مقدمه

 

از آنجا که آقای دکتر روحانیدر مناظره ها و برنامه های تبلیغاتی  توجه خاصی به رونق اقتصادی داشته اند می خواهیم در مورد ایجاد شرایط آن صحبت کنیم که شامل هم سیاست داخلی و هم سیاست خارجی می شود.

ابتدا تعریفی از سیاست خارجی ارائه خواهیم داد و بعد به بررسی رابطه رونق اقتصادی و دیپلماسی اقتصادی خواهیم پرداخت و همچنین به رابطه رونق اقتصادی با توریست و در نهایت رونق اقتصادی با رویکرد امنیتی را بررسی می کنیم.

 diplomacy-H

تعریف سیاست خارجی

 

سیاست خارجی هر کشوری دیدگاه رسمی آن کشور است نسبت به کشورهای دیگر که در دست دولتمردان قرار می گیرد. عواملی که سیاست خارجی را تشکیل می دهند می توانند در جهت پیشبرد منافع کشورشان عمل کنند و حداکثر سود و منفعت را برای کشورشان به ارمغان بیاورند. یکی از  ابزارهای مهم در سیاست خارجی دیپلماسی اقتصادی است و ابزارهای دیگر شامل دیپلماسی سیاسی، امنیت و… است که به بررسی هر کدام از آنها خواهیم پرداخت.

 

تعامل رونق اقتصادی ودیپلماسی اقتصادی

 

دیپلماسی اقتصادی بعد از جنگ سرد تشکیل شده و با جهانی شدن اقتصاد به  عنوان وسیله موثر در کشورها جایگاه پیدا کرده است که هدف نشان دادن توانایی های کشور خود به دیگران و یا استفاده مطلوب از توانایی های دیگران برای رشد کشور خود می باشد، مانند جذب سرمایه گذاری خارجی، صدور کالا وخدمات، گسترش تجارت خارجی و… در واقع دیپلماسی اقتصادی در عرصه سیاست خارجی، پیوندی تنگاتنگبا جهت گیری هاو اصلاحات اقتصادی داخلی دارد. به عبارت دیگر کشورهایی به دیپلماسی اقتصادی و استفاده از آن توجه می کنند که مساله توسعه اقتصادی به اولویت ملی آنها تبدیل شده است. در این راستا توجه به تجارب اصلاحات اقتصادی در خاورمیانه و امکان پذیری و ضرورت این فرایند می تواند تصویری از این موضوع به دست دهد که توسعه اقتصادی در “داخل” و به تبع آن استفاده از دیپلماسی اقتصادی در “خارج” تا چه حد مورد استقبال سیاستگذاران خاورمیانه واقع شده است.

از این رو کشوری که حمایت جهانی را به طرف خود جذب کرده باشد بهتر می تواند از فرصت های پیش رو استفاده کند و برعکس کشوری که اعتبار بین المللی خود را مخدوش کرده باشد در موقعیت نامطلوبی قرار خواهد گرفت و به ترتیب اولی از رونق اقتصادی کمتری برخوردار می شود. از آنجا که آقای دکتر روحانی معتقد به رونق اقتصادی است می بایستی از دیپلماسی اقتصادی فعال بهره مند شوند، بنابراین در ابتدا می بایستی مساله هسته ای را حل و فصل کنند که از یک طرف تحریم های بیشتری به کشور تحمیل نشود و از طرف دیگر به تدریج آنها را کاهش دهد تا بر این اساس اعتبار ایران در عرصه بین المللی افزایش دهد تا زمینه برای جذب سرمایه گذاری خارجی فراهم شود و همچنین سرمایه گذاران ایرانی خارج از کشور را تشویق به سرمایه گذاری در داخل  کشور کند پس اولین کار حل مساله و مناقشات بین المللی و بهبود در روابط با کشورهای غربی و صاحب سرمایه است.

اصولا سرمایه از جایی که مشکلات سیاسی و رکود اقتصادی وجود دارد  فرار می کند، بنابراین اولین اقدام فراهم کردن فضا برای ورود سرمایه است نه فرار آن.

