خبرگزاری ها گزارش کرده اند که پس از تسخیر شبه جزیره کریمه توسط ارتش روسیه، اوباما برای بار دوم با پوتین تلفنی مذاکره کرده است.
گرچه جزئیات مذاکرات سران این دو کشور هنوز فاش نشده، اما روشن است که پوتین توانسته است با منطق، اوباما را توجیه و به او حالی کند جریان آن طوری که او تصور می کند یک زورگیری و باج گیری و از این چیزها نیست و او قصد و نیت بدی نداشته است و ندارد. قراری که خبرنگار ما کسب اطلاع کرده، پوتین پس از سلام و عرض ادب و درخواست سلامتی برای اوباما و خانواده اش از ایزد متعال، به او می گوید عیب شما این است که نه هرگز رئیس کا گ ب بوده اید ونه هرگز تاریخ خوانده اید…. اوباما جواب می دهد، حق با شماست. من زنگ تاریخ که می شد جغرافیا می خواندم ببینم آمریکا کجاست که بروم رئیس جمهورش بشوم. برای ریاست کا گ ب هم تقاضا دادم ولی قبول نشدم! بعدش هم که زن و بچه و و و … مگر گرفتاری ها می گذارد که آدم به دو تا شغل برسد؟ توی همین ریاست جمهوری آمریکا هم مانده ام.
پوتین حرف او را قطع می کند و می گوید: به خاطر همین هم هست که شما خیال می کنید ما به اوکرائین تجاوز کرده ایم و شبه جزیره کریمه را به زور تصرف کرده ایم …و بعد از اوباما می پرسد شما شاه عباس کبیر پادشاه ایران را می شناسید؟ اوباما جواب می دهد ایران آن قدر پادشاه داشته که خود ایرانی ها هم آن ها را نمی شناسند چه برسد به من … پوتین می گوید د همین دیگه …خبر نداری…در زمان شاه عباس، ارتش بزرگ عثمانی که در آن زمان نیرومندترین نیروی نظامی جهان به شمار میرفت، منکوب و مغلوب ایران شد و در پایان دوران سلطنت شاه عبّاس، بغداد و بین النهرین، ارمنستان و گرجستان، قسمت شرقی آسیای صغیر، افغانستان کنونی و ماوراءالنهر دیگر بار به تسلّط ایران در آمد. پرتغالیها از سواحل جنوبی ایران رانده شدند و حاکمیّت ایران بر مجمع الجزایر بحرین و قسمتی از سواحل شمالی جزیرهالعرب مسجل شد.
اوباما جواب می دهد خب این ها چه ربطی به تسخیر شبه جزیره کریمه توسط روسیه داره؟ پوتین جواب می دهد الان می گم. و می پرسد: خبرداری نادرشاه یکی دیگر از پادشاهان ایران هفده بار به هندوستان لشکرکشی کرد؟ اوباما می گوید نه والا نمی دانستم. چه حوصله ای داشته!
پوتین لبخندی می زند و می گوید خبر داری که در زمان هخامنشیان نصف بیشتر دنیا مال ایران بود یا آن را هم نمی دانی؟ اوباما می گوید چرا یک چیزهایی در این مورد شنیده ام. پوتین می گوید می دانی که ناپلئون از پاریس بلند شد رفت مصر را تصرف کرد؟
اوباما می گوید جدی میگی؟ پوتین می گوید آره والا ….اینو دیگه هر بچه مدرسه ای هم می دونه. باور نمی کنی برو بپرس. اوباما می گوید خیلی خوب، همه اینها که گفتی درست، ولی هنوز هم نفهمیده ام منظور شما چیه و این چیزها چه ربطی دارد به تسخیر شبه جزیره کریمه توسط شما؟
پوتین غش غش می خندد و می گوید می خواستم بهت بگم خیلی حرص نخوری و خون خودتو کثیف نکنی. دنیا از این چیزها زیاد دیده … مگر۱۸۰ سال پیش و در زمان فتحعلیشاه، ما تعدادی از شهرهای ایران را نگرفتیم؟ اوباما جواب می دهد چرا. پوتین می پرسد خب؟ طوری شد؟ یا آسمان به زمین آمد؟ صاحاب شدیم رفت پی کارش … اوباما می گوید راست میگی ها …
پوتین حرف او را قطع می کند و می گوید مگر همین دو سه سال پیش مقداری از سهم دریای خزر را بالا نکشیدیم؟ کسی بهمون گفت بالای چشمتان ابروست؟
اوباما می گوید اون که قابل شما را نداشت… بالاخره هرچی نباشه همسایه دیوار به دیوار ایران هستید و من شنیده ام ایرانی ها حتی آش رشته هم که می پزند به هرکدام از همسایه هاشان یک کاسه می دهند. آب دریای خزر که دیگه ارزشی نداره!
