معرفی کتاب “جهانی شدن مدرنیته و ایران” نوشته عطا هودشتیان در تورنتو
شهروند ـ فرح طاهری: هشتاد و پنجمین نشست کانون کتاب تورنتو به معرفی کتاب “جهانی شدن مدرنیته و ایران” نوشته ی عطا هودشتیان اختصاص داشت که با حضور نویسنده، روز ۱۴ فوریه ۲۰۱۴ در سالن اجتماعات مرکز امور شهری نورت یورک برگزار شد.
قبل از سخنرانی دکتر هودشتیان، رها بحرینی پروژه ای را به اطلاع حاضران رساند به نام “ایران آکادمیا” که از دو سال پیش با حمایت مجموعه ای از استادان ایرانی در سراسر جهان شکل گرفته است.
به گفته ی بحرینی، هدف این است که یک موسسه آموزشی در زمینه ی علوم اجتماعی و انسانی تأسیس شود که به شکل مجازی کورس های آموزشی را در این زمینه ها برای دانشجویان فارسی زبان ارائه دهد. ساختار مورد استفاده همانند فضای دانشگاهی ست. هدف اصلی مخاطب قرار دادن دانشجویانی است که در ایران به دلیل تبعیضات مختلف همچون ستاره دار شدن نمی توانند به آموزش دسترسی پیدا کنند، و همینطور برای دانشجویان ایرانی خارج کشور است.
در طی دو سال گذشته این پروژه حمایت بسیاری از استادان و روشنفکران ایرانی مطرح از جمله دکتر هودشتیان، دکتر نیکفر، دکتر شهلا شفیق، دکتر نیره توحیدی، دکتر ژانت آفاری، دکتر رضا براهنی، آقای داریوش آشوری و آقای آصف بیات و همینطور حمایت دانشگاه لایدن را جلب کرده است.
به گفته ی خانم بحرینی، قرار است ۲۵ درصد بودجه ی مربوطه از طریق کمک های مردمی تأمین شود.
برای کمک به این پروژه به سایت ایران آکادمیا مراجعه کنید.
سعید حریری از کانون کتاب تورنتو سخنران را معرفی کرد.
دکتر عطا هودشتیان، دانش آموخته فلسفه از سوربن و دکترای علوم سیاسی از دانشگاه پاریس است. او از اوایل دهه ی ۹۰ میلادی تاکنون مشغول تدریس و پژوهش فلسفه و علوم سیاسی در دانشگاه های فرانسه، چین، آفریقای جنوبی، آسیای مرکزی و کانادا بوده است. مقالات او در این زمینه ها به زبان های فارسی، انگلیسی و فرانسه چاپ شده است.
دکتر هودشتیان در معرفی کتابش که به همت سرای بامداد در کانادا منتشر شده، گفت، این کتاب حدود دوازده سال پیش در ایران توسط چاپخش چاپ شده و مجموعه ای از مقالات و سخنرانی هایی که در دهه ۹۰، زمانی که جهانی شدن در حال تئوریزه شدن بوده، را در بر دارد.
دکتر هودشتیان از جمشید بهنام برای پیش خوانی کتابش و نیز ارائه ی پیشنهاداتی برای بهتر شدن آن، تشکر کرد.
دکتر هودشتیان با اظهار تأسف از اینکه در ایران رسم ناشایست کپی برداری از کتاب بدون ذکر منبع رایج است، به این کپی برداری ها از کتاب خود پرداخت و اشاره کرد “حتی بخشی از تز دکترای شخصی به کل از این کتاب برداشته شده”.
این نمونه ها و همچنین نقدهایی که بر کتاب “جهانی شدن مدرنیته و ایران” نوشته شده را می توانید در سایت شخصی ایشان ببینید.
سخنران به پروژه ی موسسه مجازی “ایران آکادمیا” اشاره کرد و گفت: ایجاد این موسسه در خارج کشور در مقابل گفتار حاکمیت بعد از جنبش سبز است که تلاش بر از بین بردن علوم انسانی دارد. ما با دوستان فعال جوان در هلند گرد هم آمدیم و این موسسه مجازی را به وجود آوردیم. آقایان سعید پیوندی، فرهاد خسروخاور، داریوش آشوری و رضا براهنی همه مشاوران و شرکت کنندگان اصلی این موسسه هستند و تلاش ما این است که این موسسه را بعدها به یک شبکه ی آموزشی سراسری تبدیل کنیم برای آنان که در ایران امکان تحصیل ندارند. بنابراین کمک مردم بسیار مهم است.
دکتر هودشتیان در ادامه به موضوع سخنرانی اش برگشت و گفت: مدرنیته مفهوم غلط اندازی است و معنایش در ذهن روشن نیست و کم و بیش آن را با تجدد یکی می گیریم. تجدد جنبش نوگرایی در جامعه ی ایران است که پیش و بعد از جنبش مشروطه در ایران آغاز شد و مجموعه ی تحولات فرهنگی، اجتماعی و تحول در آموزش و پرورش و سیاست قلمداد می شود. حال اینکه این تجدد در دوران رضاشاه به زیر زمین کشیده شد، و حاکمیت نه تجدد که مدرنیزاسیون را انتخاب کرد. یعنی جنبشی که از بالا به پایین در سطح جامعه متحقق می شود و ماحصل آن دانشگاه تهران، شناسنامه، سربازی اجباری و غیره است. ارزشگذاری نمی کنم بلکه تاریخ را بررسی می کنیم.
