سازمان ملل خشونت علیه زنان را چنین تعریف می کند:
هر حرکت خشونت آمیز بر اساس جنسیت که منجر به آسیب فیزیکی، جنسی، روحی و روانی به زنان شود، و اعمالی از قبیل زورگویی یا محروم کردن زن از آزادی، که این اعمال چه در انظار عمومی صورت گیرد یا در زندگی خصوصی، خشونت نامیده می شود.
از دیدگاه بنیاد زنان کانادایی(Canadian woman’s foundation) عوامل گوناگونی سبب خشونت علیه زنان می شود از جمله:
ـ در جامعه ما نابرابری جنسیتی در همه زمینه ها قابل مشاهده است؛ در سیاست، مذهب، رسانه های جمعی، ملاک و معیارهای فرهنگی و هم چنین در محیط کار. هم زنان و هم مردان، چه علنی و چه غیر علنی پیام های زیادی دریافت می کنند مبنی بر این که این امری عادی است که مردان قدرت اجتماعی بیشتری از زنان داشته باشند.
بر این اساس، این ایده راحت تر پذیرفته می شود که مردان حق دارند که زنان را کنترل کنند، حتی اگر در این زمینه متوسل به خشونت شوند.
علاوه بر خشونت جنسیتی، انواع دیگری از نابرابری های اجتماعی وجود دارند که منجر به آزار و خشونت می شوند: از قبیل نژادپرستی، همجنسگراستیزی(Homophobia)، تبعیض براساس طبقات اجتماعی (Classism)، سنی و آزارهای مذهبی.
ـ مدارکی دال بر این وجود ندارد که الکل و یا بیماری های روانی علت خشونت مردان علیه زنان است. مردانی که شریک زندگیشان را آزار می دهند به ندرت با دوستان، همسایه ها، روسا و یا بیگانه ها رفتار خشونت آمیز دارند. زمانی که مسئله مصرف الکل پیش می آید در واقع دو دیدگاه رایج وجود دارد: اگر کسی که الکل مصرف کرده دست به خشونت بزند، مصرف الکل وسیله ای می شود برای توجیه رفتار خشونت آمیز آن فرد. اگر مصرف کننده الکل، قربانی رفتار خشونت آمیز باشد، این دیدگاه وجود دارد که خودش با مصرف الکل موجب شده که مورد خشونت قرار بگیرد.
مانند همه جرایم در کانادا، میزان خشونت خانگی نیز در سال های اخیر کاهش یافته است. این کاهش خشونت تا حدی مربوط می شود به برابری اجتماعی و آزادی مالی زنان، که زمینه را فراهم می کند تا زنان در مراحل اولیه از رابطه خشونت آمیز خارج شوند. این مسئله هم چنین به سال ها تلاش گروه ها و سازمان های مختلف که بر روی خاتمه دادن به خشونت خانگی کار می کنند، بستگی دارد. این دستاوردها شامل آگاهی دادن به عموم در این زمینه، برنامه های آموزشی و درمانی برای مردان پرخاشگر، آموزش های پیشرفته به افسران پلیس و وکیل های دولتی، همکاری بیشتر سرویس ها و خدمات اجتماعی و وضع قانون در برخی از نواحی کانادا در مورد خشونت خانگی.
اما با وجود این همه خبر خوب:
ـ نیمی از زنان کانادا از سن ۱۶ سالگی به بعد حداقل یک بار خشونت فیزیکی یا جنسی را تجربه کرده اند.
ـ ۶۷% کانادایی ها می گویند که آنها شخصاً حداقل یک زن را می شناسند که مورد خشونت جنسی یا فیزیکی قرار گرفته است.
ـ در حدود ۸۰% از قربانیان تجارت سکس در کانادا زنان و دختران هستند.
ـ اکنون احتمال این که قربانیان عمل خشونت آمیز را به پلیس گزارش دهند کمتر شده است.
ـ بیشتر زنان بعد از این که فرد آزارگر را ترک کرده اند مورد خشونت قرار گرفته اند.
