متن سخنرانی دکتر شهرزاد مجاب در جلسه ی رونمایی کتاب  قاعدگی در زندان های جمهوری اسلامی

روز اول مارچ ۲۰۱۴، جلسه رونمایی کتاب “قاعدگی در زندان های جمهوری اسلامی” نوشته ی اعظم شکری که توسط نشر زاگرس در تورنتو منتشر شده است، در سالن اجتماعات مرکز امور شهری نورت یورک برگزار شد. یکی از سخنرانان این جلسه، دکتر شهرزاد مجاب، استاد مطالعات زنان و آموزش بزرگسالان در دانشگاه تورنتو بود.

دکتر مجاب پس از شادباش روز زن و سپاس از برگزارکنندگان، بویژه دکتر مصلی نژاد مدیر انتشارات زاگرس به کتاب پرداخت.

***

مدیون اعظم شکری هستم برای تلاشش در بالا بردن دانش ما در زمینه ای از ادبیات زندان که احتیاج به کار تحقیقی و تحلیلی بیشتری دارد.

shahrzad-Mojab

از مفهوم ادبیات زندان استفاده می کنم تا یادآور این حقیقت باشد که در دو دهه اخیر عمدتاً به همت زندانیان سابق مطالبی نوشتاری و هنری تولید شده که مجموعه ای غنی درست کرده که به آن می توانیم “ادبیات زندان” بگوییم. این ادبیات فرم های مختلف دارد: خاطرات، حکایت های کوتاه، شعر، فیلم، موسیقی، وبلاگ و گزارش های مختلف سازمان های سیاسی و نهادهای حقوق بشر و فعالان سیاسی و اخیرارساله های فوق لیسانس و دکترا.

در کارهای تحقیقاتی خودم روی این ادبیات و در رابطه با کتاب مورد بحث مان به سه نکته اشاره می کنم:

۱ـ این مجموعه غنی دانش، هنوز تبدیل به منبع اصلی برای کارهای تحلیلی و تئوریک در موضوعات مهمی مانند دولت و خشونت؛ دولت و جنسیت؛ مذهب، جنسیت و شکنجه؛ ایدئولوژی و تفکر مردسالار و بدن زن؛ و یا اسلام، شکنجه و بدن زن و جنسیت نشده است.

این وضع در حالی است که در مطالعات زنان و مخصوصاً در چند سال اخیر مطالعات زنان خاورمیانه به دنبال خیزش های مردمی دنیای عرب، ما شاهد توجه روزافزونی به مطلب جنسیت (sexuality) و زنان هستیم. کتاب “قاعدگی زنان در زندان های جمهوری اسلامی” به این تابوی فرهنگی ـ جنسی می پردازد آنهم در زندان مردسالار ـ مذهبی زن ستیز نظام اسلامی ایران. زندان فضایی است که در کنترل کامل دولت است، یعنی دولت انحصار مطلق خشونت را دارد؛ به عبارت دیگر قدرت مطلقه (ولایت مطلقه) در فضای زندان حاکمیت دارد. در این فضا مردان اسلام زده ی ضد زن دستشان کاملاً باز است تا نه تنها روح و جسم زن را آزار دهند، شکنجه کنند، جنسیت زن را به انقیاد افکار ضد زن اسلامی خود درآورند، بلکه زمینه ای برای استفاده از جنسیت به عنوان نوعی شکنجه را فراهم می کنند.

زنان زندانی “نجس” هستند؛ سه بار “نجس” هستند:

یکبار به دلیل افکار سیاسی شان، چپ بودن و ضد رژیم بودن شان
بار دوم به دلیل قاعدگی و “ناپاک” بودن بدنشان
و سوم بار به دلیل زن “نامحرم” بودن