 

رونق اقتصادی و سیاست داخلی

 

از آن جا که سیاست داخلی و خارجی کشورها بهم تنیده شده اند و سیاست خارجی هر کشوری تبلور سیاست داخلی آن است، از این رو سیاست داخلی هر کشوری از اولویت  ویژه ای برخوردار است.

از اولین و پایه ای ترین کارهایی که باید در سیاست داخلی صورت بگیرد، احیای سازمان برنامه و بودجه، دادن استقلال بیشتر به بانک مرکزی، واگذاری وزراتخانه ها به افراد متخصص که همخوانی با وزارتخانه مربوطه داشته باشد. به عنوان مثال وزیر کشاورزی نباید از اهل ورزش باشد و … از پایه ای ترین کارهای دیگر توجه به بخش آموزش و پرورش است و ایجاد مدارس هوشمند و تقویت آنهاست که بتوان افراد باهوش و با استعداد را پرورش داد که از ثروت های با ارزش و آتی جامعه ما خواهند بود. در سطح دانشگاه نیز رؤسای با دانش و مطلع در مقام رئیس دانشگاه استفاده شود و زمینه رشد و آگاهی بیشتر دانشجویان را فراهم کنند.

در نهایت، استفاده از اتاق استراتژیک، افراد دانشگاهی و کار بلد در زمینه های مختلف مثل حقوقی، اقتصادی، سیاسی و بین المللی، جامعه شناسی و… که با کارهای تحلیلی و مطالعاتی زمینه رشد در عرصه هایی که مثل زنجیر به هم وصل هستند را فراهم کند.

 

رونق اقتصادی وتوریست

توریست نقش مهمی در مبادلات فرهنگی میان جوامع دارد که باعث آشنا شدن دیگران با فرهنگ غنی ماست و از طرفی آشنا شدن ما با فرهنگ دیگران که امروزه جامعه شناسان از واژه اشاعه فرهنگی استفاده می کنند تا از واژه تهاجم فرهنگی.

جوامع توریستی را می توانیم به دو دسته کلی تقسیم کنیم:

۱ – جوامع توریستی اسلامی و ۲- جوامع توریستی غیراسلامی

خود کشورهای اسلامی به لحاظ توریستی به سه دسته تقسیم می شوند:

الف: جوامعی که جذب توریست آن ها بر اساس مذهب است مثل عربستان سعودی.

ب: جوامعی که جذب توریست آنها بر پایه مذهب نیست مثل مالزی، امارات (دبی)، ترکیه.

ج: جوامعی که می تواند به طور همزمان مبتنی بر مذهب وغیر مذهب باشد. مثل ایران.

 متاسفانه کشور ما نتوانسته توریست ها را در دو زمینه فوق بویژه در جنبه غیرمذهبی آن  مدیریت کند. توریست فوائدی را برای هر کشور به ارمغان می آورد که این طور می توان عنوان کرد: صنعت توریست در عین حال که جذاب است به تقویت بنیان های اقتصادی و حتی صنعتی در کشور می پردازد. باعث رشد و شکوفایی مراکز دیگر مثل هتل سازی، جاده سازی، به روز کردن ناوگان هوایی، دریایی، ریلی و… باعث رونق گرفتن و گسترش رستوران ها و کافی شاپ ها،  مراکز خرید، اماکن تفریحی و … می شود و با توجه به این که ایران چهار فصل مختلف دارد حتی می تواند بخش کشاورزی و صنعت غذایی کشور را تقویت کند و باعث رشد شایان توجه اقتصاد و صنعت کشور شود.

به عنوان نمونه از چند کشور می توان نام برد از جمله کشور امارت (دبی):

منطقه خاورمیانه با ۲.۲ میلیارد نفر و تولید ناخالص ملی ۲.۵ ترلیون که از شمال آفریقا (مصر)، ایران تا هند را شامل می شود که جزء ۱۶ منطقه قدرت اقتصادی دنیاست و تا سال ۲۰۳۰ جزء ششمین منطقه قدرت اقتصادی دنیا خواهد شد. جایگاه دبی در این منطقه اهمیت ویژه دارد هم به عنوان چهار راه اقتصادی منطقه و هم به عنوان جاده ابریشم جدید.