پوتین ادامه می دهد: حالا هم ما شبه جزیره کریمه را تصرف کرده ایم، نابودش که نکرده ایم؟ کریمه سرجاش هست، ولی صاحابش عوض شده …. مگر هر روز صدها مغازه و خانه خرید و فروش نمیشه و صاحبش عوض نمیشه؟ فرض کنید این هم مثل اون ها …. چه فرقی می کند که کریمه مال روسیه باشه یا مال اوکرائین؟ این چیزها ارزش این را داره که ما دوستی مون را بهم بزنیم؟ آهنگ “دونت ووری بی هپی” معروف را نشنیده ای؟ الان برات می ذارم. می گه غصه نخور خوش باش. صدای موسیقی بلند می شود
اوباما می خندد و می گوید راست هم می گی به خدا …خوشم اومد از منطقت….من که رفتم خوش باشم، تو هم برو خوش باش!
آرایش مو یا آرایش روسری؟
از وقتی کلمه “زیرمیزی” در ادارات ایران جای کلمات “حق و حساب” را گرفت و متداول شد، آرایشگران مبتکر ایران برای این که کسی حرف برایشان درنیاورد، موی خانم ها را زیر زیرکی و بدون این که روسری آن ها را بردارند، کوتاه می کنند، رنگ یا مش می کنند، فر می زنند و سشوار می کشند جوری که خود طرف هم حالیش نمیشه چه شکلی شده! روش کار هم بسیار ساده است. مشتری گره روسری اش را شل می کند، آرایشگر قیچی و شانه را می برد زیر روسری و بدون این که مشتری ببیند یا بفهمد چه بلایی دارد به سرش می آید، موهای او را کوتاه یا بلند! می کند. یکی از آرایشگران زن برای خبرنگار ما توضیح داد وگفت: وقتی یک مشتری وارد شد، کاتالوگی به دستش می دهیم و می پرسیم دوست دارید موهایتان چه شکلی باشد.
خانمه یکی از مدل ها را که همه شبیه همدیگر است انتخاب می کند. ما قیچی و شانه را می بریم زیر روسری طرف، موهایش را درست می کنیم و هنوز چائی اش را نخورده که می گوئیم بفرمائید. ۴۵۰ هزار تومن لطفن …
خبرنگار ما از ایشان پرسید مگر اجازه دارید عکس زن بدون حجاب داشته باشید و به مشتری تان نشان بدهید؟ خانم آرایشگر در حالی که لب پائینش را گاز می گرفت جواب داد: خدا مرگم بده، چه حرف هایی می زنید. مدل های ما همه با چادرمشکی عکس گرفته اند اما خب ما می دانیم که مثلا مدل شماره یک موهایش کوتاه و مایل به قهوه ای ست، مدل شماره ۲ مخصوص خانم های قد کوتاه است و کوتاه و بلند زده شده و طلایی رنگ است. مدل شماره ۳ موهایش بلند است و پشت سرش جمع شده و شرابی رنگ است. خبرنگار ما حیرت زده پرسید چی گفتین شرابی رنگ؟ خانم آرایشگرکه دست وپایش را گم کرده بود جواب داد ببخشید از دهنم در رفت. ما برای این که مرتکب گناه نشویم به شرابی رنگ می گوئیم آلبالویی رنگ کم رنگ اما خود مشتری منظورمان را می فهمد و می گوید شرابی سیر دوست ندارم، شرابی کم رنگ لطفن و بدیهی است گناهش گردن اوست که اسم شراب را برده!
