در پیوند با ۸ مارس

 

از گذشته تا به امروز حرکت های اعتراضی و مطالباتی زنان در سراسر دنیا و کشورهای متفاوت اشکال و عملکردها و تاثیرات مختلفی را بر اساس شرایط خاص هر جامعه ای تمرین و تجربه کرده است. در کشورهای غربی در مقاطع مختلف تاریخی جنبش های زنان با جزر و مدهای موج اول، دوم و سوم فمینیستی روبرو بوده، به طوری که موج اول فمینیست (برخورد سنت گرایی و تجددگرایی) در اوایل قرن ۱۹ (عصر روشنگری) آغاز شد. تاکید بر فردیت، برابری هر انسانی در حق تعیین سرنوشت خود خارج از این که مرد و یا زن باشد بخشی از مطالبات این جنبش بود. از متفکران این موج که در دفاع از حقوق زنان پیشگام بود می توان از مری ولستون کرافت نام برد که کتاب او در دفاع از حقوق زنان را می توان به عنوان مانیفست فمینیستی یا بیانیه فمینیستی در آن دوران مطرح کرد.

iran-march-8

موج دوم فمینیسم در مراحل تکاملی اقتصاد جهان سرمایه داری صنعتی شکل گرفت که با رشد حضور زنان به عنوان نیروی کار همراه بود. بروز جنگ جهانی دوم زمینه مناسبی برای حضور مجدد و بیشتر زنان به عنوان نیروی کار ایجاد کرد،  به طوری که به افزایش رشد زنان شاغل در آن کشورها انجامید. در سال های ۶۰ ـ ۱۹۵۰ تحلیل های فراوان از موقعیت نابرابر دو جنس (زن و مرد) در زمینه های مختلف اجتماعی ـ سیاسی، اقتصادی مطرح گردید. یکی از زنان فعال این دوران موج دوم بتی فریدن می باشد که در شکل گیری دیدگاه های لیبرالی و اصلاح طلب نقش بسزایی داشته. از مطالبات محوری این دوران مشارکت مساوی زنان با مردان در عرصه های مختلف اقتصادی/سیاسی/ اجتماعی در نهاد قدرت بوده است.

جریان های رادیکال و سوسیال فمینیستی همه در این دوران شکل گرفته، دیدگاه های رادیکال فمینیستی جهان، زنان و مردان را دو قطبی دیده و باور به متفاوت بودن این دو جهان دارند و معتقدند که شکاف و تبعیضی که بین دنیای زنان و مردان می باشد، پر شدنی نیست. تاکید بر این دارند که زنان یک طبقه اجتماعی جداگانه ای هستند که زیر ستم و استثمار مردان قرار گرفته اند. سوسیال فمینیست ها تلفیقی از دو دیدگاه مارکسیسم و رادیکال هستند. محور اصلی توجه سوسیال فمینیست ها نفی مالکیت خصوصی و تأکید بر اختلافات طبقاتی می باشد. سیستم سرمایه داری را منشأ فرودستی زنان می دانند و معتقدند که هم نظام جنسی پدرسالار و هم سرمایه داری در ستم علیه زنان نقش ایفا می کنند.

گفتمان های غالب جریان ها و دیدگاه های فمینیستی اکثراً بر اساس نابرابری و بی عدالتی جنسی، قومی، طبقاتی، نژادی، مذهبی و گرایش های جنسی تجزیه و تحلیل شده است. آنان معتقدند این فاکتورها و اهرم های مختلف در جهان مردمحور سرمایه داری با همه در ارتباط اند و روی هم تاثیر می گذارند و به طور سیستماتیک بی عدالتی، ستم و نابرابری را در جامعه مرتباً تقویت و بازتولید می کنند.

مسائل و جنبش های زنان خاورمیانه و آفریقا همه در مقاطع مختلف تاریخی افت و خیزهای خاص خود را داشته، تجربه زنان تونس، الجزایر، عراق و مصر… ورق دیگری از مبارزات زنان را در سطح منطقه ای و جهانی به نمایش گذاشت و پیش برد.

بر همگان به خوبی روشن است که در هر کجای این دنیا اعتراضی و یا حرکتی برای تغییر و تحول دموکراتیک دیده شود، زنان در صفوف اول و مقدم پیشتاز این مبارزات هستند. جنبش زنان ایران هم در تاریخ صدساله گذشته خود چالش های گوناگونی را به خود دیده است. در ایران اندیشه دفاع از زنان همزمان با مشروطه آغاز شد. زنان ایران در جنبش های ملی، آزادی خواهانه و استقلال طلبانه نقش فعال داشتند. جنبش بیداری زنان در چنین دورانی شکل گرفت و همراه با جنبش مشروطه این امکان را فراهم آورد که زنان همراه با مردان در مشارکت سیاسی برای تغییر و پیشرفت نقش آفرینی کنند.