مدرنیته از مقوله ی دیگری ست. مدرنیته چه بخواهیم چه نخواهیم، رد بکنیم و رد نکنیم، در بنیان و تاریخ و مفهوم پدیده ای ست غربی. تجدد یعنی نوگرایی اگر تمدنی خودش را تجدید حیات نکند رو به مرگ می رود. تحولات و تغییرات در همه جوامع وجود داشته.
مدرنیته نوعی ویژه از تحول است، برداشت ویژه ای از تاریخ و زمان است. بنابراین نبایستی این دو مفهوم را باهم یکی کرد.
دکتر هودشتیان از نویسندگان و روشنفکرانی که به یکی بودن این دو مفهوم اعتقاد دارند و همینطور آنان که به تفکیک تجدد و مدرنیته باور دارند، نام برد و به برخی نظرات آنها اشاره کرد.
او در توضیح بیشتر مدرنیته گفت: دو تعریف از مدرنیته هست، یکی مفهومی و دیگری تاریخی. تعریف مفهومی آن این است که مدرنیته یک ایده است، قبل از اینکه به عمل کشیده شود؛ ایده ای ست مرتبط با یک تحول تاریخی ویژه. مدرنیته انسان مرکز است برای همین جنبشی که بعد از رنسانس به وجود می آید اسمش را می گذارد هیومنیسم(انسان دوستی). در مدرنیته، انسان سوژه است، جزو بی هویت گله نیست، بلکه جزو هویت دار جامعه ی مدنی ست و اسم خودش را “من” می گذارد. انسان، سوژه ی عمل کننده ی صاحب اندیشه ی انتقادی ست.
در مدرنیته، زمان خطی ست، یعنی تکاملی و برگشت ناپذیر است.
دکتر هودشتیان در تعریف تاریخی از مدرنیته گفت: مدرنیته در جایی تولد یافت و رشد کرد. مدرنیته یک واقعه تاریخی است و از وقتی متولد شده، زمان به قبل و بعد از آن تقسیم می شود.
او در این تعریف از چهار تحول نام می برد و می افزاید: یک تحول بزرگ در حوزه ی علم و فلسفه داریم که خودش را در چارچوب رنسانس نشان می دهد. از ما، “من” می سازد. در حوزه ی علم، علم تجربی مطرح می شود.
تحول دیگر، رفرم بسیار اساسی در دین به وجود می آورد. دین را سکولار و این جهانی می کند و مرکز آن را انسان می گذارد.
تحول سوم در سیاست به وجود می آید. سیاست را از دل دین و کلیسا بیرون می کشد.
چهارمین تحول در اقتصاد است. اقتصاد سرمایه داری آغازگر تحول در شهرسازی و تجارت است که بدون این اقتصاد گسترده ی سرمایه داری، همانطور که مارکس عنوان می کند، روابط اجتماعی نمی توانسته متحول شود. هر جامعه ای که می خواهد به سوی مدرنیته برود، باید از این کانال عبور کند.
دکتر هودشتیان دوباره به کتابش پرداخت و گفت: پیام اصلی این کتاب یک تسویه حساب است با روشنفکران دهه چهل و پنجاه. تئوری اصلی این کتاب، تئوری عدم بازگشت تاریخی است. یعنی کسانی بودند که می گفتند برگردیم به عصر طلایی ایران، یا عصر طلایی اسلام و یا … و این موضوع در کلام مستقیم و غیرمستقیم روشنفکران دهه ی چهل و پنجاه بود. یکی از ریشه های انقلاب را در جنبش روشنفکری دهه چهل و پنجاه باید دید و در این شعارها که می توانیم به عقب بازگردیم و تمام بحث من این است که نمی توانیم به عقب برگردیم، اگرچه جاهلیت نظام حاکم می خواهد ما را به عقب بکشاند، ولی آیا جمهوری اسلامی یک جمهوری پیروز بود؟ نه. اتفاقا شکستش در همین بود.
چند ایده ی اصلی در این کتاب وجود دارد:
یک ـ مدرنیته نه شرقی ست، نه غربی ست بلکه صرفا غربی ست.
دو ـ مدرنیته در ذات خودش چیزی دارد که در عین حال که آن را غربی می کند، درعین حال شدیدا، عمیقا و عملا جهانی ست. اساسا مدرنیته در پیکره ی محدود جغرافیای اروپای غربی نمی توانست بماند و از روز اول جهانی بود. در این کتاب شاهد تز انفکاک مدرنیته از غرب هستیم. من این تز را در کتاب “مدرنیته بدون غرب” بیشتر توضیح داده ام.