۲ـ جهانشمول بودن (universal) جنسیت و شکنجه: اعظم شکری با ۱۹ زن مصاحبه کرده است و در این کتاب تجارب جنسیتی ۱۵ نفر آنها را با ما در میان می گذارد. برایم بسیار جالب است که اکثر نام های مستعار این زنان همه گل هستند: بنفشه، پونه، سوسن، شقایق، شکوفه، لادن، لاله،گلایه، مریم، مینا، نرگس، نسترن، نیلوفر و یاسمن. شاید تصور رنگ و رخسار و بوی این گل های زیبا بتواند از بوی تعفن زندان و افکار پوسیده مردانه مذهبی بکاهد. آنها مانند زندانیان سیاسی زن از مراکش گرفته تا فلسطین، ترکیه، شیلی، آرژانتین، آفریقای جنوبی از مفهوم “تنبیه جنسیتی” استفاده می کنند تا از تجربه پریود شدن خود در زندان و چگونگی استفاده زندانیان از این پدیده طبیعی جنسیتی صحبت کنند. برایتان چند مثال می خوانم.

در کتاب “تهدید: زندانیان سیاسی فلسطین در اسرائیل” عطاف آلیان می گوید (ص ۱۸۴):

من به مدت بیش از چهل روز بازداشت شدم و در طی این مدت من را به بدترین شکل شکنجه کردند. بازجویان مرد عمدا شیوه های بازجویی خاصی برای زندانیان زن استفاده می کردند. بیشتر به این شکل که قدرت خود را به عنوان مرد و بازجو اعمال کنند. در دوران بازداشت، اصلی ترین نیازهای من برآورده نشد. برای مثال، در دوره قاعدگی، نوار بهداشتی نمی دادند و من مجبور بودم پارچه روتختی را پاره کنم و به عنوان نوار استفاده بکنم. من اجازه نداشتم حمام بکنم یا لباسهایم را با لباسهایی که هلال احمر داده بود عوض بکنم.

در مورد زندان ترکیه سزان می گوید (بر اساس مصاحبه من با او):

وقتی که در سال ۱۹۹۴ در آدانا من را بازداشت کردند، قاعدگی ام شروع شد. من به یاد دارم که نگهبان ها لکه های خون را روی شلوارم مشاهده کردند. وقتی که من را به شیوه ی “دار زدن فلسطینی” (زنان را لخت از دست آویزان کردن. این شیوه در زندان های ترکیه بسیار رایج بوده است) شکنجه کردند، آنها برای تحقیر من می گفتند “ببین، تو زن هستی و حیا نداری، تو خون آلوده هستی بدون حیا، تو زن هستی یا حیوانی مثل سگ؟” به من گفتند “ماده سگ بیشرم!” ما زندانی ها مقاومت کردیم و به اعتصاب غذا دست زدیم و از ملاقات با افراد خانواده مان خودداری کردیم. برای تنبیه ما، مقامات زندان دسترسی ما را به فروشگاه زندان محدود کردند. مهمترین چیزی که احتیاج داشتیم نوار بهداشتی و مواد پاک کننده بود. زنانی که در سلول ما بودند نوارهارا با نهایت صرفه جویی به کار می بردند.

طرح مانا نیستانی

طرح مانا نیستانی

در خاطرات زنان زندانی سیاسی ایران تجارب مشابهی با زنانی که تجربه خود را با اعظم در میان گذاشته اند می بینیم. عفت ماهباز در خاطراتش به عنوان فراموشم مکن (سوئد: نشر باران، ۲۰۰۸) می نویسد (ص ۲۸۴):

تغییرات هورمونی زنان در هنگام عادت ماهیانه، خود موجب رنج و افسردگی است. با توجه به شرایط و فشارهای موجود در زندان، عادت ماهانه موجب وضعیت روحی ویژه تری در زندان می شد. عادت ماهانه ی زنان در زندان اغلب با دردهای شدید و میگرن همراه می شد که با مسکن های عادی تسکین نمی یافت. گاه خونریزی های غیرعادی، شرایط زندان را برای زنان دشوارتر می کرد. این مشکل به شرایط بهداشتی زنان در زندان هم مربوط می شد. از جمله کمبود نوار بهداشتی عاملی می شد برای این که زنان در زندان در فشار بیشتری قرار بگیرند. سهمیه ی هر زن در ماه یک بسته نوار بهداشتی بود…

گاه که در سلول بودند و فقط نگهبانان مرد حضور داشتند، زنان خجالت می کشیدند بگویند احتیاج به نوار بهداشتی دارند.

