این صفحه به بهائیان اختصاص دارد
مروری بر تعالیم آئین بهائی
(اقتباس ازآثار شادروان هوشمند فتح اعظم و دیگرنویسندگان بهائی)
به راستی دین در دنیای امروز چه نقشی دارد؟ آیا اصلا دین لازم است؟ طرح این سئوال در عصر ما روز افزون است زیرا مردمان میبینند از جهتی فکر و اندیشۀ بشر به اوج رسیده و از جهت دیگر ملاحظه میکنند که آنچه به نام دین بسیاری از جهانیان را شیفته و مفتون خود ساخته چنان با تقالید و خرافات و مراسم و عادات عجیب آمیخته است که هویّت نخسین آن دگرگون شده و امری که برای سعادت و رفاه عالم انسانی بوده اسباب اختلاف و جنگ و جدال شده و مردم آزاده و متفکّر را از خود دور نموده است. در این راه هر چه جهانیان در میدان علم و ادب و هنر پیشتر روند فاصلهشان با دین، بیشتر میگردد و تضادّی فاحش بین دین و دانش پدید میآید که لطمۀ آن به انسان بسیار شدید است. در نتیجۀ این جدایی، اعتدال جامعۀ انسانی بر هم میخورد و افراط و تفریطی که حاصل میشود سبب پریشانی اهل عالم میگردد. این جدائی و تضادّ مخالف طبیعت انسان و قوانین آفرینش است. متاسّفانه هم اکنون ملاحظه میشود که بعضی از رهبران دنیا دائما مردم را به نابودی همنوعان خود بخاطر تفاوتِ عقیده و فرهنگ تشویق میکنند. بین انسانها فاصله میاندازند و نسبت بهم بیگانه میکنند. متاسّفانه با این تشویقهای مُخَرّب گرایش مردم روز به روز به گروهبندی بر علیه گروههای دیگر بیشتر میشود. این عَدَم توجه به بحرانی شدن روابط انسانها و نیز عَدَم توجه به حیات جسمانی و حیات روحانی بطور وسیعی دامنگیر بشر امروزی شده که اگر ادامه یابد لطمه جبرانناپذیری برای بشریت در پی خواهد داشت. در آثار بهائی داریم که:
”انسان دو حیات دارد حیاتِ جسمانی و حیاتِ روحانی. ملاحظه میکنید که حیات جسمانیِ انسان عبارت از تغذیه، استراحت و دنیای اطراف را، دیدن است. این حیات حیاتِ حیوانی است. واضح است که حیوان با انسان در معیشتِ جسمانی مشترک است. البته حیوان در معیشتِ جسمانی خود راحت است ولی انسان در معیشتِ جسمانیِ خود در تَعَب (رنج). انسان به جهت معیشت جسمانی خود باید تحمّل مشقّات عظیمه کند. شب و روز آرام نگیرد. ولی حیوان این زحمات را ندارد و با انسان در معیشت جسمانی مشترک است و اگر صد سال هم زندگی کند هیچ نتیجهای در حیات جسمانی نیست. آیا هیچ دیدهاید که از حیات جسمانی خود نتیجهای بگیرند؟ امّا حیات روحانی حیاتی است که عالمِ انسانی به آن روشن میشود. حیاتی است که انسان از حیوان ممتاز میگردد. حیاتی است ابدی. حیات روحانیِ انسان سبب حصولِ عزّت ابدی است. حیاتِ روحانی انسان سبب تَقَرُّب اِلَی الله (نزدیکی به خدا) است. حیات روحانی انسان سبب روشنائیِ عالم بشر است. ملاحظه کنید نفوسی را که با داشتن حیاتِ روحانی برایشان فنائی (نابودی) نبوده، از زندگی نتایجی گرفتند و ثمرهای بردند.“
و چون انسان تنها جسم نیست و نیز تنها روح هم نیست ناچار باید بین جسم و روح یک مشارکتی باشد. باید این هر دو جنبۀ انسانی تحت تربیت صحیح قرار گیرد. لذا هر که را دیدۀ حقیقت بین است احساس میکند که حسّ پرستش در سرشت و طبیعتِ انسان است و هر قدر که بخواهد از خدا پرستی کناره گیرد نمیتواند و هیچکس نیست که در وقتی از اوقاتِ سوانحِ حیاتش خدا را نخوانده و احساس نکرده باشد.
به این ترتیب دین، این حاجتِ طبیعی ما، یعنی خداپرستی را بر آورده میسازد. از این گذشته جامعۀ بشری باید دارای نظم و ترتیب و حدّ و قانون باشد و الا مانعِ ترقّی و تمدّنِ بشری میگردد. البته حکومت، قوانینی را برای ادارۀ امور کشور وضع مینماید و مردم را بر اجراء و اطاعت از آن قوانین تشویق و در صورت تخلّف مجازات میکند. امّا بزرگترین عاملی که مانع از منهیّات (آنچه نهی شده) انسان میشود وجدان است. حکم وجدان راهنمای مردم در گفتار و کردار است و آن ضابطهای که به ما امر و نَهْیْ میکند سرچشمهاش دین است که آنرا در ضمیر ما سرشتهاند. مردمان جهان را از جهتی میتوان به دو دسته تقسیم کرد. دستهای که میپندارند که دین اساس سعادت انسان است و دستۀ دیگر که میگویند که دین سبب توقّف و مانع ترقّی است. هر یک از این دو دسته یکدیگر را به شدّت انتقاد میکنند.
اما ببینیم در این میان نظر بهائیان چیست؟ حضرت بهاءالله، مؤسّس آئین بهائی، میفرماید:
”دین نوری است مبین (روشن-آشکار) و حِصنی (جای محکم واستوار) است متین از برای حفظ و آسایش اهل عالم، چه که خشیهالله (خدا ترسی) ناس را به معروف اَمر، و از مُنکَر نَهْیْ نماید. اگر سِراجِ (چراغ) دین مستور (پوشیده) ماند هرج و مرج راه یابد. نَیِّر (روشنی بخش) عدل و انصاف و آفتابِ امن و اطمینان از نور باز ماند. هر آگاهی بر آنچه ذکر شد گواهی داده و میدهد.“
امّا نفوسی که از دین گریزانند و آن را سبب اختلاف و انحطاط میدانند نمیتوانند با ردّ دین و اتکّاء بر عقل و خِرَد انسان، این حقیقت را انکار کنند که در این زمان که بشر به مَدَدِ علم و دانش به ترقّیات عظیم و شگرف رسیده، مشکلات جامعۀ بشری نه آنکه حلّ نشده بلکه دو چندان گشته است. بلی از بسیاری از جهات ترقّیات مادّی امروز که دستاورد علم و صنعت است سبب راحت ما هست امّا آیا سعادتِ ما را نیز فراهم آورده است؟ جا دارد که کمی منصفانه و عمیقتر بیاندیشیم.
خوانندگان عزیز، در صورتیکه مایل به دریافت نسخه ای از مقاله فوق از طریق ایمیل هستید و یا راجع به تعالیم بهائی سؤالی دارید لطفا با ما تماس بگیرید: پیامگیر : ۷۴۰۰-۸۸۲-۹۰۵ ، ایمیل: anyquestionsplease@gmail.com وب سایت برای برخی از کتابهای فارسی بهائی : www.reference.bahai.org/fa