده است.
در باور ایرانى مرد داراى قدرت مردانگى و تفکر و خردورزى بیشترى است. در برابر آن، زن نیز توانایی مهرورزى، عشق، پاکدامنى و از خودگذشتگى بیشترى دارد، و هر یک از این دو به تنهایى راه به جایى نمیبرند و حتى روند پویایى گیتى را هم به ایستایى مى کشانند. اگر مردان بدنه زندگی هستند، زنان نیروی جنبش و پویایی آن اند.
اشوزرتشت خوشبختى بشر را وابسته به میزان دانش و خرد انسان مى داند نه جنسیت و قومیت و رنگ و نژاد و از دیدگاه وى همه انسان ها – زنان و مردان – داراى حقوق برابرند. او دختران را در گزینش همسر آزاد شمرده و عشق پاک و دانش نیک را دو معیار اصلى مى داند و خوشبختى همسران جوان را در زندگى زناشویى در این مى داند که هر یک بکوشند تا در راستى از دیگرى پیشى جویند.
ملت ایران از جمله ملت هایی است که زندگی اش با جشن و شادمانی پیوند فراوان داشته و به مناسبت های گوناگون جشن گرفته و با سرور و شادمانی روزگار میگذرانده اند. این جشن ها نشان دهندهی فرهنگ، فلسفه و روش زندگی، خلق و خوی، و جهانبینی ایرانیان باستان است.
(پژوهش و گردآوری)