دبی در منطقه خاورمیانه به طور کلی و در منطقه خلیج فارس به طور خاص قرارگرفته، جایی که پول با کوچکترین مشکلات اقتصادی و سیاسی از منطقه خارج می شود به طوری که امروزه بسیاری از پول های خارج شده جذب دبی شده است در واقع هر ساله میلیاردها پول از ایران خارج شده و به دبی می رود که معادل یک سوم درآمد نفتی ایران است. دبی جایی است که تبدیل به بخش خصوصی ایرانیان شده که هم نفس می کشند و هم رشد می یابند.

داستان دبی از سال ۱۸۳۱ میلادی شروع شد که خانواده آل مکتوم حاکم آن جا شد وکنترل آن را به دست گرفت و دبی جز یک روستای متروکه با خانه های گلی چیزی نداشت ولی آنها با تغییراتی که در قوانین کشورشان دادند سعی کردند که سرمایه کشورهای مختلف را جذب کنند.  امروزه  دبی پیشگام در همه زمینه هاست از مدرسه و فرودگاه گرفته تا آسمانخراش ها و… آن ها با حفظ کردن ارزش های اسلامی توانستند سرمایه را وارد کشور کنند و مدعی ترکیب موفق اسلام با سرمایه داری شوند و در عمل نشان دادند که آنها با هم منافات ندارند.

دبی سعی کرده است با مطالعاتی که روی استانداردهای جهانی می کند در همه چیز اولین باشد مثل داشتن بلندترین ساختمان ها، داشتن دو مرکز خرید بزرگ در جهان، دارای بزرگترین مجمع الجزایر ساخته شده توسط بشر، دارای بزرگترین فرودگاه های جهان و همچنین در زمینه طراحی ساختمان های سبز نقش داشته که یک جفت برج های چرخشی درست کرده که می تواند شکلش را تغییر دهد و در اثر این حرکت انرژی تولید کند و ساخت خانه اپرا که شبیه اپراست و… دبی در سال ۲۰۰۵ ، ۵ سال جلوتر از زمان خود بود. همچنین دارای مساجد و هتل های ۵ ستاره است طوری که به نقل از یک عرب: “من تمایل دارم در دبی زندگی کنم چراکه من می توانم خرید کنم، از تجملات لذت ببرم، یک مسلمان خوب باشم و هم این که دبی اجازه می دهد به سبک غربی زندگی کرده در عین حال ایمانمان را هم حفظ کنیم.”

 دبی پیشگام فرموله کردن ترکیب اسلام با سرمایه داری است و تبدیل به جهان کوچک در جهان اسلام شده است.  در دبی ۴۵۰ هزار پاسپورت و ۹ هزار شرکت ایرانی به ثبت رسیده است و همچنین ۱۱۵۰۰ دانشجوی ایرانی در دانشگاه های آمریکایی دبی مشغول تحصیل هستند.

اغلب توریست هایی که از دبی دیدن می کنند هنگام بازگشت به کشورشان سئوالات بسیاری برای آنها مطرح می شود از جمله این موارد: چرا دولتشان نمی تواند یک روزه پاسپورت صادر کند یا چرا نمی تواند مدارس و مساجد در سطح عالی آماده کند؟ چرا نمی تواند فرودگاه بزرگ و خطوط هوایی درجه یک را به وجود آورد؟

دبی حتی به شهر رسانه ای تبدیل شده است و رسانه های کشورهای دیگر مثل پاکستان از امکانات دبی استفاده می کنند. در نهایت کشورهای منطقه نتوانستند مدل دبی را وارد کنند ولی مشغول یادگیری از آن هستند.

از کشورهای اسلامی دیگر که در زمینه توریست موفق بوده و به آن به چشم یک صنعت درآمد زا نگاه کرده و در این حال فرهنگ کشورشان را به جهانیان نشان داده اند کشورهای ترکیه و مالزی هستند.