گاه فشار و شکنجه و یا شرایط عصبی زندان سبب قطع عادت ماهانه ی زنان در زندان می شد… بیماری های قارچی… مشکل دیگر زنان بود.

نسرین پرواز در خاطراتش، زیر بوته لاله عباسی (بی ناشر، بی محل، ۲۰۰۳، ص ۱۶) می نویسد:

دست از شلاق زدن می کشند و اتاق را ترک می کنند. وضع ناراحت کننده ای دارم. عادت ماهانه هستم و احتیاج به دستشویی دارم. باید نیم ساعتی باشد که مرا همینطور دست و پا بسته رها کرده اند و رفته اند. درد تمام بدنم را در بر گرفته است.

آن چه این لحظات زندان را نشان می دهد رابطه ی بین جنسیت، خشونت، شکنجه و مردسالاری است. این تجربه جهانشمول زنان است. آن چه که تجربه زندانیان زن ایران را از سایر زنان، حتی در خاورمیانه، متمایز می کند نقش ایدئولوژی مردسالارانه ـ اسلامی است. در خاطرات زندان زنان، همانطور که به شکل ساده اما عمیق در کتاب “قاعدگی زنان در زندان های جمهوری اسلامی” نشان داده شده است، ما شاهد استفاده از یک فونکسیون (کارکرد) جسمانی ـ جنسیتی و روحی زن به عنوان ابزاری برای شکنجه و تنبیه هستیم. زنان همگی این لحظات دردآور را به یاد دارند:

جلوگیری از دستشویی رفتن
دردهای بی امان کمر، پا، سر و مخصوصاً میگرن
کمبود نوار بهداشتی
کنترل استفاده از تعداد نوار بهداشتی در مواردی از ترس فرستادن پیغام به بیرون از زندان و یا رد وبدل اطلاعات در درون زندان
به هم خوردن و یا قطع کامل سیکل پریود
اختلالات هورمونی با عواقب سخت روحی و روانی
کمبود امکانات بهداشتی در دوران پریود مثل آب گرم، صابون، شورت
استفاده از هر تکه پارچه ای از قبیل ملحفه، چادر، پیراهن برای جلوگیری از خونریزی
کمبود مواد غذایی و ویتامین ها، مخصوصاً شکر
استفاده از کافور در غذا و چای و تاثیرات زیان بار هورمونی آن
گسترش بیماری های قارچی

اما در مقابل این همه فشار، درد و تحقیر ما شاهد انسانیت، همکاری و هم یاری و مقاومت زندانیان هستیم. در پاسخ به سئوال “با توجه به سن زندانیان که بین ۱۴ تا ۲۱ سال است (شهرنوش پارسی پور) کسانی که برای اولین بار در زندان پریود می شدند چه کار می کردند؟” شکوفه می گوید (ص۱۰۴):

… بچه های جوانتر همیشه مورد توجه زندانیان مسن تر بودند چه از نظر خورد و خوراک و چه از نظر روحی و روانی. اگر این اتفاق هم می افتاد، مطمئناً بچه ها به خصوص کسانی که پرستار بودند و یا خصوصیات پرستاری داشتند به آن ها کمک می کردند. در مجموع زندانیان به هم کمک می کردند.

و در پاسخ به سئوال “فعالیت های روزانه تان را در دوره ی پریود چگونه انجام می دادید؟” نرگس می گوید (ص۱۴۶):

کار در زندان خیلی سنگین بود، از شستن دیوارها گرفته تا پله ها، در و پنجره ها، اتاق ها و … که باید آن ها را دو بار در روز با نداشتن هیچ گونه امکانات بهداشتی، تنها به وسیله ی روزنامه های قدیمی که به همین منظور در اختیارمان گذاشته بودند و چند تکه پارچه، با دقت تمام تمیز می کردیم… کار بسیار سختی بود ولی گذشت و همکاری بچه ها خیلی عالی بود، به گونه ای که کلیه ی مادرانی که با فرزندانشان در آنجا به سر می بردند، از جمله خود من و همچنین کسانی که نمی توانستند به خاطر درد پریود کار کنند از کار معاف بودند و دیگر عزیزان، با جان و دل، جور ما را بر دوش می کشیدند.