با شروع مبارزات مردمی در سال ۵۷ ، حضور میلیونی زنان در راهپیمایی ها بر کسی پوشیده نیست، اما از فردای شکست انقلاب حمله به حقوق زنان با طرح و تصویب و اجرای قوانین ضد زن، حجاب اجباری و انواع و اقسام خشونت های قانونی پنهان و آشکار علیه زنان توسط حکومت دینی، مانع هرگونه تحول و پیشرفتی به سود زنان در جامعه شد.

همچنین در جنبش دمکراسی خواهی مردم ایران در سال های ۸۸ زنان پیشاپیش این اعتراضات بودند که نماد خود را در مرگ مظلومانه ی ندا به جهانیان منعکس و به نمایش گذاشت. هر چند بعد از سال های ۸۸ این جنبش با سرکوب های فراوان مواجه گردید از جمله زندانی کردن ده ها زن فعال و همچنین با خارج شدن بخش وسیعی از بدنه این جنبش به خارج از مرزهای ایران این جنبش رکود خاصی را در خود تجربه کرد، ولی همزمان در این ۳۶ سال گذشته این جنبش در مبارزه علیه بی عدالتی، تبعیض و نابرابری بسیار آبدیده و با تجربه شده است و توانسته نمادها و شبکه های گوناگونی همراه با فعالان آگاه، توانمند و مجرب در خود پرورش دهد و نوع دیگری از سیاست ورزی را در دنیای مردانه به آزمون بگذارد.

با نگرشی اجمالی و گذرا از روند جنبش های زنان دنیا و مخصوصاً زنان ایران در می یابیم که در این مسیر گذار با چندین جریان فکری در جنبش روبرو هستیم.

 ۱ـ فمینیسم اسلامی که در ایران عمری به اندازه سه دهه دارد. این جریان حقوق زنان را بر اساس دین و مذهب اسلام تعریف می کند و اقتدار دین را مبنای عدالت بین زن و مرد قرار می دهد.

۲ـ فمینیست های اسلامی و مسلمان خارج از قدرت و یا کناری، ضمن تاکید بر تفاوت های مرد و زن مسلمان سعی دارند قرائت های جدیدی از احکام اسلامی برای کم کرن شکاف و نابرابری بین زن و مرد ارائه دهند. این زنان گفتمان خود را حول عدالت اجتماعی در مباحث اسلامی جستجو می کنند و بر این باورند که اسلام برابری را خارج از جنسیت به رسمیت می شناسد. این زنان مسلمان با ترکیب مفاهیم اسلام و فمینیست (بومی) سعی می کنند شرایط نابرابر و تبعیض زنان مسلمان را تا حدودی تخفیف و تغییر دهند. خانم ها فاطمه حقیقت جو، شهلا لاهیجی، زهرا رهنورد و معصومه ابتکار در این مسیر حرکت می کنند.

 ۳ـ نگرشی دیگر در جنبش زنان ایران، طیف های متفاوت (چپ و راست) و گفتمان های سکولار فمینیستی هستند. زنان سکولار و مترقی در ایران سابقه دیرینه تاریخی در مبارزه بر ضد تبعیض و نابرابری در گذر به دمکراسی و مدرنیته داشته اند. فعالان سکولار سال های زیادی است که برابری جنسیتی را در حوزه های سیاسی، مدنی، حقوقی، قانونی و اقتصادی به چالش کشیده اند. سکولاری که مذهب ستیز نبوده ولی به دنبال جدایی دین از دولت است.

در آخر فرصتی برای طرح چند سئوال:

مسائل زنان یکی از سیاسی ترین، واقعی ترین و مهمترین مسائلی است که در سطح جهان انسان ها با آن سروکار دارند، صرف نظر از این که مذهبی یا غیر مذهبی باشند. جنبش زنان از برنامه ریزی حول یک گفتمان عمومی و فراگیر در رنج است. سئوال کلیدی در مقطع کنونی در سطح جامعه این است که استراتژی و گفتمان خاص ما (سکولار فمینیستها) برای پیشبرد مطالبات زنان در شرایط کنونی چیست؟

گفتمان غالب بر این جنبش چیست و چه پارامترهایی دارد؟

گفتمان سکولار فمینیستی در جنبش سیاسی مدنی ایران چه جایگاهی دارد؟

جنبش زنان در جهت به وجود آوردن و یا ساختن یک گفتمان عمومی، فراگیر و ملی بر محور ستم مشترک زنان در سطح جامعه چه راهکارها و یا برنامه هایی دارد؟