 

چین

درکشور چین هتلی ۵ ستاره به نام گراند هتل وجود دارد که شامل ۱۲ طبقه است که هفت طبقه آن بیانگر یک داستان از تاریخچه کشور چین است و بیش از۶۵۰ نفر کارمند دارد و بعضی از آنها به سه زبان دنیا مسلط هستند . این هتل از چهار بخش ناهارخوری بزرگ تشکیل شده است و همچنین دارای یک سالن ویژه تشریفات است برای افراد خاص. کشور چین توانسته از طریق این هتل از یک طرف کسب درآمد کند از طرف دیگر اشتغال زایی انجام دهد و مهمتر از آن فرهنگ خودش را به دنیا نشان دهد و صادر نماید بدون آن که از روش های سلطه جویی و خشونت استفاده کند.

 

دیپلماسی عمومی و سیاست خارجی

 

شرایط جدید نظام بین ‌الملل باعث شده تا مولفه‌های جدیدی در ساختارهای رسمی بین ‌المللی نقش ایفا کنند. پایان جنگ سرد و اولویت‌های امنیتی کشورها، توجه بیشتر به اقتصاد در سیاست‌های جهانی، مطرح شدن بازیگران جدید و اهمیت یافتن افراد و نهادهای غیردولتی در جهان موجب شده است تا کشورها برای تأمین منافع ملی خود علاوه بر روش‌های گذشته، ابزارها و راهکارهای جدیدی را به کار بگیرند که مهمترین آن را می‌توان بهره‌گیری از دیپلماسی عمومی دانست. در این رابطه قدرت نرم یکی از ابزارهای تحقق اهداف دیپلماسی عمومی می‌باشد. توانایی اثرگذاری، تقویت وجهه بین‌المللی، تعامل روزافزون جهانی و تلاش برای کسب فرصت‌های بهتر اقتصادی را می‌توان بخشی از انگیزه‌های دولتمردان برای بهره‌برداری بیشتر از قدرت نرم برشمرد. شرایط جدید جهانی باعث شده است تا دولت‌ها نیاز بیشتری برای ارتباط با گروه‌های اجتماعی کشورهای هدف پیدا کنند. مقام‌های کشورهای گوناگون بسته به توان خود تلاش دارند تا علاوه بر قدرت نظامی و اقتصادی از ظرفیت‌های قدرت نرم برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی خود بهره ببرند.

در واقع تحولات نظام بین‌الملل و روندهای جدید جهانی، دیپلماسی را نیز متحول کرده است. به گونه‌ای که در کنار کاربرد دیپلماسی سنتی که از دیرباز وجود داشته است، امروزه اشکال جدید دیپلماسی، به ویژه دیپلماسی عمومی در راستای تحقق منافع ملی کشورها به کار می‌رود. دیپلماسی عمومی اقداماتی برای تعامل و ارتباط با دیگر ملل و اندیشه‌ها دانسته شده که هدف از آن استقرار و استمرار روابط طولانی‌ مدت فرهنگ، ارزش‌ها و سیاست‌های نظام مورد نظر با جوامع دیگر است. در هر صورت باید توجه داشت که دیپلماسی عمومی از اهداف سیاست خارجی و از اهداف   دیپلماسی سنتی حمایت می‌کند.

همچنین دیپلماسی عمومی در خدمت منافع ملی یک کشور است و عمدتاً در تلاش است تا فهم از کشور را افزایش دهد و حامیان بیشتری را برای دیدگاه‌های این کشور فراهم آورد. دیپلماسی عمومی صرفاً یک شیوه تبلیغاتی، نوعی روابط عمومی یا روش ارتباطی یا بازاریابی نیست بلکه شاید بتوان دیپلماسی عمومی را مجموعه‌ای از استراتژی‌ها و تاکتیک‌های جدید دیپلماتیک دانست که در خدمت دستگاه سیاست خارجی یک کشور قرار می‌گیرد و مسئله اصلی این است که از چه طریق و با چه روشی می‌توان وجهه و تصویر یک کشور را در جهان بهبود بخشید و باورها و سیاست‌های خود را به منظور افزایش نفوذ میان جوامع کشورها گسترش داد.