نگاه زن ستیزانه اسلامی ـ مردانه به جنسیت و بدن زن شکل های مختلفی به خود می گیرد. اعظم شکری در این کتاب به مسئله قاعدگی پرداخته است چون تاکنون کتابی که تجارب زنان را در این مورد مشخص بیان کند نداشته ایم. اما در لابلای این گفتگوها و سایر خاطرات زنان از زندان های دیگر جهان به نگاه مردانه به مسئله رابطه جنسی بین دو زن هم برخورد می کنیم. مثلاً اجازه ندادن به خوابیدن دو زن روی یک تخت علی رغم کمبود جا در سلول و یا اجازه ندادن به زنان که موهای خود را برای رعایت بهداشت کوتاه کنند چون زن مو کوتاه شده می توانست جذابیت مردانه برای زنان ایجاد کند. توجه کنید که این طرز فکر زن ستیزانه ـ هنوز در قالب روابط دو جنس زن و مرد مطرح می شود (heteronormativity). نسرین پرواز در کتاب زیر بوته لاله عباسی می گوید (ص۲۷۹):

در روزهای اولیه زندان دست زدنمان به یکدیگر به معنای هم جنس گرایی بود و می توانست منجر به شکنجه شدنمان شود. حالا ما آنچنان عادت کرده ایم که با این که توابی در اتاق نیست، دست به هم نمی زنیم. عادت کرده ایم که احساساتمان را به یکدیگر بروز ندهیم، هرگز یکدیگر را بغل نمی کنیم. همه مان از کمبود محبت رنج می بریم ولی نشان نمی دهیم.

تفکر پاتریارکال سنتی ـ جنسیتی را در تجربه ی Fatna El Bouih، زن مبارز مارکسیست مراکشی می توان دید. Fatna بین سال های ۱۹۸۲ ـ ۱۹۷۷ در زندان بود. در کتاب خاطراتش به نام Talk of Darkness می گوید: کتک زدن و رفتار خشن با این نوع گفتار مردسالارانه شروع می شد: “می خواهی سیاسی باشی؟”، “می خواهی کار مردانه بکنی”، “می خواهی پایت را از حریم زنانه خود درازتر کنی” پس ما هم مثل مردها با تو رفتار می کنیم: از این به بعد نام تو رشید هست. مثل مردها کتکت می زنیم تا یاد بگیری که جای تو در عرصه سیاست نیست. چهار زن انقلابی مراکشی هم زندانی Fatna  بودند در طی سال های زندان همگی نام مردانه داشتند و هیچ گاه اجازه نداشتند نام اصلی زنانه یکدیگر را استفاده کنند. تاثیر روانی هویت مردانه شده برای این زنان بسیار دردآور بوده است. نکته ای که باید به آن توجه کنیم این است که در شکنجه و تنبیه مردان زندانی هم از “زنانگی” به عنوان ابزار شکنجه استفاده شده است. در خاطرات مردان می خوانیم که بازجو می گفته: “شلاق می خوری تا مثل یک زن گریه کنی”.