ـ در کانادا، هزینه خشونت علیه زنان برای خدمات درمانی، دادگاه ها، سرویس های اجتماعی و از دست دادن حقوق و نقش موثر زنان در اجتماع هر سال ۴/۴ بیلیون دلار است.
دلایلی که یک زن به رابطه خشونت آمیز ادامه می دهد و در رابطه باقی می ماند، ممکن است از جانب زنان و ناظران این رابطه درک نشود. رابطه ی ناسالم همیشه با خشونت آغاز نمی شود، بلکه کم کم منجر به خشونت می شود. زمانی که زنی متوجه می شود که در یک رابطه ناسالم قرار دارد، ممکن است قادر نباشد به دلایل متعدد از این رابطه خشونت آمیز خارج شود. دلایل زیر از عواملی است که زنان را مجبور می کند در یک رابطه خشونت آمیز باقی بمانند. ممکن است حضور یک یا چندین دلیل متعدد زن را در یک رابطه ناسالم نگه دارد.
ـ تهدید به صدمه زدن به زن، کسانی که او دوست دارد یا حیوانات
ـ تهدید به خودکشی
ـ ترس از دست دادن فرزندان در صورت جدایی
ـ دلایل مذهبی
ـ اعتقاد به تغییر رفتار فرد خشونت کننده در آینده
ـ محدودیت مالی
ـ اعتقاد به عادی بودن خشونت در زندگی
ـ نگاهی تقدس مآبانه به ازدواج و خانواده
ـ محدودیت امکان محل زندگی
ـ خشونت را به الکل، فشار مالی، یا عوامل خارجی ربط می دهد
ـ اعتماد بنفس پائین
ـ ترس از ناشناخته ها و تغییر
ـ تنهایی
ـ شرم و خجالت
ـ معتقد است که کسی نمی تواند کمکی بکند.
ـ باورهای فرهنگی
ـ عدم پذیرش وجود مشکل
ـ فشار دوستان و خانواده که از او می خواهند در رابطه باقی بماند.
ـ وابستگی اقتصادی
ـ او هنوز آزارگر را دوست دارد!
وضعیت خشونت خانگی در ایران
ژیلا بنی یعقوب، روزنامه نگار می نویسد، یکی از بزرگترین و مهمترین پژوهش ها درباره خشونت علیه زنان در ایران، یک طرح ملی است که در سال های آخر دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی اجرا شد. پژوهشی که تعدادی از برجسته ترین جامعه شناسان ایرانی مجری آن بوده اند و استادان بنام دانشگاه های ایران با آن همکاری داشته اند. این طرح در ۲۸ استان کشور به بررسی خشونت خانگی علیه زنان پرداخت و تنظیم گزارش نهایی بیش از سه سال زمان گرفت و بالاخره در اواسط سال ۱۳۸۳ آماده شد. گزارشی که عبارت است از ۳۲ جلد و هر جلد بیش از ۲۰۰ صفحه. این گزارش ها هنوز منتشر نشده است، اما در کتابخانه مرکز پژوهش وزارت کشور برای روزنامه نگاران، پژوهشگران و دانشجویان قابل دسترسی است.
محمود قاضی طباطبائی، مجری این طرح ملی، برای توصیف ابعاد خشونت خانگی علیه زنان در ایران انواع مختلف آن را در هشت گروه تقسیم بندی کرده است:
خشونت های زبانی، روانی، فیزیکی، حقوقی، جنسی، اقتصادی، فکری و آموزشی و مخاطرات.
ـ زنان ایران در میان انواع ۹ گانه خشونت خانگی، بیشتر تحت خشونت های روانی و کلامی قرار دارند. ۵۲/۷ درصد از کل پاسخ گویان در پژوهش ملی بررسی خشونت خانگی دقیقاً اعلام کرده اند که از اول زندگی مشترک، تاکنون قربانی این نوع خشونت که شامل به کار بردن کلمات رکیک، دشنام، داد و فریاد، بهانه گیری های پی در پی و… است، بوده اند.