در دنیای آکادمیک نیز مطالعات گوناگونی درباره دیپلماسی عمومی انجام گرفته و در نتیجه مفهوم‌بندی‌های متفاوتی ارائه شده است. برخی دیپلماسی عمومی را برنامه‌ریزی استراتژیک و اجرای برنامه‌های آموزشی، فرهنگی و اطلاع‌رسانی توسط یک کشور حامی برای افکار عمومی در یک کشور هدف می‌دانند به ‌گونه‌ای که رهبران سیاسی کشور هدف قادر به تصمیم‌گیری حمایت‌گرانه و پشتیبانی از اهداف سیاست خارجی کشور حامی گردند. در واقع در این دیپلماسی بخشی از مخاطبان افراد و نهادهای غیردولتی هستند که برقراری ارتباط با آنها نیازمند مهارت‌های خاص خود است. از مهم‌ترین ویژگی‌های دیپلماسی عمومی شفافیت و تلاش برای انتشار اطلاعات است در حالی‌که در دیپلماسی سنتی ابهامْ ویژگی مهمی به شمار می‌رود. موضوعات و مسائل دیپلماسی سنتی در ارتباط با سیاست‌ها و رفتار دولت‌های دیگر است اما در دیپلماسی عمومی مسئله،  نگرش و رفتار افکار عمومی خارجی است و در جایی که سیاست‌ها و رفتار یک دولت نشأت گرفته از نگرش‌های شهروندان آن است دیپلماسی عمومی در پی آن است تا با تحت تأثیر قرار دادن شهروندان یک کشور و تغییر نگرش آنها بر رفتار و سیاست‌های آن اثر بگذارد.

در این رابطه توجه به مفاهیمی همچون قدرت نرم نیز حائز اهمیت است. به ویژه که قدرت نرم و دیپلماسی عمومی ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. در واقع دیپلماسی عمومی از منابع و امکانات قدرت نرم بهره می‌برد. قدرت نرم توانایی به ‌دست آوردن آنچه مورد نظر است از طریق جذابیت و نه اجبار و تهدید یا تطمیع و رشوه تعریف می‌شود. در واقع مفهوم قدرت نرم به‌معنای توانایی نفوذ و تأثیرگذاری در رفتار دیگران برای گرفتن نتیجه مطلوب تلقی می‌شود و راه‌های مهم آن برای تأثیرگذاری شامل متقاعد کردن از طریق جذابیت می‌باشد. توانایی شکل‌دهی به ترجیحات مخاطبان به سرمایه‌ای همچون شخصیت جذاب، فرهنگ، ارزش‌ها و سازمان‌های سیاسی و سیاست‌هایی که دارای مشروعیت و اعتبار اخلاقی هستند، نیاز دارد. در این رابطه فرهنگ، ارزش‌های بنیادین و سیاست‌ها منابع قدرت نرم محسوب می‌شوند. فرهنگ مجموعه‌ای از ارزش‌ها و رویه‌هایی است که به جامعه معنا می‌بخشد. برخی تحلیلگران، قدرت نرم را به اشتباه به‌عنوان یک قدرت فرهنگی محبوب و به‌عنوان مجموعه‌ای از سرگرمی‌ها تلقی می‌کنند؛ در حالی‌که منابع فرهنگی فقط گاهی به ایجاد قدرت نرم کمک می‌کند. ارزش‌های بنیادین، رویه‌های تصمیم‌گیری کلان، شیوه‌های حل‌ و فصل مخاصمات عمیق و پردامنه و نحوه تخصیص و توزیع منابع با اهمیت به هر جامعه‌ای ویژگی‌های خاصی می‌بخشد. چنانچه این ویژگی ظرفیت مقبولیت گسترده‌ای داشته باشد، منبع مهمی برای دیپلماسی عمومی یک کشور محسوب می‌شود که با طراحی، هدایت و اجرای مناسب می‌تواند به نتایج ثمربخشی منتهی شود. سیاست‌های دولت در خارج و داخل کشور نیز یکی از منابع بالقوه قدرت نرم محسوب می‌شود به‌ویژه سیاست خارجی تأثیر قاطعی بر قدرت نرم دارد. در واقع سیاست‌های اعمال‌شده از جانب حکومت‌ها شمشیری دو لبه است که می‌تواند به ارتقا یا کاهش بخشی از قدرت نرم بینجامد.