یک حمومی من بسازم …
کشت و کشتار در سوریه به میمنت و مبارکی وارد چهارمین سال خود شد. به نوشته بی بی سی تاکنون بیش از ۱۴۰ هزار نفر کشته و میلیون ها نفر مفقود و آواره شده اند. این هایی را که نوشتم خبرهای تازه ای نبود و تقریباً همه می دانند. چیزی را که بقیه مردم نمی دانند این است که از روزی که آقای اخضرابراهیمی هم تائید کرده است که جنگ در سوریه راه حل نظامی ندارد، ریاضی دان های اسد آقا مشغول محاسبه شده اند که ببینند سوریه کی به طور کلی خالی از جمعیت می شود و کی می شود خرابه های جنگ را با بولدوزر صاف کرد، خاک و خل هایش را جارو کرد، زمینش را دستمال کشید و بیابان باقی مانده را گردگیری کرد و بعد سوریه جدیدی را به جای سوریه قبلی بنا کرد؟ این ریاضی دان ها یکی یک ماشین حساب گذاشته اند روی زانوی شان و هی ضرب و تقسیم می کنند که اگر روزی ۲۰۰ نفر کشته شوند، این قدر طول می کشد تا کشور خالی شود و اگر روزی ۴۰۰ نفر کشته شوند، فلان قدر، کشورهایی که به شورشیان کمک می کنند و کشورهایی که زیربغل آقا اسد را گرفته اند که سرپا بایستد، قول داده اند بعدش یک سوریه نقلی تروتمیز بسازند که آدم حظ کند نگاهش کند. یکی از این کشور ها ضمن این که ترانه “یک حمومی من بسازم چل ستون چل پنجره” را زمزمه می کرد می گفت قصد داریم سوریه ای بسازیم که آن سرش ناپیدا …. یعنی قد بلند و بزرگ مثل رئیس جمهور آینده اش آقا اسد .و طرف مقابلش می گفت نه جانم، سوریه آینده را ما می سازیم، نقلی و تر و تمیز اما سوریه ای “که از باد و باران نیابد گزند” بسازیم سوریه ای بی نظیر/ مطیع و کتک خورده و سر به زیر… آقا بگو مگو بر سر سوریه آینده بالا گرفت، دو طرفی که قصد بنا کردن سوریه ای مدرن را داشتند افتادند به جان هم و کار به جایی رسید که اخضر ابراهیمی مداخله کرد و گفت اگر قرار است سوریه آینده هم میدان زد و خورد اسد آقا و مخالفانش باشد، چه کاری است که کلی خشت و آجر مصرف کنیم، کشور جدیدی بسازیم و دوباره بر سر صاحب شدنش بیفتیم به جان هم؟ همین کشت و کشتار فعلی را ادامه بدهید!
کشف جدید
به گزارش نامه نیوز، نماینده کبودرآهنگ گفته است در اجرای قانون هدفمندی، یک تخلف ۱۴ هزار میلیارد تومانی روی داده است. قرار است یک کمیسیونی، چیزی، تشکیل شود تا رسیدگی کنند و ببینند در کجای مملکت تخلف و اختلاس و سوء استفاده نشده و اگر نشده مسئولانش چه مرض شان بوده که سوء استفاده نکرده اند و بعد آنها را به سزای اعمال شان برسانند!
ریل قطار به جای منقل!
همچنان که ترک ها دونرکباب را اختراع کرده اند که آرام آرام دور خودش می چرخد و دل از عارف و عامی می برد، اهالی بندر ترکمن هم منقلی اختراع کرده اند که دیگر لازم نیست آدم آن را همراه خودش بکشد و اینور آنور ببرد. بین دو تکه تخته یا آهنی که زیر ریل های قطار هست را کمی گود می کنید، زغال را می ریزید توی آن گودی و هنگامی که خوب گرفت و سرخ شد، یک سر سیخ را می گذارید روی تخته آن طرفی، و یک سرش را روی تخته این طرفی، ترانه اوسا چلو کبابی را زمزمه می کنید و سیخ ها را به ترتیب پشت و رو می کنید تا کباب آماده شود. مخترع این منقل توصیه کرده است که اگر در این میان قطار از راه رسید، به کباب ها دست نزنید اما بد نیست خودتان از روی ریل بلند شوید، حرکت قطار نه تنها به کباب ها لطمه ای نمی زند، بلکه بادی که از حرکت قطار تولید می شود باعث می شود کباب زودتر از موعود آماده خوردن شود !
* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.