ـ رتبه بعدی آن خشونت فیزیکی از نوع دوم است که ۳۷/۸ درصد از زنان ایرانی از اول زندگی مشترک خود آن را تجربه کرده اند. این نوع خشونت شامل سیلی زدن، زدن با مشت یا وسیله ی دیگر، لگد زدن و … است.
ـ رتبه سوم متعلق به خشونت های ممانعت از رشد اجتماعی و فکری و آموزشی است.
ـ خشونت جنسی، در رتبه آخر است. خشونت جنسی و ناموسی که شامل مجبور کردن به دیدن عکس و فیلم های خلاف اخلاق عمومی یا اجبار به روابط زناشویی ناخواسته یا غیر متعارف.
البته دکتر قاضی طباطبائی پس از ذکر آمار پائین خشونت های جنسی، اضافه کرد که با توجه به وجود نوعی الزام، جبر هنجاری، عرفی و حتی شرعی درباره اظهار چنین خشونت هایی در جامعه و فرهنگ ایران، به طور تلویحی می توان میزان کم این نوع خشونت ها را ناشی از خودسانسوری و نزاکت زنان مورد مطالعه دانست.
ـ یافته های این تحقیق در ارتباط با عوامل موثر بر خشونت خانگی نشان می دهد که وضعیت تحصیلی بر میزان همسرآزاری تاثیر دارد.
ـ زنان بی سواد بیشترین و زنان دارای فوق دیپلم و لیسانس کمترین خشونت را از اول زندگی مشترک خود تجربه کرده اند.
ـ تاثیر سن و هم چنین شاغل یا غیرشاغل بودن زن بر خشونت خانگی علیه زنان موثر است.
زنان ۵۵ تا ۵۹ ساله بالاترین و زنان ۲۰ تا ۲۴ ساله پائین ترین مورد وقوع خشونت خانگی را در زندگی مشترک خود داشته اند. زنان غیر شاغل نیز بیشتر و زنان شاغل کمتر خشونت را تجربه کرده اند.
در این پژوهش هم چنین روشن شده که هر چه مدت زناشویی افزایش می یابد دفعات ضرب و شتم شوهر و میزان مدارا با خشونت خانگی افزایش می یابد.
ـ در خشونت خانگی با شغل، درآمد ماهیانه خانوار، زبان مادری و محل بزرگ شدن ارتباط معنا داری وجود دارد.
به این ترتیب که کارگران کشاورزی از اول زندگی مشترکشان تاکنون بیشترین و کارمندان و متخصصان عالی رتبه کمترین خشونت را درباره همسران خود انجام داده اند.
ـ خانوارهایی که میزان هزینه ماهیانه آنها زیر ۷۵ هزار تومان بوده (به زمان تهیه پژوهش توجه شود..!) بالاترین میزان خشونت را تجربه کرده اند.
ـ مردانی که تا ۱۸ سالگی در روستا بزرگ شده اند، بالاترین خشونت را علیه زنان روا داشته اند و مردان بزرگ شده شهر کمترین خشونت را.
ـ پرخشونت ترین دوره ها برای زنان ایران ـ سال اول ازدواج ـ دوران تنگناهای مالی پس از تولد فرزندان ـ حداقل یک بار در ماه ـ دوران میان سالی ـ دوران بارداری.
اگر چه در پژوهش ملی از روش های آماری پیشرفته استفاده شده است اما شاید یکی از مهمترین ایرادهایش این باشد که فقط “زنان مراکز استان ها” مورد بررسی قرار گرفته اند و زنان سایر شهرها که چه بسا شرایط و وضعی کاملاً متفاوت با زنان مرکزنشین دارند، مورد غفلت کامل قرار گرفته اند.
منابع:
Canadian woman’s foundation
وضعیت خشونت در خانواده در ایران، ژیلا بنی یعقوب.