نکته اصلی بحثم در این است که کار با ارزش اعظم شکری را از تجارب خاص زنان در زندان های جمهوری اسلامی می توان به تجارب عمومی زنان در زندان های سایر دولت ها برد؛ دولت نظامی گرا و کودتاگر پینوشه در شیلی، دولت اشغالگر صهیونیستی اسرائیل و دولت ناسیونالیست ـ نظامی ترکیه. زندان هایی که سازماندهی و چرخش اداری آنها بر اساس تفکر زن ستیز است و تکنیک شکنجه آن بر اساس کنترل تفکر و له کردن بدن زن است. همان طور که گفتم، در رژیم جمهوری اسلامی، نقش ایدئولوژی مذهبی ـ دین اسلام ـ در سازماندهی زندان، تکنیک های شکنجه بسیار کلیدی است. سئوال مهمی که باید مطرح کنیم اینست که چرا در هر نظام اجتماعی، پاتریارکی چه از نوع فئودالی ـ مذهبی آن و چه از نوع مدرن ـ کاپیتالیستی و سکولار آن همیشه در تدارک کنترل و دیسیپلین کردن زهدان زن، تخمدان زن، زایمان زن، نازائی و بارداری زن، سینه و باسن زن است؟ این کنترل و تنبیه در زندان و زندان بزرگتر جامعه مردسالار هر دو دیده می شود. سئوال مهمی که اعظم در این کتاب از زنان می پرسد این است که: “آیا در خانواده تان می توانستید بدون رودربایستی راجع به پریودتان صحبت کنید؟”، “آیا قبل از این که پریود شوید، چند و چون آن را می دانستید؟” و یا “برخورد مادرتان با شما چگونه بود؟” این سئوال ها مسئله “قاعدگی زنان” را به پیش از زندان و رژیم اسلامی می برد و به درون خانه و خانواده و جامعه می کشاند. پاسخ اکثر زنان بیانگر سردرگمی، ترس و شرم زن از بدن و جنسیتش است. این احساس حاصل خشونتی است که نظام پاتریارکی مذهبی و سکولار علیه زنان اجرا می کند. این خشونتی است که زن را “ناموس” می کند. از زن “عفت”، “عصمت” و “بی حیا” می سازد. یک تفکر مردانه ـ مذهبی بدنش را می پوشاند و فکر مدرن ـ سکولار او را برهنه می کند. به قوانین بین المللی و دولتی نگاه کنید، چرا باید مسئله سقط جنین و کنترل تولید مثل از بحث های کلیدی کنفرانس های بزرگ سازمان ملل در مورد زنان باشد؟ چرا عربستان سعودی، رژیم اسلامی، واتیکان و ارتدوکس های یهود در این کنفرانس ها متحد می شوند و شدیداً با حق زن بر کنترل بدن و sexuality مخالفت می کنند. بنیان قوانین رژیم اسلامی از طلاق تا حضانت، ارث و مالکیت و به تازگی “طرح تعالی خانواده” و “طرح آموزشی مطهره” همگی بر اساس این تفکر پوسیده پاتریارکال اسلامی است. این همان تفکری است که می خواهد از زن در زندان و دانشگاه “زن مسلمان” بسازد که در خانه مطیع باشد و تمکین کند و در جامعه تبلیغ و توجیه فرودستی زن مسلمان را بکند. جای تاسف است که بعضی از محققان مطالعات زنان به این تفکر “بومی سازی” فمنیستی می گویند و خواهان اصلاح این قوانین هستند و تصحیح قرائت های غلط از قرآن را تبلیغ می کنند. آیا واقعاً این قوانین رفرم پذیرند؟ آیا این قوانین را می توان اصلاح کرد؟ آیا نباید به جای این بازی های سطحی کلماتی سعی در بسط نظراتی داشته باشیم که خواست از هم پاشیدن تمامیت این نظام را داشته باشد؟ خواستی که نه تنها زنان ایران را نجات می دهد بلکه مردم ایران و منطقه را از سیطره مذهب رها می سازد.

نکته آخرم: تحقیق اعظم شکری بازگشای راه نوینی برای تحقیقات گسترده تری برای مسئله زندان، جنسیت و اسلام است. از کوشش های او برای تولید این دانش سپاسگزارم. باید سعی کنیم “ادبیات زندان” را متنوع تر تولید کنیم و گسترده تر پخش کنیم. تولید این دانش به زبان انگلیسی برای طرح مسئله زنان، اسلام و جنسیت بسیار مهم است. با این دانش ما می توانیم همبستگی گسترده تری علیه شکنجه، اعدام و  خشونت علیه زنان ایجاد کنیم.

منابع انگلیسی:

Abeer Baker and Anat Matar (eds.) (2011). Threat: Palestinian Political Prisoners n Isreal. London: Pluto Press.

 

Fatna El Bouih (2008). Talk of Darkness (Translated from Arabic by Mustapha Kamal and Susan Slymovics). Texas: The Centre for Middle Eastern Studies at the University of Texas at Austin.