بر این اساس به نظر می‌رسد قدرت نرم به مثابه منبعی برای دیپلماسی عمومی محسوب می‌شود که با طراحی و اجرای مناسب، دیپلماسی عمومی می‌تواند از این منبع بهره ببرد. برخورداری از منابع قدرت نرم به خودی خود به معنای برخورداری از دیپلماسی عمومی نیست  بلکه چگونگی استفاده از این منابع برای دستیابی به اهداف مورد نظر دیپلماسی عمومی تلقی می‌شود.

امروزه می‌توان مشاهده کرد که اغلب کشورها با توانایی‌ها و اهداف متفاوت به دنبال استفاده از دیپلماسی عمومی در کنار دیگر اشکال دیپلماسی هستند و موفقیت‌هایی نیز در این زمینه به دست آورده‌اند. در واقع هر کشوری به تناسب توانایی‌ها و قابلیت‌های خود در این عرصه دارای برنامه‌ریزی‌ و استفاده از فرصت‌هایی در قالب دیپلماسی عمومی است. برخلاف تصور رایج که قدرت نرم را مختص کشورهای بزرگ و  بانفوذ می‌داند، کشورهای کوچکی نیز وجود دارند که به استفاده از قدرت نرم در دیپلماسی عمومی اهمیت داده‌اند و با توجه به سرمایه‌های خود آن را تقویت نموده‌اند و ضمن افزایش تعاملات بین‌المللی‌ و منطقه‌ای، توانسته‌اند برنامه‌هایی را برای توفیق سیاست خارجی خود به اجرا گذارند. عملکرد برخی از این کشورها می‌تواند نمونه مناسبی برای تقویت توان داخلی در بحث قدرت نرم باشد. از طرف دیگر برخی کشورهای منطقه خاورمیانه نیز به دنبال اهدافی در قالب دیپلماسی عمومی هستند. از جمله کشورهای عرب حوزه خلیج فارس برنامه‌های متنوعی را در این زمینه دنبال می‌کنند که از جمله آنها می‌توان به تأسیس شبکه‌های رادیو و تلویزیونی به زبان‌های عربی و انگلیسی و ایجاد شعبه‌هایی از دانشگاه‌های بزرگ جهان توسط این کشورها اشاره کرد.

ایران را به این لحاظ می توان به دو بخش تقسیم کرد اوایل انقلاب که سعی می کرد از دیپلماسی عمومی استفاده کند و بخش دیگر در طول جنگ و بعد از آن بود که نتوانست موفق باشد. همچنین ایران در ابتدای پیروزی انقلاب و تا قبل از آغاز جنگ ۸ ساله با عراق، به خوبی توانست از توان اطلاعاتی و ارتباطاتی رسانه‌ای بر اساس امکانات آن زمان برای انتقال پیام انقلاب به مخاطبان خود بهره ببرد که این امر از جمله اقدامات ایران برای تقویت و هدایت قدرت نرم به شمار می‌رود با این حال و با وجود این تجربه موفق، ایران در سال‌های بعد نتوانست بهره مورد انتظار از قدرت نرم داشته باشد. در این رابطه یکی از مهمترین دلایل کمرنگ شدن اهمیت کاربرد قدرت نرم، آغاز جنگ با عراق بود که موجب شد تا مهمترین اولویت ایران دفاع از سرزمین خود باشد. با این حال در سال‌های بعد از جنگ نیز همچنان بر سیاست‌های امنیتی و تقویت توان نظامی ایران تأکید شده است. در حالی که در دوران کنونی اولویت‌های مهم دیگری مطرح هستند که توان نظامی و امنیتی می‌تواند مکمل آنها باشد. اما اهمیت به‌کارگیری دیپلماسی عمومی ایران در منطقه و جهان به حدی است که می‌تواند به کاهش تأثیرات تبلیغات منفی برخی از کشورها و رسانه‌ها که در سال‌های اخیر علیه ایران به وجود آمده است، کمک کند. نمونه این تأثیرگذاری را در عراق با توجه به تبلیغات منفی برخی از کشورها و رسانه‌های عربی و غربی می‌توان مشاهده نمود.

ادامه دارد

 

 

* علی نظری نفوتی کارشناس ارشد روابط بین الملل است.