سخنران در این زمینه پرسشی را در مورد ایران مطرح کرد و گفت: آیا ما مدرن شده ایم؟ آیا نفوذ مدرنیته در ایران ما را تماما مدرن کرده است؟ چه چیزی از مدرنیته گرفته ایم و چه چیز نگرفته ایم؟ بحثی که مطرح می شود این است که مدرنیته به شکل سطحی، نفهمیده و عاریتی در ایران درک شد، حتی از دوران مشروطه به بعد. با پدیده ای روبرو هستیم که درک روشنی از آن نداریم و به واسطه ی ضرورت زمانه از آن استفاده کردیم، اما در ما جا گرفته است. مدرنیته بد فهمیده شد، چون مدرنیته ی ترجمه ای بود. سطحی ست اما گذرا نیست. مدرنیته پدیده ی ماندگاری ست. مدرنیته در ایران پدیده ای ست ناگزیر و ما باید بهترین راه چاره ها را پیدا کنیم و آگاهانه از مدرنیته سود ببریم، نه آنکه آن را دفع کنیم. حتی حوزه علمیه ها که علیه مدرنیته می نویسند، خودشان ابزارهای مدرنیته را به کار می برند.
مدرنیته، وضعیت دوگانه ای را برای ما به وجود آورده. از یکسو به پدیده ای بدل شده که دفعش غیرممکن است. یعنی ممکن نیست که جاده سازی که حاصل مدرنیزاسیون دوران رضاشاه است، از بین ببریم. نمی توانیم دانشگاه تهران و مدارس را از بین ببریم. سازمان برنامه و بودجه را شاید ببندند ولی باز می کنند، چون ناگزیر است، چون نیاز به نظام مند کردن داریم. به هر حال از یکسو مدرنیته وجود دارد، از سوی دیگر بار غنی فرهنگ گذشته ما هم خودش را به مقولات روز تحمیل می کند. ماحصلش پدیده ای ست ترکیبی که از ترکیب گذشته و فرآورده های بیرونی که آمده اند و در ما جا گرفته اند، به وجود آمده. این ترکیب را مدرنیته ترکیبی یا مدرنیته ی ایرانی می گوییم. هر مدرنیته ای خارج از غرب، مدرنیته ی ترکیبی ست. در هیچ کجای جهان، غیر از غرب، مدرنیته اصالت خودش را ندارد. مدرنیته در روند خودش با فرهنگ بومی ما ترکیب شده، و ما مدرنیته ایرانی داریم که با آن مدرنیته تفاوت های بسیار دارد، از جمله در فردیت و اندیشه انتقادی.
دکتر هودشتیان افزود: مقوله ی فردیت در ایران کم کم دارد رشد می کند. در دوران رضاشاه، دانشگاه تهران را درست کردیم، اما تفکر، تفکر ایلی بود. این چیزی که در تفکر رسوب کرده، ته مانده های سنت است.
به گفته ی دکتر هودشتیان، “تقلید شهرسازی غربی، ساخت دانشگاه و کلا تغییر و تحولات روبنایی قابل مشاهده را مدرنیزاسیون می گوییم، و آن چیزی که مفاهیم را می سازد، اندیشه انتقادی، سوژه و …. را مدرنیته می نامیم و فرآورده های مدرنیته را “مدرنیسم” می خوانیم.
به گفته ی سخنران در ایران، مدرنیزاسیون، که شکل روبنایی مدرنیته است، از بالا به پایین بدون مشورت با مردم انجام شد. از همین رو، “دهه ی چهل و پنجاه، دهه ای بود که جنبش روشنفکری برای مدرنیزاسیون افراطی از بالا به پایین حاکمیت می خواست راه چاره پیدا کند. بعضی از این روشنفکران در دهه ی شصت میلادی تحت تأثیر جنبش های دانشجویی در غرب که متأثر از تفکرات ضدمدرن، نیچه ای بودند، قرار گرفتند. داریوش شایگان، جلال آل احمد، علی شریعتی، سیدحسن نصر و … کسانی هستند که دستاوردهای نقدشده ی مدرنیته را از خود مدرن ها می گیرند، و می آورند در ایران و به نقد دوران شاه تبدیلش می کنند. می گویند روندی که شما می روید افراطی ست و باید امکان بازگشت به گذشته را فراهم کنید. تشنگان فرهنگ کتاب های این افراد را می خواندند، بنابراین فضای دهه چهل و پنجاه ایده ی بازگشت به گذشته بود.”
دکتر هودشتیان در پایان افزود: در این کتاب تلاش کردم نشان دهم که بازگشت هم بی فایده است و هم ناممکن. نمی توانیم در مقابل این موج بایستیم.کتاب”جهانی شدن مدرنیته و ایران” بازنمایی و بازخوانی مدرنیته است.
پس از سخنرانی بخش پرسش و پاسخ برگزار شد.
با سلام.از اقای هودشتیان و سایر نویسندگان باسواد و محترمی که کتاب منتشر میکنند سوال میکنم نسبت کسانی که در داخل ایران هستند وطالب مطالعه کتاب به خوانندگان خارج از ایران چقدر است؟گروه هدف داخل ایران هستند وزحمات شما موقعی ثمر میدهد که انها بتوانند کتاب شما را مطالعه کنند.راهکار چیست؟